🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
اما دلیل واقعی انتشار تصوّف و تعلیل طبیعی آن است که ابنالجوزی میگوید : (ابلیس صفحه ۱۷۶، چاپ مصر.)
سبب اقبال مردم به تصوف این است که مدح زهد در نفوس جایگزین شده بوده است و پارسایی را بزرگترین چیزها میشمردهاند و چون صورت ظاهر صوفیان را موافق زهد یافتند و نیز کلام آنها را لطیف و رقیق دیدند، به آنها گرویدند. در حالی که روش قدما بر خلاف صوفیه، خالی از خشونت و خشکی نبوده است. به اضافه تصوف هم ظاهرش آراسته به پاکیزگی و تعبد و زهد است و هم باطناً راحت طبع میبخشد و آن خشکی را ندارد که از سماع و امور ذوقی جلوگیری کند دیگر از علل محبوبیت صوفیه و انتشار تصوف آن است که این فرقه در اول امر، از آنهایی که سرگرم کارهای دنیا هستند احتراز میجستند."
خلاصه حرف ابن جوزی این است که نقطه حساس در ذهن مسلمین قرون اول اسلام، زهد دوستی بوده. صوفیه آن نقطه حسّاس را یافتهاند، به اضافه خشونت ظاهری فقها سبب گرایش مردم به تصوّف شده است.
مهمترین علت پیشرفت تصوف این است که تصوّف با قلب و احساسات کار دارد نه با عقل و منطق. بدیهی است که عقل و منطق سلاح خواص است، اکثر مردم از به کار بردن آن عاجزاند و ملول میشوند. نقطه حساس انسان قلب او است و سخنی پیشرفت کلی میکند که ملایم با احساسات و موافق با خواهشهای قلب باشد.
با عاقلان بگوی که ارباب ذوق را
عشق است رهنمای نه اندیشه رهبر است
صوفی تمام دین و مذهب را برای تصفیه قلب و زدودن زنگار آن میخواهد، با عشق سر و کار دارد و اگر به استدلال هم میپردازد، با قلب و احساس استدلال میکند نه با کلّه و فکر. آن چه را که فقیه خشک و عالم موشکاف با خشونت و کندی باید به آن برسد، صوفی با پر عشق و مدد ذوق و نیروی شور و شوق میخواهد از آن بگذرد و بالاتر رود و آن چه اندر وهم ناید آن شود.
چون مذهب صوفی عشق و مایه او ذوق و احساس است، کلامش رقیق و لطیف و مؤثر میشود این است که زبان تصوف مانند نغمات دلکش موسیقی خوش آهنگ و دل پذیر شده است.
صوفی اگر هم میخواهد از امور معقول صحبت کند و وارد فلسفه و حکمت شود، راه را عوض میکند و خواهی نخواهی مطلب را به راهی میاندازد که به قلب نزدیک شود و این معنی برای هر کس که در اشعار صوفیه ممارست کافی کرده و به سبک و لحن آنها آشنا شده باشد، کاملا روشن است.
وقتی شاعر صوفی به موضوع فلسفی، خواه فلسفۀ الهی و خواه حکمت عملی یا حکمت طبیعی دست میزند، اوّلا آن مسئله فلسفی را از آسمان عظمت آن، که فلاسفه و حکما در طی قرنها با کوشش بسیار به آنجا رسانیدهاند به زمین میآورد و از قید و بند کتاب و اصطلاحات مدرسی و تعبیرات پر طنطنه و لغات و الفاظ مشکلی که گاهی به عمد به کار رفته تا علم در دسترس عوام نیفتد و بحث در آن منحصر به عالم و حکیم بماند، رها ساخته جزئیات و مقدمات و حواشی و زواید خسته کننده را که مختص کنجکاوی و موشکافی عالم رسمی است، دور انداخته کلیترین و شاملترین معانی را گرفته با زبانی که نزدیک احساس و قلب است و هر صاحب دلی میفهمد، در آن گفتگو میکند و غالباً در همان ضمن فلسفه مدرسی و مشتغلین به آن را مسخره و تخطئه مینماید و «حکیم» را "حکیمک" مینامد و فلسفی را به فلسی نمیخرد.
