♦️مصائب دانشجویی در علوم انسانی در دانشگاههای ایران /۲
✍طاهره فیاضی
۳۰ بهمن ۱۴۰۴
👆و این امر مبارک یک اجبار فرسایشی است که باید به شرط بقای عمر به سرانجام برسد.
در میان استادان نیز به طور تیپیکال با انواع استادان مواجه بودیم. دستهی اول استاد تمامهایِ پیشکسوتِ بازنشستهی دانشگاه تهران بودند که در دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تدریس میکردند و اغلب مترجم یا مولف چندین کتاب بودند، باسواد و با دانش بودند. خودشان آنچه را میگفتند فهمیده و هضم کرده بودند و تلاش میکردند به زبانی ساده موضوعات و مفاهیم و نظریههای سخت را به دانشجو بیاموزند. از میان این اساتید، به عنوان تجربهی زیستهی شخصی، به دکتر منصور وثوقی، دکتر محمد همایون سپهر و دکتر غلامعباس توسلی و دکتر مصطفی ازکیا اشاره میکنم. دستهی دوم استاد تمامهای بازنشستهی صاحب تالیف و خاطرهگو بودند. نمیدانم سواد و دانشی داشتند یا نه. کتابهایی داشتند، و در کلاس به بازگویی خاطراتشان از تحقیق و پژوهش در کشورهای خارجی میپراختند. من مطلب دندانگیر علمی از آنها نشنیدم و نیاموختم که بدانم در چه سطحی بودند. از این دسته استادان بهنامی چون دکتر ساروخانی، دکتر عسگری خانقاه و بسیاری دیگر را میتوان نام برد. دستهی سوم استادانی بودند بدون تالیف و ترجمه و کتاب و مقاله، مدرسانی خوش اخلاق، بذلهگو، خوش مشرب که کلاس را با گفت و گوی غیر درسی و خاطره گونه پر میکردند و سر آخر سه چهار جلد کتاب قطور و پر حجم را برای امتحان معرفی میکردند. معمولا هم حوصلهی شنیدن کنفرانسهای کلاسیمان را نداشتند و خلاصه، کلاس در یک و گفت انرژیک خودمانی به آخر میرسید بدون دستاورد علمی و پژوهشی و آموزشی. دستهی پنجم اساتیدی بودند که تا حدی هم سواد و دانش داشتند، هم تعهد علمی و اخلاقی و تلاش میکردند کلاس بار علمی داشته باشد. من دکتر سعید معدنی را در این دسته جای میدهم. و دستهی ششم استادانی بودند (صد البته انگشتشمار) که صاحب فکر و نظر بودند، تمام اهتمامشان را برای ارائهی یک محتوای علمی و بسنده به کار میبستند و با تمام تلاش و جدیت محتوایی علمی و تامل و چالشبرانگیز به دانشجو ارائه میدادند که دانشجو در کنار آن محتوای علمی، به بینشی علمی، جراتِ پرسشگری، و انتقادیاندیشی و جرات نوشتن و دست به قلم بردن نیز تا حدی دست مییافت. من دکتر [...] را جزو این استادان ارزیابی میکنم.
این سنخبندی از دانشجو و استادان را بر اساس تجربهی زیستهی دانشگاهیِ خودم ارائه کردم تا بگویم ما نه دانشگاه به معنای واقعی کلمه داریم، نه دانشجو، نه استاد. فقط برخی با تلاشهای مضاعف و فرساینده در این شبه دانشگاهها به جایگاه علمیِ نسبتاً معتبری میرسند. دانشگاههای ما با این سبک و سیاق نمیتواند عالم و دانشمند و پژوهشگر، به ویژه در علوم انسانی تربیت کند. نهایتاً کسانی در ازای شهریههای گزاف یا سهمیهای و رانتی مدرک میگیرند و عاجز از نوشتن و تحلیل و پژوهش علمی هستند.
اما تجربهام از کلاسهای روش تحقیق:
مطلبی که آقای سعید الهیاری نوشتند مشکلات همهی ما دانشجویان را به دقت و به درستی و شیوا و گویا و کلی بیان کرده و حق مطلب را ادا کرده است. من ضمن تایید تام و تمام مطلب ایشان تجربهی زیستهی شخص خودم را از کلاسهای روش بیان میکنم. چون همین تجارب ریز و کوچک و به ظاهر بیاهمیت، سبک و روش تدریس استادان را در کلاسهای ارشد و دکتری با تکیه بر جزئیات بیان میکند.
