زیر سقف آسمان


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Telegram


زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
تماس:
@Ziresagfeasman2017

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Telegram
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: تباتب
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دکتر حسن محدثی (جامعه‌شناس) دو سال پیش یعنی دی ۱۴۰۱ گفته بود: «کسانی که می‌خواهند مهاجرت یا خودکشی کنند دو سال دست نگه دارند که تحولات بزرگی در پیش است».
حالا این شعر در موعد مقرر سروده شده است.

447 0 21 17 15

♦️سنت سپهری است که در آن اقامت داریم: پاسخ به یک نقد

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۹ بهمن ۱۴۰۳

سنت در معنای تمدنی-فرهنگی سپهری است که آدمی در آن نفس می‌کشد و اقامت دارد. آدمیانی که در درون یک سنت زیست می‌کنند، به‌طور معمول به بنیان‌های زیست خود اشعار ندارند؛ مگر آن‌که تحت پرسشی متوقف‌کننده و تامل‌آفرین قرار گیرند یا با تجربه‌ای چالش‌برانگیز مواجه شوند که درک متعارف و روزمره‌شان را از زنده‌گی دچار پریشانی و به‌هم‌ریخته‌گی کند.

سنت‌مند بودن یعنی اندیشیدن و زیستن و عمل کردن و فهمیدن به‌نحوی که یک سپهر پیشینی آن را برای ما رقم می‌زند. به همین دلیل برخی traditon را فرادهش ترجمه کرده اند.

متاسفانه نویسنده (اقای احمدی‌‌ی علیایی) درک درستی از سنت ندارد! مدرنیته خود سنتی جدید است و انسان جدید ایرانی از سنت قدمایی عبور کرده و وارد سنت جدیدی (مدرنیته) شده است. اگر وی تعریف مرا از سنت درمی‌یافت، دیگر چنین مطالب بی‌‌پایه‌ای نمی‌نوشت. وی درنیافته که من در فرصت محدود مناظره مثالی زده ام که نشان می‌دهد چه‌گونه نگاه انسان جدید ایرانی به عالم و آدم (وجه هرمنوتیک سنت) از اساس دگرگون شده است و انسان جدید ایرانی دیگر در درون سنت قدمایی اقامت ندارد. نویسنده فرق "تفکر مدرن" و "مدرنیته به‌‌عنوان سنت" را نمی‌داند و لابد تصور می‌کند همه‌ی انسان‌های مدرن فاقد سنت اند و دائما در حال تفکر انتقادی اند!

این فکر که تفکر سنتی بی‌مبنا است و "تفکر سنتی یعنی تفکری که یک باور، رفتار و عادت را بدون هیچ پرس و جویی و بدون هیچ چالشی بپذیرد" تعریف نادرستی از تفکر سنتی است. تفکر سنتی مبانی‌ و دلایل و منطق دیگری برای توضیح امور دارد نه این‌که بی‌منطق و بی‌پایه و دلایل است.

به‌عنوان یک مثال تاریخی عرض بکنم که سنت پیشا اسلامی سنتی قدمایی بود. با ظهور اسلام، سنت جدیدی شکل گرفت که به نبرد با سنت قدمایی پرداخت. یک مسلمان عصر پیامبر در قیاس با مشرکان، مدرن بوده است؛ زیرا در درون سنت جدیدی اقامت کرده است.

مجموعه‌ی مفروضات ما برای اندیشیدن و نگریستن به عالم و آدم و ما فیها از سنت اخذ می‌شود؛ سنتی که در آن اقامت داریم. این تصور که انسان مدرن همه چیز را به‌نحو انتقادی به پرسش می‌کشد و زیر سوال می‌برد، درک نادرستی از مدرنیته است. او نیز انبوهی مفروضات دارد که قبلا به او داده شده است. همه‌ی آن‌هایی که در جهان مدرن زیست می‌کنند، اندیشه‌مند نیستند. بسیاری‌شان اموری روتین و جاافتاده را زیست می‌کنند و نیازی نمی‌بینند هر روز مقدار زیادی انرژی‌ی فکری صرف اندیشیدن در باره‌ی همه چیز بکنند. این نوع تعریف از دنیای مدرن غیر واقعی و نادرست است. اکثریت انسان‌های جوامع مدرن متفکر نیستند و همه چیز را به پرسش نمی‌کشند. این نوع اندیشیدن در مورد مردمان جوامع مدرن، با واقعیت زیست و زنده‌گی‌ی آنان هم‌خوانی ندارد.

سنت و مدرنیته (سنت جدید) اموری فردی نیستند که بتوان آن‌ها را فقط به طرز اندیشیدن افراد تقلیل داد. سنت و مدرنیته اموری فرا فردی و تمدنی_فرهنگی اند و به‌منزله‌ی سپهری فرا فردی مخاط بر افراد جامعه اند.


#سنت
#مناظره
#مدرنیته
#بیژن_عبدالکریمی
#سعید_احمدی_علیایی

@NewHasanMohaddesi


درباره مثال «خطرناک» حسن محدثی

سعید احمدی علیایی

در مناظره ای که بین دکتر عبدالکریمی و دکتر محدثی برگزار شد، مثالی زده شد که هم هشدار دهنده است و هم خطرناک. هشداردهنده است به این دلیل که نشان می دهد که جامعه «با سواد» ایرانی هنوز درک عمیقی از معنای ذاتی واژه ها ندارد و خطرناک است به این خاطر که اگر قرار باشد با چنین مبنایی درباره کشورمان فکر کنیم، برای قرن ها این دور باطل را ادامه خواهیم داد.

مثال این بود: «نسل ما که تفکر سنتی داشت، باور داشت که بدن ما امانت الهی است اما نسل امروز که مدرن است اعتقاد دارد که مالک کامل بدنش هست؛ پس در جامعه یک شکاف بزرگ ایجاد شده»

تفکر سنتی یعنی تفکری که یک باور، رفتار و عادت را بدون هیچ پرس و جویی و بدون هیچ چالشی بپذیرد. در مقابل اولین رکن تفکر مدرن، داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورها، رفتارها و عادت هایی است که از جامعه، تاریخ و سنت به فرد تحمیل می شود.

مطلقا نباید این تعاریف ابتدایی را دست کم گرفت. وقتی می گوییم تفکر مدرن، ذات انتقادی دارد، پس باید به شیوه زیست جوان ایران امروز  نگاه کرد و پرسید این جوان به جز تبعیت محض از رسانه ها و بت های دنیای معاصر چه کار دیگری انجام می‌دهد؟ آیا پیروی محض از باورهای معاصر، به معنای مدرن بودن است؟ دقیقا چه تفاوتی بین تبعیت از آموزه های سنتی و آموزه های معاصر وجود دارد؟ پاسخ مشخص است: هیچ.