شعر را به انواع مختلف تعریف کردهاند. ارسطو در تعریف شعر گفته، هر مقدمه که سبب انشراح قلب شود و ایجاد مسرت یا اندوه نماید، دیگر نه وزن شرط شده و نه خصوصیت دیگر و برحسب این تعریف شعر ممکن است منظوم باشد یا منثور.
در جاهلیت شعر عبارت بود از مطلق کلام موزون و مقفی. حکمای اسلامی گفتهاند شعر کلامی است موزون و مقفی که زائیده تخیل باشد. حتی خواجه نصیرالدین طوسی در معیار الاشعار "تخییل" را ماده اصلی شعر میداند و وزن و قافیه را از عوارض میشمارد. اگر شعر و شاعری آن باشد که ارسطو گفته است، شعرای واقعی شعرای صوفیهاند، بلکه از تعریف ارسطو هم مراحلی پیشتراند. زیرا شاعر صوفی نه فقط خودش با شور و شوقی که بالاترین همۀ شورها و شوقها است احساس مسرت یا الم میکند، بلکه آن احساس و آن حالت شور درونی خود را در سایرین هم بر میانگیزد. حاصل آن که یکی از علل مهم شیوع تصوّف، زبان ادبی دلکش صوفی است که آثار ادبی لطیف و جذّاب پرورانده و با عشق و شور مردم را متأثر ساخته و احساسات و عواطف رقیق آنها را برانگیزانده است.
تصوف بعد از تماس با افکار و آراء مختلف و استنباطهای قرآنی و اقتباس از منابع مختلف غیر اسلامی، از قبیل مسیحیت و حکمت نو افلاطونی و مذاهب ادریه و بودائی و هندی و مانوی و ترکیب این عناصر متعدد با مقتضیات نژادی و اجتماعی و زمانی و مکانی.
📗 تاریخ تصوف در اسلام_تطّورات و تحوُّلات مختلفه آن از صدر اسلام تا عصر حافظ_ گزیده صفحات ۱۶۱ تا ۱۶۳
✍ دکتر قاسم غنی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
اما دلیل واقعی انتشار تصوّف و تعلیل طبیعی آن است که ابنالجوزی میگوید : (ابلیس صفحه ۱۷۶، چاپ مصر.)
سبب اقبال مردم به تصوف این است که مدح زهد در نفوس جایگزین شده بوده است و پارسایی را بزرگترین چیزها میشمردهاند و چون صورت ظاهر صوفیان را موافق زهد یافتند و نیز کلام آنها را لطیف و رقیق دیدند، به آنها گرویدند. در حالی که روش قدما بر خلاف صوفیه، خالی از خشونت و خشکی نبوده است. به اضافه تصوف هم ظاهرش آراسته به پاکیزگی و تعبد و زهد است و هم باطناً راحت طبع میبخشد و آن خشکی را ندارد که از سماع و امور ذوقی جلوگیری کند دیگر از علل محبوبیت صوفیه و انتشار تصوف آن است که این فرقه در اول امر، از آنهایی که سرگرم کارهای دنیا هستند احتراز میجستند."
خلاصه حرف ابن جوزی این است که نقطه حساس در ذهن مسلمین قرون اول اسلام، زهد دوستی بوده. صوفیه آن نقطه حسّاس را یافتهاند، به اضافه خشونت ظاهری فقها سبب گرایش مردم به تصوّف شده است.
مهمترین علت پیشرفت تصوف این است که تصوّف با قلب و احساسات کار دارد نه با عقل و منطق. بدیهی است که عقل و منطق سلاح خواص است، اکثر مردم از به کار بردن آن عاجزاند و ملول میشوند. نقطه حساس انسان قلب او است و سخنی پیشرفت کلی میکند که ملایم با احساسات و موافق با خواهشهای قلب باشد.
با عاقلان بگوی که ارباب ذوق را
عشق است رهنمای نه اندیشه رهبر است
صوفی تمام دین و مذهب را برای تصفیه قلب و زدودن زنگار آن میخواهد، با عشق سر و کار دارد و اگر به استدلال هم میپردازد، با قلب و احساس استدلال میکند نه با کلّه و فکر. آن چه را که فقیه خشک و عالم موشکاف با خشونت و کندی باید به آن برسد، صوفی با پر عشق و مدد ذوق و نیروی شور و شوق میخواهد از آن بگذرد و بالاتر رود و آن چه اندر وهم ناید آن شود.