ادامه دارد👇👇👇
#روش_تحقیق
#طاهره_فیاضی
@NewHasanMohaddesi
✍طاهره فیاضی
۳۰ بهمن ۱۴۰۴
👆و این امر مبارک یک اجبار فرسایشی است که باید به شرط بقای عمر به سرانجام برسد.
در میان استادان نیز به طور تیپیکال با انواع استادان مواجه بودیم. دستهی اول استاد تمامهایِ پیشکسوتِ بازنشستهی دانشگاه تهران بودند که در دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تدریس میکردند و اغلب مترجم یا مولف چندین کتاب بودند، باسواد و با دانش بودند. خودشان آنچه را میگفتند فهمیده و هضم کرده بودند و تلاش میکردند به زبانی ساده موضوعات و مفاهیم و نظریههای سخت را به دانشجو بیاموزند. از میان این اساتید، به عنوان تجربهی زیستهی شخصی، به دکتر منصور وثوقی، دکتر محمد همایون سپهر و دکتر غلامعباس توسلی و دکتر مصطفی ازکیا اشاره میکنم. دستهی دوم استاد تمامهای بازنشستهی صاحب تالیف و خاطرهگو بودند. نمیدانم سواد و دانشی داشتند یا نه. کتابهایی داشتند، و در کلاس به بازگویی خاطراتشان از تحقیق و پژوهش در کشورهای خارجی میپراختند. من مطلب دندانگیر علمی از آنها نشنیدم و نیاموختم که بدانم در چه سطحی بودند. از این دسته استادان بهنامی چون دکتر ساروخانی، دکتر عسگری خانقاه و بسیاری دیگر را میتوان نام برد. دستهی سوم استادانی بودند بدون تالیف و ترجمه و کتاب و مقاله، مدرسانی خوش اخلاق، بذلهگو، خوش مشرب که کلاس را با گفت و گوی غیر درسی و خاطره گونه پر میکردند و سر آخر سه چهار جلد کتاب قطور و پر حجم را برای امتحان معرفی میکردند. معمولا هم حوصلهی شنیدن کنفرانسهای کلاسیمان را نداشتند و خلاصه، کلاس در یک و گفت انرژیک خودمانی به آخر میرسید بدون دستاورد علمی و پژوهشی و آموزشی. دستهی پنجم اساتیدی بودند که تا حدی هم سواد و دانش داشتند، هم تعهد علمی و اخلاقی و تلاش میکردند کلاس بار علمی داشته باشد. من دکتر سعید معدنی را در این دسته جای میدهم. و دستهی ششم استادانی بودند (صد البته انگشتشمار) که صاحب فکر و نظر بودند، تمام اهتمامشان را برای ارائهی یک محتوای علمی و بسنده به کار میبستند و با تمام تلاش و جدیت محتوایی علمی و تامل و چالشبرانگیز به دانشجو ارائه میدادند که دانشجو در کنار آن محتوای علمی، به بینشی علمی، جراتِ پرسشگری، و انتقادیاندیشی و جرات نوشتن و دست به قلم بردن نیز تا حدی دست مییافت. من دکتر [...] را جزو این استادان ارزیابی میکنم.
این سنخبندی از دانشجو و استادان را بر اساس تجربهی زیستهی دانشگاهیِ خودم ارائه کردم تا بگویم ما نه دانشگاه به معنای واقعی کلمه داریم، نه دانشجو، نه استاد. فقط برخی با تلاشهای مضاعف و فرساینده در این شبه دانشگاهها به جایگاه علمیِ نسبتاً معتبری میرسند. دانشگاههای ما با این سبک و سیاق نمیتواند عالم و دانشمند و پژوهشگر، به ویژه در علوم انسانی تربیت کند. نهایتاً کسانی در ازای شهریههای گزاف یا سهمیهای و رانتی مدرک میگیرند و عاجز از نوشتن و تحلیل و پژوهش علمی هستند.
اما تجربهام از کلاسهای روش تحقیق:
مطلبی که آقای سعید الهیاری نوشتند مشکلات همهی ما دانشجویان را به دقت و به درستی و شیوا و گویا و کلی بیان کرده و حق مطلب را ادا کرده است. من ضمن تایید تام و تمام مطلب ایشان تجربهی زیستهی شخص خودم را از کلاسهای روش بیان میکنم. چون همین تجارب ریز و کوچک و به ظاهر بیاهمیت، سبک و روش تدریس استادان را در کلاسهای ارشد و دکتری با تکیه بر جزئیات بیان میکند.
ادامه دارد👇👇👇
#روش_تحقیق
#طاهره_فیاضی
@NewHasanMohaddesi