اصل مطلب در تفکر مدرن داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورهاست. نسبت به اعتقادات گذشته و باورهای معاصر. جوان امروز دقیقا برابر با پدربزرگش سنتی است. با همه سلول های بدنش در خدمت رسانه هاست و به طرز خنده داری ادعا می کند که مالک بدن خودش هست. جوان امروزی حتی آن دانایی نسبی پدربزرگش را ندارد؛ عقلانیتی که به واسطه تجربه های زیستی در تماس با واقعیت به دست آمده بود. جوان امروز چنان مسخ رسانه ها شده که هیچ رزونه ای برای مدرن شدنش دیده نمی شود.

دقیقا به همین دلیل است که عبدالکریمی بارها تاکید کرده اگر قرار بر تحول مثبت و بنیادین است، جریانی می تواند این کار را انجام دهد که از باورهای گذشته تبعیت می کند. چون این جریان امکان تفکر انتقادی نسبت به باورهای گذشته خود را دارد اما جریانی که از باورهای معاصر پیروی محض دارد، کاملا نابینا شده و هیچ امکانی برای نگاه انتقادی به باورهای خودش را ندارد.

پس هیچ شکافی در جامعه ایجاد نشده و ایران امروز همان ایران دوره قاجار است. شبیه دوره قاجار اکثریت مطلق سنتی زندگی می کنند و تعداد بسیار بسیار کمی بینش انتقادی و مدرن دارند. تنها تفاوت ما و دوره قاجار نقاب سنت است. تفکر سنتی برای زنده ماندنش هزاران نقاب تازه به چهره می زند و برای چند دهه همه او را به عنوان تفکر مدرن می‌شناسند.


🔸محدثی: متاسفانه نویسنده درک درستی از سنت ندارد! مدرنیته خود سنتی جدید است و انسان جدید ایرانی از سنت قدمایی عبور کرده و وارد سنت جدیدی (مدرنیته) شده است. اگر وی تعریف مرا از سنت درمی‌یافت، دیگر چنین مطالب بی‌‌پایه‌ای نمی‌نوشت. وی درنیافته که من در فرصت محدود مناظره مثالی زده ام که نشان می‌دهد چه‌گونه نگاه انسان جدید ایرانی به عالم و آدم (وجه هرمنوتیک سنت) از اساس دگرگون شده است و انسان جدید ایرانی دیگر در درون سنت قدمایی اقامت ندارد.


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸




جناب دکتر حسن محدثی:
نمی‌توان درون یک سیستم اقامت داشت و آن را نقد رادیکال کرد. منظور من اقامت فکری است نه اقامت فیزیکی یا عضویتی.


      🌸🍃🌸🍃🌸

✍ سارا. ش (دانشجوی فلسفه و مترجمی زبان)

حضور درون یک سیستم و نقد رادیکال آن می تواند پیچیده و چالش برانگیز باشد اما غیر ممکن نیست. ممکن است فردی از لحاظ فکری درون یک سیستم یا نظام باشد اما در عین حال نقد رادیکال به آن داشته باشد، این وضعیت می تواند به دلایل مختلفی رخ دهد:

۱. تجربه داخلی: فردی که درون سیستم است، ممکن است به دلیل تجربه مستقیم و شناخت عمیق از نقاط ضعف و مشکلات سیستم، بهتر بتواند آن را نقد کند. این شناخت می‌تواند به نقدهای رادیکال و بنیادین منجر شود.

۲. تعهد به تغییر(مسؤولیت پذیری فکری و اجتماعی): برخی افراد ممکن است با وجود حضور در سیستم، به دنبال تغییرات اساسی و بهبود آن باشند. این افراد ممکن است سیستم را از درون نقد کنند تا بتوانند تغییرات مثبت ایجاد کنند. در این رویکرد فرد به جای فاصله گیری کامل از نظام ، سعی می کند با نقد رادیکال و بنیادین به بهبود یا تغییر آن کمک کند این نقد می تواند شامل مسائل سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و فلسفی باشد که به نظر او نیاز به باز نگری یا اصلاح دارند.

۳. استراتژی اصلاح: برخی افراد معتقدند که بهترین راه برای تغییر سیستم، حضور در آن و تلاش برای اصلاح آن از درون است. این افراد ممکن است سیستم را به شکل رادیکال نقد کنند، اما با هدف بهبود آن و نه نابودی کامل.

۴. تعارض درونی: گاهی ممکن است فردی درون سیستم باشد، اما به دلیل تعارضات درونی یا تغییر دیدگاه‌ها، شروع به نقد رادیکال سیستم کند. این نقد ممکن است ناشی از نارضایتی شخصی یا تغییر در باورها و ارزش‌ها، درگیری درونی و پیچیدگی های فکری باشد که فرد در مواجهه با یک نظام سیاسی تجربه می کند.

نمونه‌های تاریخی زیادی از این وضعیت وجود دارد، مانند روشنفکران یا سیاستمدارانی که درون یک نظام سیاسی یا اجتماعی فعالیت می‌کردند، اما در عین حال به نقد رادیکال آن می‌پرداختند. این نقدها گاهی منجر به تغییرات اساسی در سیستم می‌شد.
ممکن است از دیدگاه برخی افراد، نقد رادیکال در حالی که درون همان نظام قرار دارید نوعی تناقض به نظر برسد زیرا به نظر می آید، فرد یا باید با نظام همراه باشد یا کاملا علیه آن باشد، اما در دنیای پیچیده تر سیاسی و فکری، این دو رویکرد می توانند با هم سازگار باشند و چنین فرد یا افرادی معمولا از درون، نظام یا ساختار خود را بررسی می کنند و در نتیجه ممکن است به اشتباهات، نقایص یا تناقضات آن سیستم پی ببرند. این نقد می تواند به منظور حفظ موجودیت، اصلاح و بهبود یا به چالش کشیدن مفروضات اساسی سیستم و تغییرات عمیق در آن باشد.

🔻منبع:
https://t.me/bijanabdolkarimi/11985


محدثی: نقد رادیکال از درون سیستم وقتی در آن اقامت فکری داریم، به‌لحاظ منطقی ممتنع است. نمی‌توان به‌لحاظ فکری هم در درون سیستم اقامت داشت و هم به‌لحاظ فکری آن را از اساس رد کرد. چه‌طور یک دانش‌جوی دکترای فلسفه این امتناع منطقی را در نمی‌یابد؟! به همین دلیل، نویسنده نتوانسته حتا یک نمونه و مصداق ذکر کند. فقط اصرار کرده که می‌شود و می‌توان! مثال خود دکتر عبدالکریمی در مناظره در باره‌ی نسبت عیسا مسیح و یهودیت زمانه و مقایسه‌ی نیچه و کی‌یرکگور به‌خوبی گویا بود. این دانش‌جوی محترم معنای همان جمله‌ای را که از من نقل کرده درنیافته است.