چون مذهب صوفی عشق و مایه او ذوق و احساس است، کلامش رقیق و لطیف و مؤثر میشود این است که زبان تصوف مانند نغمات دلکش موسیقی خوش آهنگ و دل پذیر شده است.
صوفی اگر هم میخواهد از امور معقول صحبت کند و وارد فلسفه و حکمت شود، راه را عوض میکند و خواهی نخواهی مطلب را به راهی میاندازد که به قلب نزدیک شود و این معنی برای هر کس که در اشعار صوفیه ممارست کافی کرده و به سبک و لحن آنها آشنا شده باشد، کاملا روشن است.
وقتی شاعر صوفی به موضوع فلسفی، خواه فلسفۀ الهی و خواه حکمت عملی یا حکمت طبیعی دست میزند، اوّلا آن مسئله فلسفی را از آسمان عظمت آن، که فلاسفه و حکما در طی قرنها با کوشش بسیار به آنجا رسانیدهاند به زمین میآورد و از قید و بند کتاب و اصطلاحات مدرسی و تعبیرات پر طنطنه و لغات و الفاظ مشکلی که گاهی به عمد به کار رفته تا علم در دسترس عوام نیفتد و بحث در آن منحصر به عالم و حکیم بماند، رها ساخته جزئیات و مقدمات و حواشی و زواید خسته کننده را که مختص کنجکاوی و موشکافی عالم رسمی است، دور انداخته کلیترین و شاملترین معانی را گرفته با زبانی که نزدیک احساس و قلب است و هر صاحب دلی میفهمد، در آن گفتگو میکند و غالباً در همان ضمن فلسفه مدرسی و مشتغلین به آن را مسخره و تخطئه مینماید و «حکیم» را "حکیمک" مینامد و فلسفی را به فلسی نمیخرد.
شعر را به انواع مختلف تعریف کردهاند. ارسطو در تعریف شعر گفته، هر مقدمه که سبب انشراح قلب شود و ایجاد مسرت یا اندوه نماید، دیگر نه وزن شرط شده و نه خصوصیت دیگر و برحسب این تعریف شعر ممکن است منظوم باشد یا منثور.
در جاهلیت شعر عبارت بود از مطلق کلام موزون و مقفی. حکمای اسلامی گفتهاند شعر کلامی است موزون و مقفی که زائیده تخیل باشد. حتی خواجه نصیرالدین طوسی در معیار الاشعار "تخییل" را ماده اصلی شعر میداند و وزن و قافیه را از عوارض میشمارد. اگر شعر و شاعری آن باشد که ارسطو گفته است، شعرای واقعی شعرای صوفیهاند، بلکه از تعریف ارسطو هم مراحلی پیشتراند. زیرا شاعر صوفی نه فقط خودش با شور و شوقی که بالاترین همۀ شورها و شوقها است احساس مسرت یا الم میکند، بلکه آن احساس و آن حالت شور درونی خود را در سایرین هم بر میانگیزد. حاصل آن که یکی از علل مهم شیوع تصوّف، زبان ادبی دلکش صوفی است که آثار ادبی لطیف و جذّاب پرورانده و با عشق و شور مردم را متأثر ساخته و احساسات و عواطف رقیق آنها را برانگیزانده است.
تصوف بعد از تماس با افکار و آراء مختلف و استنباطهای قرآنی و اقتباس از منابع مختلف غیر اسلامی، از قبیل مسیحیت و حکمت نو افلاطونی و مذاهب ادریه و بودائی و هندی و مانوی و ترکیب این عناصر متعدد با مقتضیات نژادی و اجتماعی و زمانی و مکانی.
📗 تاریخ تصوف در اسلام_تطّورات و تحوُّلات مختلفه آن از صدر اسلام تا عصر حافظ_ گزیده صفحات ۱۶۱ تا ۱۶۳
✍ دکتر قاسم غنی
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان