Forward from: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش در ابتذال شکنندهتر بود
هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افرونتر باشد.
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان، من زندانی سیاسی مطلب احمدیان متولد شهر بانه در کوردستان هستم که محکوم به ۳۰ سال زندان میباشم و هم اکنون ۱۵ سال از آن را بدون حتی یک روز و یک ساعت مرخصی در سختترین شرایط سپری کردهام. از نوجوانی با درک ظلم و ستم سیستماتیک در حق مردم کوردستان در حد فهم و آگاهی خود و برای آزادی و برابری تمام مردم سرزمینم مبارزه کردهام.
در سال ۱۳۸۹ در سن ۲۵ سالگی دستگیر شدم و در زمان بازجویی تحت انواع شکنجههایی قرار گرفتم که حتی فکر کردن به آن تن هر انسان با وجدانی را به لرزه در میآورد. در طی دوران بازجویی و بازداشتم در اورمیه، برای ماهها در سلول انفرادی نگه داشته شدم، در حالیکه در این ایام بازجویان، پایم را شکستند و کتفم را از جا در آوردند و دندههایم شکسته شد، تمامی دندانهایم بجز ۳ عدد در دهانم خُرد شد و مشت و لگد و ضربات کابل، جیرهٔ روزانهام شد، تا جاییکه حتی بازجو بنا به تشخیص کارشناسی خود، این بلایا را برایم کافی ندانست و مرا به مدت ۲۴ ساعت لخت مادرزاد در زیر بارش برف در زمستان دستبند و پابند کرد و با میلگرد به جانم افتاد. تا جایی که بخاطر دارم یک ضربهٔ کاری به کمرم، دنیا را در برابر چشمانم تیره و تار کرد. وقتی بهوش آمدم در سلول انفرادی خودم بودم، ولی توانایی حرکت نداشتم و تا ۶ ماه فلج کامل بودم و پوشک میبستم. بعدها مشخص شد که بر اثر ضربات میلگرد ۳ مهرهٔ کمرم شکسته و آسیب جدی دیده است.
در تمام این ۱۵ سال گذران حبسم، روزی نبوده است که آب خوشی از گلویم پایین برود و بیماریها رهایم کنند، ولی همیشه در وجودم احساس سر بلندی و غرور میکنم، چون بنا به آموختههایم مقاومت در برابر ظلم و ستم را عین زندگی میدانم و برای سربلندی مردم سرزمینم همیشه حی و حاضر هستم.
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان
هر چند این فرزند کوچک شما در جان خود احساس ایستادگی و مقاومت میکند، اما شکنجهها و سالیان متمادی زندان، جسم مرا به کلکسیونی از بیماریها تبدیل کرده است.
هم اکنون من با تنگی کانال نخاع، عفونت شدید بیضه، کولیت روده، خونریزی روده، پارگی فتق و پردهٔ دیافراگم، پیچ خوردگی معده و استفراغهای روزانه، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنیعشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم، به طوریکه حتی از خوردن غذا نیز عاجزم و وزنم بشدت کاهش یافته است، در حالیکه شکمم بدلیل آب آوردگی بسیار متورم و دردناک شده است.
با وجود تمام پیگیریهای خودم و وکیلم در یکسال گذشته و با وجود نیاز فوری به عمل جراحی کمر، فتق و روده و با وجود موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده جهت انجام معالجه در مراکز درمانی خارج از زندان و همچنین موافقت بهداری زندان اوین و دادیار و تامین وثیقهٔ ۵ میلیارد تومانی و ضمانت و كفالت ۵ وكيل شرافتمند دادگستری و موافقت همهٔ افراد و نهادهای ذیربط، ولی متاسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) با خلف وعده و افزایش مبلغ وثیقه به ۸ میلیارد تومان و عدم توانایی من در تامین آن بیش از یک سال است که از توقف حکم من جلوگیری میکند و مانع ادامهٔ درمانم شده است.
امروز وضعیت من وخیمتر از هر زمان دیگر است و بنابر اعلام چند بارهٔ بهداری اوین دیگر امکان نگهداری من در زندان نیست. شخص دادستان تهران مانع هر اقدام حیاتی و فوری برای حفظ جان من شده است و در واقع به جای طنابِ دار حکم مرگ تدریجی مرا صادر کرده است. من از مرگ در راه آزادی و باورهایم هیچ هراسی ندارم اما نمیتوانم بدون مبارزه و در سکوت به آن تن دهم از همین رو از تمام وجدانهای بیدار و نهادهای حقوق بشری تقاضا دارم تا صدای من باشند و به تمام مراجع قانونی حقوقی و بینالمللی و شخص گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران خانم "مای ساتو" اعلام میدارم که مسئولیت مستقیم جان من بر عهدهٔ شخص "صالحی" دادستان تهران میباشد. دیگر سکوت نخواهم کرد و حق مشروع خود میدانم تا اعتراضم را به هر طریقی که میتوانم بیان نمایم.
ژن، ژیان، ئازادی
زن، زندگی، آزادی
✍️ مطلب احمدیان(زندانی سیاسی)
زندان اوین / بهمن ماه ۱۴۰۳
@MostafaTajzadeh
اگرچه دستانش در ابتذال شکنندهتر بود
هراس من - باری - همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افرونتر باشد.
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان، من زندانی سیاسی مطلب احمدیان متولد شهر بانه در کوردستان هستم که محکوم به ۳۰ سال زندان میباشم و هم اکنون ۱۵ سال از آن را بدون حتی یک روز و یک ساعت مرخصی در سختترین شرایط سپری کردهام. از نوجوانی با درک ظلم و ستم سیستماتیک در حق مردم کوردستان در حد فهم و آگاهی خود و برای آزادی و برابری تمام مردم سرزمینم مبارزه کردهام.
در سال ۱۳۸۹ در سن ۲۵ سالگی دستگیر شدم و در زمان بازجویی تحت انواع شکنجههایی قرار گرفتم که حتی فکر کردن به آن تن هر انسان با وجدانی را به لرزه در میآورد. در طی دوران بازجویی و بازداشتم در اورمیه، برای ماهها در سلول انفرادی نگه داشته شدم، در حالیکه در این ایام بازجویان، پایم را شکستند و کتفم را از جا در آوردند و دندههایم شکسته شد، تمامی دندانهایم بجز ۳ عدد در دهانم خُرد شد و مشت و لگد و ضربات کابل، جیرهٔ روزانهام شد، تا جاییکه حتی بازجو بنا به تشخیص کارشناسی خود، این بلایا را برایم کافی ندانست و مرا به مدت ۲۴ ساعت لخت مادرزاد در زیر بارش برف در زمستان دستبند و پابند کرد و با میلگرد به جانم افتاد. تا جایی که بخاطر دارم یک ضربهٔ کاری به کمرم، دنیا را در برابر چشمانم تیره و تار کرد. وقتی بهوش آمدم در سلول انفرادی خودم بودم، ولی توانایی حرکت نداشتم و تا ۶ ماه فلج کامل بودم و پوشک میبستم. بعدها مشخص شد که بر اثر ضربات میلگرد ۳ مهرهٔ کمرم شکسته و آسیب جدی دیده است.
در تمام این ۱۵ سال گذران حبسم، روزی نبوده است که آب خوشی از گلویم پایین برود و بیماریها رهایم کنند، ولی همیشه در وجودم احساس سر بلندی و غرور میکنم، چون بنا به آموختههایم مقاومت در برابر ظلم و ستم را عین زندگی میدانم و برای سربلندی مردم سرزمینم همیشه حی و حاضر هستم.
مردم شریف و مبارز ایران و کوردستان
هر چند این فرزند کوچک شما در جان خود احساس ایستادگی و مقاومت میکند، اما شکنجهها و سالیان متمادی زندان، جسم مرا به کلکسیونی از بیماریها تبدیل کرده است.
هم اکنون من با تنگی کانال نخاع، عفونت شدید بیضه، کولیت روده، خونریزی روده، پارگی فتق و پردهٔ دیافراگم، پیچ خوردگی معده و استفراغهای روزانه، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنیعشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم، به طوریکه حتی از خوردن غذا نیز عاجزم و وزنم بشدت کاهش یافته است، در حالیکه شکمم بدلیل آب آوردگی بسیار متورم و دردناک شده است.
با وجود تمام پیگیریهای خودم و وکیلم در یکسال گذشته و با وجود نیاز فوری به عمل جراحی کمر، فتق و روده و با وجود موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده جهت انجام معالجه در مراکز درمانی خارج از زندان و همچنین موافقت بهداری زندان اوین و دادیار و تامین وثیقهٔ ۵ میلیارد تومانی و ضمانت و كفالت ۵ وكيل شرافتمند دادگستری و موافقت همهٔ افراد و نهادهای ذیربط، ولی متاسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) با خلف وعده و افزایش مبلغ وثیقه به ۸ میلیارد تومان و عدم توانایی من در تامین آن بیش از یک سال است که از توقف حکم من جلوگیری میکند و مانع ادامهٔ درمانم شده است.
امروز وضعیت من وخیمتر از هر زمان دیگر است و بنابر اعلام چند بارهٔ بهداری اوین دیگر امکان نگهداری من در زندان نیست. شخص دادستان تهران مانع هر اقدام حیاتی و فوری برای حفظ جان من شده است و در واقع به جای طنابِ دار حکم مرگ تدریجی مرا صادر کرده است. من از مرگ در راه آزادی و باورهایم هیچ هراسی ندارم اما نمیتوانم بدون مبارزه و در سکوت به آن تن دهم از همین رو از تمام وجدانهای بیدار و نهادهای حقوق بشری تقاضا دارم تا صدای من باشند و به تمام مراجع قانونی حقوقی و بینالمللی و شخص گزارشگر ویژهٔ حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران خانم "مای ساتو" اعلام میدارم که مسئولیت مستقیم جان من بر عهدهٔ شخص "صالحی" دادستان تهران میباشد. دیگر سکوت نخواهم کرد و حق مشروع خود میدانم تا اعتراضم را به هر طریقی که میتوانم بیان نمایم.
ژن، ژیان، ئازادی
زن، زندگی، آزادی
✍️ مطلب احمدیان(زندانی سیاسی)
زندان اوین / بهمن ماه ۱۴۰۳
@MostafaTajzadeh