#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#امتناع_منطقی
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi


♦️نقد سازنده و مخرب در زبان آنتونی گیدنز
۱۹ بهمن ۱۴۰۳




🔻آنتونی گیدنز: "کتاب قواعد جدید بهره‌ی خود اش را از نقدها جذب کرده است؛ برخی در انگیزه‌ها مثبت و بقیه مخرب‌تر. من به چنین نقدهایی در تنوعی از جاها پاسخ داده ام و نمی‌خواهم همان میدان باز در این‌جا پوشش بدهم" (Giddens, 1993: 2).



#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi


♦️مصداقی از نقد هم‌دلانه، مثبت یا سازنده

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ بهمن ۱۴۰۳

وظیفه‌ی اهل نظر روشن‌گری و رفع آشوب‌های فکری است نه آشوب‌آفرینی‌ی فکری. اما برخی از آن‌ها حتا در برابر سخن حق نیز مقاومت می‌کنند، زیرا وظیفه‌ی اصلی‌ی خود را فراموش کرده اند.



آنتونی گیدنز: "من به این کتاب زیرعنوان نقد مثبت جامعه‌شناسی‌های تفسیری را داده ام. هر کسی که آن را بخواند، خواهد دید که این به معنای پوزیتیویستی نیست. من از آن (پازیتیو) فقط به معنای "هم‌دلانه" یا "سازنده" بهره برده ام ..." (Giddens, 1993: viii) .

👇👇👇
#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی
#آشوب‌آفرینی_فکری

@NewHasanMohaddesi


♦️نمونه‌ای از کاربرد مفاهیم نقد مخرب و نقد سازنده یا مثبت توسط جامعه‌شناس بزرگ انگلیسی

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ بهمن ۱۴۰۳


متاسفانه برخی از روی بی‌اطلاعی با توضیحات ام در باره‌ی تمایز نقد سازنده یا مثبت و نقد مخرب یا رادیکال از یک‌دیگر مقاومت می‌کنند! لاجرم در این‌جا مصداقی از کاربرد این مفاهیم را در زبان انگلیسی در کتاب مهم آنتونی گیدنز جامعه‌شناس بزرگ انگلیسی ارائه می‌کنم.

گیدنز در ابتدای این کتاب می‌گوید که به جامعهوشناسی‌ی تفسیری نقد دارد اما نقد او سازنده و مثبت و هم‌دلانه است.

در ادامه نیز توضیح داده است که به این کار او هم نقدهای سازنده وارد شده و هم نقدهای مخرب.

باعث تأسف است که برخی از اهل فرهنگ و صاحب نظران ایرانی به آشوب مفهومی و فکری دامن می‌زنند و وقتی به خاطر آشوب‌آفرینی‌ی فکری مورد انتقاد قرار می‌گیرند، در برابر آن مقاومت می‌کنند!

👇👇👇
#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#آنتونی_گیدنز
#بیژن_عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
♦️نقد رادیکال یک سیستم در درون آن ممکن نیست: خلط نقد رادیکال و نقد درون‌ماندگار

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ بهمن ۱۴۰۳

سال‌ها است که نقد نظریه‌ها تدریس می‌کنم و انواع نقد را می‌شناسم. در این‌جا دکتر عبدالکریمی بین نقد درون‌ماندگار و نقد رادیکال خلط کرده است.

در ضمن نقد مارکس به دین نقدی بسیار جدی و تأثیرگذار بوده است، اما دکتر عبدالکریمی بدون این‌که تسلط کافی داشته باشد، نقد مارکس را به دین تحقیر می‌کند.

گفت‌وگو خود گویا است: من به یاد آن دوست گرامی‌ی دیگر می‌افتم که در برابر من که کار ام تدریس جامعه‌شناسی‌ی دین و تحقیق در آن است، نشست و تعریف عجیبی از دین ارایه داد و ادعا کرد که همه‌ی جامعه‌شناسان دین، دین را این‌گونه تعریف کرده اند و البته حتا یک شاهد هم ارائه نکرد!

#نقد
#مناظره
#نقد_مخرب
#نقد_سازنده
#نقد_رادیکال
#نقد_درون‌ماندگار

@NewHasanMohaddesi

867 1 21 20 11

♦️از نفرت تا آشتی با روش تحقیق

✍مهدی یونسی
بازنشر: ۱۸ بهمن ۱۴۰۳

https://t.me/toAkademi_channel/278

با توجه به این‌که ترم آخر جامعه‌شناسی مقطع کارشناسی استم، بدون‌شک مثل سایر دانش‌جویان چند واحد روش تحقیق گذرانده‌ام. کلاس روش تحقیق همیشه برایم منزجرکننده بوده است. البته نه‌تنها برای من، بل‌که برای بسیاری از هم‌کلاسی‌ها و دوستانم چنین بوده است. جالب این‌جا بود که نه با کتاب‌های روش تحقیق ارتباط برقرار می‌کردم و نه با مطالبی که اساتید محترم ارایه می‌کردند. این مهم تنها متوجه من نبود، دوستانی دیگری نیز از این‌که نمی‌توانستن با کلاس روش تحقیق و کتاب‌های روش تحقیق ارتباط برقرار کنند، رنج می‌بردند. ممکن در این جمع دوستانی نیز باشند که شبیه ما بوده اند. نمی‌دانم در دوره‌ی ارشد و دکتری، در کلاس‌های روش تحقیق چه می‌گویند و از کجا شروع می‌کنند؟ اما این را به‌خوبی دریافتم که در دوره‌ی  کارشناسی معمولا از اساس شروع نمی‌شود، به‌صورت التقاطی از این و آن کتاب، چیزهای سطحیِ گفته می‌شود و مابقی نکات کلیدی با توجیه این‌که حالا دوره‌ی کارشناسی است و از توان دانش‌جویان این دوره نیست، به دوره ارشد و دکتری ارجاع می‌دهند. این‌جاست که دانش‌جو واقعن باورش می‌شود که مشکل از خودش است و باید منتظر دوره‌ی ارشد و دکتری بنشیند. ولی من معتقدم که در دوره ارشد و دکتری برعکس می‌گویند شما حتمن این مسایل پیش پاافتاده را در دوره کارشناسی خوانده‌اید و نیازی نیست که زیاد به این بدیهیات توجه کنید و از جای دیگری شروع می‌کنند. در میان این پاس‌کاری، این دانش‌جویان استند که کلافه می‌شوند و بدون‌شک از کلاس روش تحقیق نفرت پیدا کرده و بسیاری‌ از آنها آرزو می‌کنند کاش چیزی بنام پایان‌نامه و کار تحقیقی نداشتن!!!

اما دی‌روز من چیزی بسیار مهمی را متوجه شدم و آن آموزش گام به گام و شناخت مرزهای معرفتی بود. من با فهم نسبی این موضوع، با روش تحقیق آشتی کردم. ما هرچقدر از اساس کارمان شفاف باشد، حوزه و دامنه کارمان مشخص باشد، به همان اندازه می‌توانیم علاقه به حوزه مطالعاتی خود پیدا کنیم.

وقتی استاد محدثی معارف دانش‌گاهی را دسته بندی کرد و علوم تجربی را با توجه به چهار معیار به سه دسته‌دی دیگر تقسیم کرد، صادقانه‌ من نفسی را که ترم‌ها حبس کرده بودم، آزاد ساختم. دست‌کم فهمیدم که رشته‌ی خودم کجای این دسته‌بندی‌ها قرار می‌گیرد و موضوع و قلمرو کارش کجاست. معتقدم استاد هرچقدر این مقدمات و این کلیات روش تحقیق را بشکافد و مرزهای معارف دانشگاهی را روشن کند، به همان اندازه فهم کارهای بعدی ساده‌تر می‌شوند، چون دیگر کم کم می‌فهمیم که کجا ایستاد شده‌ایم و برای فهم چیزی از چه ابزاری استفاده کنیم.

پ.ن: البته این نظری شخصی من است: تا جایی‌که ممکن است، استاد می‌تواند کلیات روش تحقیق را باز کند تا کمی داشته‌ها و آموخته‌های خود را نظم ببخشیم و بفهمیم متعلق به کدام حوزه استند و نوع مواجهه‌ی ما با آن داشته‌ها، با چه ابزاری است؟



🔸محدثی: امیدوار ام تجربه‌ی این دوره تا انتها همین‌طور باشد و دیگر کسانی که هم‌اکنون در کلاس حاضر اند یا بعدها به صورت آفلاین این مباحث را گوش می‌کنند، همین احساس را داشته باشند که این برادر عزیز داشته اند! ولی هنوز باید منتظر بمانم. جلسه‌ی اول ملاک خوبی برای داوری نیست.

#آکادمی
#روش_تحقیق
#مهدی_یونسی
@NewHasanMohaddesi


♦️چه کسانی برای دکتر هاله لاجوردی جهنم اجتماعی ساختند؟

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۸ بهمن ۱۴۰۳

من دوره‌ی کارشناسی و کارشناسی‌ی ارشد جامعه‌شناسی را در دانش‌کده‌ی علوم اجتماعی‌ی دانش‌گاه تهران خوانده ام. از آن‌جایی که به خاطر فعالیت‌هایم مطمئن نبودم در گزینش دکترا در این دانش‌گاه پذیرفته شوم و به‌عنوان مدرس پذیرفته شوم، دکترا را به دانش‌گاه آزاد رفتم.

در مقطع کارشناسی‌ی ارشد با خانم دکتر لاجوردی هم‌کلاس بودم. او بیش‌تر به خاطر ترجمه‌هایش شناخته شده بود. تا آن‌جایی که به یاد دارم از آن جمع ۱۲ نفره‌ی ما سه نفر مدرس دانش‌گاه شدیم. خانم دکتر هاله لاجوردی، خانم دکتر رفعت‌جاه که همان موقع هم هم‌سر معاون وزیر نیرو بود، و من که به دانش‌گاه آزاد رفتم و بعد کلی تلاش و تقلا در مهر ۱۳۸۰ در تهران مرکزی به‌عنوان مربی استخدام شدم و در اردی‌بهشت ۱۳۸۳ دکترا گرفتم. رابطه‌مان با این هم‌کلاسی‌های گرامی محترمانه بود؛ اگرچه از جنس‌های متفاوتی بودیم. من در میان‌شان بیش‌تر غریبه بودم؛ یک روستایی که خود اش را تا حد یک دانش‌گاه تهرانی بالا کشیده بود. تحویل ام نمی‌گرفتند و گاه به سلام‌هایم نیز پاسخ نمی‌دادند. البته بعدها که مقالات ام در برخی از مهم‌ترین مجلات روشن‌فکری‌ی کشور منتشر شد، رابطه‌شان با من عوض شد.

باری، من از شنیدن داستان خانم دکتر هاله لاجوردی بسیار غم‌گین شدم. اکنون خوش‌حال ام که در دانش‌گاه تهران ادامه ندادم و از آن جهنم اجتماعی خارج شدم. در ابتدای رساله‌ی کارشناسی‌ی ارشد آن وضع جهنمی را توصیف کرده ام.

مصاحبه‌ی تازه منتشر شده‌ی خانم دکتر لاجوردی را بخوانید تا دریابید چه کسانی او را به سمت خودکشی سوق داده اند و چه فرآیندهایی منجر به خودکشی‌ی او شده اند. قصه‌ی پرآب‌چشمی است. خانم دکتر هاله لاجوردی با ترجمه‌هایش به علوم اجتماعی در ایران خدمت کرده است. من هم ترجمه‌هایش را در مجله‌ی ارغنون خوانده ام و از آن‌ها بهره برده ام و بسیار متأسف ام که او را از دست داده ایم! باید بیش‌تر مواظب هم باشیم و دست‌کم در جهنمی ساختن زنده‌گی‌ی اجتماعی برای هم سهیم نشویم.

این مصاحبه را که تازه منتشر شده بخوانید تا دریابید چه کسانی زنده‌گی را برای او جهنمی ساخته اند و چه‌گونه و طی‌ی چه فرآیندی هم‌کار توانای ما را به سمت خودکشی سوق داده اند.

https://www.radiozamaneh.com/848142/


#خودکشی
#هاله_لاجوردی
#جهنم_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi

1.8k 0 53 11 27



♦️نقد گفتمان عبدالکریمی و تحریف نادرست سنت در معنای هایدگری و گادامری

✍پرهام خان مختاری

۱۸ بهمن ۱۴۰۳


توضیح: در نقدهایی که به دکتر عبدالکریمی داشتید، تعریف سنت از جانب ایشان نادرست بود. به همین دلیل نقد خودم را یادداشت کردم و برایتان می‌فرستم. شاید در مناظرهٔ بعدی برای‌تان کمک کننده باشد.👇


در حقیقت و روش، هانس گئورگ گادامر سنت را نه امری ایستا و تغییرناپذیر، بلکه بستری پویا-تاریخ تأثیر و تأثر- می‌ داند که در تعامل با پیش‌داوری‌ های ما معنا می‌ یابد. برخلاف تصور رایج، سنت در اندیشهٔ او محدودیت ایجاد نمی‌ کند، بلکه امکانِ فهم را برای ما در بستر تاریخی فراهم می‌ سازد. گادامر بر این باور است:

«فهم، همواره درون یک افق تاریخی و زبانی شکل می‌گیرد، و این افق تاریخی همان چیزی است که ما آن را سنت می‌نامیم.»

اما سنت، برخلاف یک انتقال مکانیکی از گذشته، در فرآیند تفسیر دگرگون شده و به شیوه‌ای جدید بازآفریده می‌ شود. دکتر محمدرضا بهشتی در درس‌گفتارهای خود دربارهٔ گادامر، او را اساساً سنت‌گرا به معنای رایج کلمه نمی‌ داند، بلکه از سنت به‌عنوان امری در تداوم تاریخی و گشوده به دیالوگ (گفت‌وگو) سخن می‌ گوید.

در این معنا، سنت نه باری اضافی بر دوش تفکر است و نه امری تحمیلی، بلکه بستری زنده برای برقرار کردن دیالوگ با گذشته به شمار می‌ آید. بااین‌حال، برداشت‌های نادرستی از این مفهوم وجود دارد که آن را به سطح یک ایدئولوژی یا نوستالژی صرف تقلیل می‌ دهند.

بیژن عبدالکریمی از جمله متفکرانی است که بدون تمایز میان سنت به‌ عنوان بستر دیالوگ و سنت‌گرایی به‌ عنوان یک ایدئولوژی، رویکردی دایکوتومیک و واکنشی در قبال سنت و مدرنیته اتخاذ می‌ کند. او از یک‌سو به نقد مدرنیته می‌پردازد و تا حدی از مارتین هایدگر متأثر است، اما از سوی دیگر، درکی از پویایی تاریخی در تفکر گادامر ندارد.

درحالی‌که گادامر سنت را نه بازگشت به گذشته، بلکه گفت‌وگویی دیالکتیکی میان گذشته و حال می‌داند، عبدالکریمی درک سنت را بیشتر به تکرار اسامی شعرا از جمله مولوی، حافظ و خیام یا شعار دادن دربارهٔ اهمیت آنان تقلیل می‌ دهد. پیوند با سنت گذشته نه از طریق بازتکرار، بلکه تنها با بازتفسیر مفاهیم در بستر زمانهٔ ما محقق می‌ شود.

گادامر در حقیقت و روش در بخش زیبایی‌شناسی می‌‌نویسد:

«واقعیت اثر هنری و توان بیانی‌اش را نمی‌توان به افق تاریخی اولیه‌اش محدود کرد… بلکه گویی واقعیت اثر هنری به تجربه‌ای از هنر تعلق دارد که اثر هنری آن را در خود حاضر دارد.»

عبدالکریمی نه به بازتفسیر مفاهیم سنتی در پرتو تفکر معاصر می‌ پردازد و نه رویکردی هرمنوتیکی برای درک وضعیت دازاین ایرانی (حاضر بودگی موجود انسانی در بستر تاریخی‌اش) دارد. او بیشتر در پی نوعی بازگشت به سنت با خوانشی ایرانیزه‌شده از هرمنوتیک است که متکی به تاریخ‌مند بودن از اندیشهٔ هایدگر و همین امر او را در ورطهٔ همان فاشیسمی می‌‌اندازد که هایدگر در دورهٔ تفکر متقدم‌اش گرفتار آن شد.

هایدگر در مقطعی به فاشیسم نزدیک شد، اما گادامر هرگز وارد چنین مناسباتی نشد و حتی رابطه‌اش را با استاد خود قطع کرد. این امر نشان می‌دهد که هرمنوتیک گادامر نه به پذیرش غیرانتقادی سنت، بلکه به فراهم کردن بستری برای تفکر انتقادی منجر می‌‌شود. همین رویکرد، الهام‌بخش مکتب انتقادی فرانکفورتِ هابرماس در نظریهٔ کنش ارتباطی و نیز پساساختارگرایی فرانسویِ دریدا در ساختارشکنی (deconstruction) بوده است. در مقابل، عبدالکریمی با ارائهٔ نقدهایی کلی و مبهم به سنت و مدرنیته، نه تنها افقی نو برای تفکر نمی‌گشاید، بلکه بیش از یک دهه است که در بلاتکلیفی تحلیلیِ هایدگری نسبت به تاریخ‌مندی گرفتار مانده است.

#سنت
#گادامر
#مناظره
#مدرنیته
#مارتین_هایدکر
#بیژن_عبدالکریمی
#پرهام_خان_محمدی
@NewHasanMohaddesi


Репост из: عباس وریج کاظمی
متاسفانه باخبر شدیم که مایکل بوراووی(Michael Burawoy) جامعه شناس مردم مدار در یک برخورد با خودرو، هنگامی که در حال قدم زدن بود درگذشت. مایکل بوراووی جامعه‌شناس بریتانیایی است که در ۱۵ ژوئن ۱۹۴۷ متولد شده است. او به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان در حوزه جامعه‌شناسی مارکسیستی شناخته می‌شود و به‌ویژه به‌خاطر ترویج مفهوم «جامعه‌شناسی مردم‌مدار» شهرت دارد. بوراووی در سال ۲۰۰۴ رئیس انجمن جامعه‌شناسی آمریکا بود و در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس می‌کرد.
کتابی با عنوان «جامعه شناسی مردم مدار» از او توسط بهرنگ صدیقی در سال 1395 منتشر شده است.یکی از آثار مهم دیگر او کتاب «مارکسیسم جامعه‌شناسانه: همگرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی» است که در آن به بررسی پیوندهای میان نظریات این دو متفکر و تأثیر آن‌ها بر جامعه‌شناسی می‌پردازد. این کتاب توسط محمد مالجو در سال1401 ترجمه شده است.

بوراووی در تیرماه ۱۳۸۷ و تیر ۱۳۹۰ به دعوت انجمن جامعه‌شناسی سفری به ایران داشت. که گزارش آن در سایت انجمن جامعه‌شناسی در دسترس است.

@varijkazemi


Репост из: مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 تعارضات نسلی در ایران پساانقلاب

🎙 با تدریس: آقای رضا نساجی
نویسنده و پژوهشگر علوم اجتماعی

۶ جلسه‌ ( ۷۲۰ دقیقه)، ۵۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
از ۲۵ بهمن‌ماه

🔴 دوره به‌صورت حضوری، آنلاین و آفلاین
🏫 محل برگزاری: خ انقلاب، خ ۱۶ آذر، خ پورسینا، نبش خ جلالیه

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82


Репост из: Giltaj
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎬 نوشتن تاریخ #شعر در پای اثر ، چه ضرورتی دارد؟

📚 گفتگوی #عباس_گلستانی (شاعر)
و #ناصر_عظیمی (پژوهشگر)

🔻 کیفیت تصویر بخاطر قطعی برق پایین است.

✍🏼 ۲۶ آذر ۱۴۰۳ گروه شعر گیلکی #خانه_فرهنگ‌ - میزبان جلسه ی "دامون" و #شعر_گیلکی بود که علیرغم سرمای شدید، با حضور گرم علاقه مندان و برخی پژوهشگران و شاعران برگزار شد.

در این جلسه که توسط #شهرام_دفاعی اداره میشد - استاد #جکتاجی ( مدیرمسئول دامون و #گیله_وا ) ابتدا چندشماره نشر یافته"دامون" را مرور کرد.
سپس حاضران سوالات خود را مطرح کرده و در ادامه با شعرخوانی تعدادی از شاعران گیلک، جلسه شور و حرارت بیشتری به خود گرفت.

🔰اما در این نشست، بحث و گفتگویی میان عباس گلستانی ، ناصر عظیمی، #هوشنگ_عباسی و #محمدتقی_جکتاجی درباره اهمیت درج تاریخ در پای شعر در گرفت که تقدیمتان می شود.
گزارش کامل نیز در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.

🔔 پ ن : در ویدیو به اشتباه نوشته شده هسا شعر در دامون که عنوان صحیح جلسه "شعر گیلکی در دامون" می باشد.

تهیه شده در رسانه گیل آرت

....................................
🌐 گیل آرت در اینستا، تلگرام، یوتیوب
@GilArtNews


♦️"نیرویِ  اصیلِ  تاریخی" چه ویژگی هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش پنجم و پایانی]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۷ بهمن ۱۴۰۳

11.عبدالکریمی گویا توجه ندارد که انسان مدرن به دلیل عبور از "دگرراهبری" و  رسیدن به "خودراهبری" نیازی به قهرمان سازی و یا داشتن قهرمانانی ندارد. بت های فکری و اندیشگی نیز درهم شکسته شدند و نسل امروزی گرفتار کیش شخصیت نیست که بخواهد از کسی قهرمان فکری و فرهنگی و سیاسی درست کند چرا که او خود را کم و بیش قهرمان هر عرصه و صحنه ای از زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می داند. ضمن این که زیست جهان انسان مدرن  نیز به کلی متفاوت از زیست جهان انسان پیشامدرن است و فهمی که انسان مدرن از زیست خود در این جهان دارد یکسره با فهم و معنای انسان های سنتی متفاوت شده است. با این همه نسل حاضر نیز اسطوره ها، مفاهیم و اندیشه های خودش را دارد و به نظر می رسد که توان تاریخ سازی را نیز داشته باشد بدون هرگونه ارجاع به گذشته و سنت. چرا عبدالکریمی گمان می کنند که نسل جدید و انسان فعلی توان داشتن نیروی  اجتماعی خودش را ندارد؟ عبدالکریمی بر این گمان است که چون انسان مدرن اتمیزه شده و دچار تفرد و پراکندگی شده است دیگر نمی تواند چونان نیرویی اجتماعی یا تاریخی در کنار هم باشد و بایستد که تجربۀ چند سال اخیر جامعۀ ایران و جوامع دیگر به خوبی نشان می دهد که چنین نیست و جناب ایشان  اشتباه فکر می کنند. عبدالکریمی بیش از آن دل که  نگران وضعیت تلخ انسان های جامعۀ خودش باشد دل نگران انسان های جوامع غربی است که به زعم ایشان دچار نیهیلیسم شده است و خوب است بدانند که مسألۀ جامعۀ ما نیهیلیسم نیست.   

12.در مقام نتیجه گیری می توان گفت که  تمام مفاهیمی که عبدالکریمی در تعریف  نیروی تاریخی اصیل به کار گرفته اند مفاهیم برساخت شدۀ جهان مدرن  اَند و آن گاه می خواهد با ذهنیت برساخت شده در جهان مدرن نیرویی از دل سنت و تاریخ استخراج کنند که به نظر می رسد آب در هاون کوفتن و به راه ترکستان رفتن است. بازخوانی اندیشه های سنتی در جهان مدرن نیز نتیجه اَش می شود مدرن اندیشی و نه سنت اندیشی. این که برخی چون عبدالکریمی بر آن شده اند برای مثال متون سنتی ای چون کتاب های فارابی،  غزالی،  ابن سینا،  ابن خلدون، مولوی، حافظ،  سعدی و  دیگران را بازخوانی کنند کاری نمی کنند به جز این که  در پرتو مفاهیم و نظریه های جهان مدرن آن متون را  توضیح می دهند و البته نتایج دلخواهانۀ خود را می گیرند و تو گویی که حرف در دهان آن متون و تاریخ  می گذارند و نویسندگان آن متون را بر آن می دارند که برای انسان های امروزی حرفی بزنند که این اقدام نوعی روکش کاری مدرن به متون سنتی است و چندان هم مشخص نیست که به کار امروزیان بیاید.  هرگز بر آن نیستم بگویم که از سنت نمی توان هیچ گونه حرفی یا راه کاری برای جهان مدرن و انسان های امروزی استخراج کرد بلکه می گویم که چنین کاری ظرافت های بسیاری می خواهد و امری ساده و پیش پا افتاده نیست. چه کسی می تواند بگوید که امثال مولوی و حافظ و سعدی هیچ پیام سازنده و اثرگذاری برای انسان مدرن امروزی ندارند؟ بلکه تمام حرف در این است که آن  الگوها و ساختارهای فکری و فرهنگی و اجتماعی جهان پیشامدرن دیگر وجود ندارند و نمی توانند احیاء شوند. گویا عبدالکریمی توجه ندارد که کسی سنت را چونان کوله باری اگر هم با خود و در ذهن و ضمیر خود داشته باشد با آن الگو و ساختار زندگی و زیست امروزینِ خود را تعیین و تنظیم نمی کند و سامان نمی بخشد، بلکه فقط در گوشه ای از  ذهن و ضمیر خود دارد که هر از گاهی به سراغش می رود و برخی دل تنگی های خود را با آن تسکین می دهد. این ها که گفته می شود هرگز به معنای آن نیست که زیست مدرن و الگوها و قواعد مربوط به آن عاری از هرگونه عیب و نقص اَند و غیرقابل نقد و بررسی. از قضا زیست مدرن و الگوها و قواعد مروط به آن نیز قابل نقد و بررسی اَند. چرا مدرنیته قابل نقد نباشد؟ چه کسی می تواند این را بگوید؟ قابل نقد بودن مدرنیته اما بسی تفاوات دارد که بخواهیم الگوها  و قواعد جهان پیشامدرن در این دوران زنده کنیم و مبتنی بر آن زیست خود را سامان ببخشیم. سخن  در این زمینه بسیار است و باید گفت این زمان بگذار تا وقت دگر. در ضمن منتظر می مانم که آیا عبدالکریمی پاسخی به این نقد و نظر خواهد داد یا دوباره روشنفکران را متهم به عدم پاسخ گویی می کتد. البته بدون این که بخواهم خود را در جرگۀ روشنفکران این سرزمین قرار دهم به عنوان دانش آموزی در عرصۀ اندیشگی و تفکر  این چند صفحه را قلمی کردم.      
#نیروی_اصیل_تاریخی
#روشنفکری
#روشنفکران
#سنت
#مدرنیته
#حسن_محدثی
#بیژن_عبدالکریمی


@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


♦️"نیرویِ  اصیلِ  تاریخی" چه ویژگی هایی دارد؟
(پاسخ و نقد و نظری  به پرسش دکتر بیژن عبدالکریمی از روشنفکران ایرانی)
[بخش چهارم]

✍️دکتر محمدباقر تاج‌الدین

۱۷ بهمن ۱۴۰۳


8. لذا پرسش از عبدالکریمی این است:  هنگامی که هویتِ  سنتی(هویت ناب،  یکدست،  ساده و ثابت)  دچار فروپاشی شده و  "هویت چهل" تکه البته با غلبۀ "هویت مدرن و جهانی"  شکل گرفته و در واقع هویت به پدیده ای سیّال، تعیّن ناپذیر، متنوع، متکثر، تکّه تکّه شده و حتی دیجیتال بدل شده است تکیه بر کدام هویت می تواند نیروی تاریخیِ اصیل را شکل بدهد و رقم بزند؟ نکتۀ مهم تر این است که انسان مدرن از آن جا که خودراهبر شده و به فردیت(Subjectivity)خاص این دوران بدل شده است لذا از مرحلۀ هویت داشتن(identity)  به مرحلۀ هویت یابی(identification) رسیده و اگر پیش از آن هویتی یکدست و ثابت و ناب را جستجو می کرد امروزه دیگر چنین نمی کند و اساساً خود را جهان وطن می داند و تعریفی دیگر از هویت برای خودش بنا کرده است. لذا در چنین فضای ایجاد شده برای هویت توضیح دهید که بنا کردن نیروی تاریخی اصیل مبتنی بر هویت مورد نظر شما(که البته تعریف نکردید و ابعاد و شاخص های آن را تعیین نکردید) چگونه امکان پذیر است؟ و این که به چه دلیل نسل جدید و این دوران نمی تواند بنابر هویت مدرن نیروی تاریخی اصیل قلمداد شود؟ و دست به تاریخ سازی و جریان سازی بزند؟

9. دربارۀ این که گفته شد نیروی تاریخیِ اصیل ضرورت دارد با ملتِ خودش نسبت داشته باشد نیز محل بحث و گفت و گو است چرا که مفاهیمی چون ملت، دولت، دولت-ملت،  دولت ملی، شهروند و حقوق شهروندی همگی برخاسته از زمانه و زمینۀ جهان مدرن اَند و هیچ سابقه ای در جهان پیشامدرن ندارند. مردم روزگاران پیشامدرن در ایران  رعیت هایی بوده اند که  یا در قالب اقوام در کنار هم زندگی می کردند و یا در قالب امت(پس از اسلام) آن هم به صورت پراکنده و سازمان نیافته با حکومت های پادشاهی ای که  مردم را فقط رعیت و بردۀ خویش فرض می کردند. لذا ارجاع به ملت و هویت این ملت بیش از آن که مربوط به جهان مدرن باشد مربوط به جهان پیشامدرن(سنتی) است و همان گونه  پیش تر بحث شد چنین هویتی امروزه چندان معنایی برای انسان ایرانی مدرن ندارد. البته اگر بخواهیم بحث زبان پارسی، آیین ها و رسوم ایرانی، فرهنگ گذشتۀ ایرانی، ادبیات پارسی  و سایر مؤلفه ها و عناصر را معیار قرار دهیم آن ها هم محل بحث و جدل قرار می گیرند که اگر قرار باشد  به همۀ آن ها  پرداخته شود بحثی مفصل و طولانی است که در نوشتار حاضر امکان پذیر نیست.

10.این که گفته شد نیروی تاریخی اصیل "شبکۀ اجتماعی گسترده ای" دارد حرفی است درست اما ضرورت دارد گفته شود که شبکۀ اجتماعی گسترده هم دچار تحولات و تغییرات می شود کما این که شبکۀ اجتماعی گسترده ای که در جامعۀ پیشامدرنِ ایران وجود داشت تا حدود زیادی از بین رفت و دیگر وجود خارجی ندارد و نسل های امروزینِ  ایرانی بنابر باورها، ارزش ها،  الگوها و قواعد روزگار مدرن دست به ایجاد شبکۀ اجتماعی گسترده ای زده اند و از قضا بدون شبکۀ  اجتماعی هم نیستند. دربارۀ "مفاهیم" هم ضرورت دارد گفته شود که مفاهیم جهان پیشامدرن چندان به کار امروز نمی آید و بسیاری از آن ها در اثر تحولات فکری، فرهنگی و  اجتماعی سده ها و دهه های گذشته  از بین رفته اند و  مفاهیم جدیدی مطابق با فهم و معنای مربوط به جامعۀ مدرن به وجود آمده اَند که به کار انسان های امروزی بیاید. مفاهیم پیشامدرنی چون: رعیت، اطاعت، تقلید، پدرسالاری، مردسالاری، بندگی، بردگی، اسطوره اندیشی، تعصب اندیشی، جزم اند یشی،  تقدیرگرایی، قوم گرایی، قبیله گرایی، نژادگرایی، آیین گرایی، عقیده پرستی و ده ها و بلکه صدها مفهوم دیگر امروزه چگونه می توانند مورد استفاده باشند؟ و به چه کار امروزیان می آیند؟ این در حالی است که مفاهیم مربوط به جامعۀ مدرن مانند شهروند، شهروندی، حقوق شهروندی، تحقیق، علم اندیشی، آینده نگری، توسعه گرایی، استدلال گرایی، آزادی، برابری، سبک زندگی مدرن، انتخاب گرایی، فردگرایی، کیفیت زندگی، هویت جهانی و ده ها و بلکه صدها مفهوم جدید دیگر سازندۀ نیروی تاریخی اصیل می توانند باشند.  
(ادامه دارد......)

@tajeddin_mohammadbagher

#مناظره
#روشن‌فکران
#حکم‌رانی_بد
#بیژن_عبدالکریمی
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi


صبح حسابم رو چک کردم، تقریبا یک میلیون تومان بیشتر موجودی نداشت.
ساعت ۱۰ بود. با دخترم رفتیم میدان میوه و تره بار خاوران. چون هم نزدیک تره و هم ارزون تره..

دخترم گفت:" بابا اینجا کیفیت میوه هاش اصلا خوب نیست. مامان دعوامون می کنه!!" بیا بریم میدان بهمن جای خوب و ارزونه کیفیت میوه هاش هم بهتر از اینجاست.

از خونه ام تا اونجا کلی راه بود.. با ماشین رفتیم میدان بهم. راستش اصلا علاقه ای به رانندگی در ترافیک، شلوعی و آلودگی هوا رو نداشتم. بلاخره رسیدم مقصد. انگار نیروی منو بر خلاف اراده ام به این جا کشانده بود هنوز تو ذهنم مقاومت می کردم و گفتم دخترم منو این همه راه کجا آوردی؟.

منطق حکم می‌کرد به اندازه نیاز خونه و  میزان موجودی ان خرید می کردم. 
همیشه سعی می‌کنم حساب های خرده ریز را به ذهنم بسپارم و خریدهام انجام دادم و کم نیارم.

خریدهای اصلی سیب زمینی، پیاز، گوجه، کاهو، هویچ، خیار و.
می دونستم چیزی ته حسابم باقی نمونده. کارت بانکی ام پیامکش فعال نیست به این خاطر سعی کردم همه چی را به ذهنم بسپارم تا اگه پول کم اومد جلو دخترم ضایع نشم. فکر کنم حس خیلی بدی پدری جلوی بچه اش پول کم بیاره و حس شرمندگی را تجربه کنه.
اخرین غرفه و اخرین خریدم بود.

شلوغی صف ترازوی میوه و تره بار سنگینی میوه و سیفی جات رکی دستم منو کلافه کرده بود.
خیلی آرام وجود زنی که تازه پا به سن و سال گذاشته بود سمت شانه چپم احساس کردم. قد خمیده، شانه های فرو افتاده و چهره درهم شکسته اش حکایت از رنج های بی شمار و دردهای ناگفته داشت. به گونه انی که افراد جلو صف و پشت سر من مت جا حرف هایش نشود به ارامی در گوش با اشاره به دو نایلون  سیب زمینی و پیاز که در دست داشت  گفت:
آقا.. آقا.. ببخشید اینها را سوا کردم. اما پول ندارم پرداخت کنم. می تونید اینها را حساب کنید؟.
بدون اینکه فکر کنم و نیم نگاهی بهش انداختم جواب سر بالا دادم گفتم: نه خانم نه! ندارم.
چون می دونستم  با پرداخت خرید خودم، حسابم صفره میشه و چیزی برای این خانم نمی مونه.
یه لحظه به خودم اومدم. خودمو جمع و جور کردم. اصلا توی مخیله ام نمی گنجید که صورتحساب کسی را پرداخت کنم.
تقریبا یک دقیقه گذشت به  ترازوی فروشنده نزدیگ شدم. هنوز سایه سنگین این زن روی سرم سنگینی می‌کرد. دوباره با یک نگاه ملتمسانه گقت: آقا تورا خدا؟!
نمی دونم ذهن قفل شده ام، چطوری باز شد. شاید هم قفل دلم (مهربونی) باز شد.

چهره مایوس و خیره کننده اش را نمی تونستم ببینم. در یک لحظه دنیا رو سرم خراب شد فقط برگشتم به فروشنده گفتم اقا این دوتا کیسه (سیب زمینی و پیاز) دست مادرم لطفا وزن کنید و بعدش هم فوری میوه های خودم را روی ترازو گذاشتم تا افراد حاضر در صف متوجه نشن این خانم از من کمک خواسته!

یقین داشتم کارتم خالیه اما توی دلم گفتم خدایا فقط خودت کمک کن توی کارتم پول باشه..شرمنده نشم..چون بیش از اینکه من شرمنده بشم، شرافت این زن پیش این همه ادم زیر سوال می رفت. ضربان قلبم روی دور تند رفته بود.
ببخشید چقدر میشه؟
با لهجه کردی؛ ۱۴۵ تومن. رمز؟

در اوج ناباوری کارت را دادم و بوق کوچکی که نشانه "پرداخت موفق" بود شنیدم. اره کارتم موجودی داشت. توی دلم داشتم بشکن میزدم. گفتم خدایا دمت گرم که منو شرمنده نکردی. صدای نحیفی به گوشم رسید: "جوان، الهی از جوانیت خیر ببنی و هرچی از خدا میخای بهت بده"
داستان تموم شد با دخترم برگشتم خونه از عابر بانک موجودی گرفتم دیدم همان لحظه کشمکش مبلغ یک میلیون به حسابم واربز شده. نمی دونم کی و از کجا واریز شده. این روزی من نبود.
با خودم گفتم برای کار خیر در حساب و کتاب خدا همیشه موجودی هست!

کل روزم را درگیر این بودم چی شد چجوری که این همه انسام با شرافت برای ابتدایی ترین نیازهای زندگی شون صورتشان را با سیلی سرخ نگاه می‌دارند
چرا این تباهی زندگی از کجا آمد ؟

چگونه شرافت و شجاعت آدمها در برابر فقر به ترس و نا امیدی می رسد؟
دولت ها کجای این تیره بختی و ویرانی رندگی مردم هستند؟
سیاستمداران چگونه سناریوی تباهی را به خوبی ترسیم کرده که خیل عظیمی از مردم را به فلاکت رسانده اند.
و سیاست ها چه سیاست و رنجی بر تن و جان مردم ایجاد کرده است!

✍دکتر اردشیر بهرامی
۱۱ بهمن ۱۴۰۳. تهران

#دکتر_اردشیر_بهرامی
#پیشگیری_از_خودکشی
https://t.me/ardeshir3bahrami

@NewHasanMohaddesi

1.7k 0 20 14 47

Репост из: جامعه‌شناسی‌ اقتصادی و توسعه
🔰📌گروه جامعه‌شناسی اقتصادی انجمن جامعه شناسی ایران برگزار می‌کند:

📌پیوند نظریه و روش در جامعه‌شناسی اقتصادی

🎙سخنرانان:
دکتر مجید حیدری چروده
دکتر احسان رحمانی خلیلی


تسهیلگر وبینار:
دکتر میناشیروانی ناغانی

📍زمان برگزاری وبینار:
جمعه 19 بهمن ماه
ساعت 7 تا 9 شب


📍لینک برگزاری وبینار:
https://meet.google.com/ows-amvu-xrk


🌐جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_development_economic


♦️دوره‌ای پایه‌ای و همه‌کس فهم برای روش تحقیق

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ بهمن ۱۴۰۳


از امروز آموزش دوره‌ی روش تحقیق را آغاز می‌کنم. می‌کوشم به‌گونه‌ای بحث را پیش ببرم که یک نوآموز در علوم انسانی بتواند فهم درستی از روش تحقیق در علوم انسانی پیدا کند.

با کمال تاسف باید بگویم که آشوب بسیار خردآزار و گیج‌کننده‌ای در کتاب‌هاب روش تحقیق موجود به زبان فارسی -چه آثار تالیفی و چه آثار ترجمه‌ای- وجود دارد که نوآموز را از یادگیری‌ی روش تحقیق مایوس می‌کند! گاه خطاهایی که در آموزش روش تحقیق در دانش‌گاه‌ها رخ می‌دهد، مایه‌ی شگفتی است. گاه می‌بینیم مدرس روش تحقیق فرق تحلیل گفتمان و تحلیل روایت را هم نمی‌داند یا جمله‌ای کلیشه‌ای را مبنی بر این‌که تحقیقات به‌کار برنده‌ی روش‌های تحقیق کیفی نباید چارچوب نظری داشته باشند؛ خطایی فاحش که از زبان بسیاری از مدرسان روش تحقیق دائم تکرار می‌شود!


#روش_تحقیق

@NewHasanMohaddesi

Показано 20 последних публикаций.