راهبرد


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


يادداشت هاي توسعه ایران
امیرحسین خالقی
تماس:
t.me/AmirHosseinKHQ
و
twitter.com/amirkhaleqi
و
joinclubhouse.com/@amirkhaleqi
و
instagram.com/amirhosseinkhqi
حمایت از راهبرد:
http://hamibash.com/rahbordchannel

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


کمونیسم مناطق محروم

طنز آخری از همه قویتر است، هر ایرانی مالک ابزار تولید خود یعنی بازگشت به تولید دستی و پیشه‌وری ماقبل صنعتی و تعطیل کارخانه و شرکت های مدرن!

از تعاونی‌جات مثل موندراگون بی‌خبر نیستم ولی کدام عاقلی است که ناکارآمدی این ایده‌های فانتزی را نداند، شوخی شوخی شعار می‌دهید و مردم جدی جدی ضرر می‌کنند، لیبرالیسم در ایران از این به‌اصطلاح منتقدان هم شانس نیاورده خلاصه، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

3.2k 1 78 35 141

ژئولپیتیک مس؛ رقابت بین کشورها چه تاثیری بر فلز سرخ می گذارد؟ (قسمت 3 و آخر)

در آمریکای جنوبی بیشتر از شیلی و پرو می شنویم که بازیکنان بزرگ بازار جهانی مس به حساب می آیند، اما کشورهایی نظیر پاناما یا حتی آرژانتین (به ویژه بعد از به قدرت رسیدن خاویر میلی) نیز در تولید مس مطرح هستند. شیلی همچنان بزرگ‌ترین تولیدکننده مس در جهان است و از نظر جغرافیایی در به اصطلاح حیات خلوت امریکا قرار دارد. با توجه به سابقه کودتا حساسیت های سیاسی داخلی هم زیاد است و همیشه بین جذب سرمایه گذاری خارجی و حفظ کنترل دولت بر منابع مس حرف و حدیث وجود دارد. اما با تمام پیچیدگی ها و چالش ها چینی ها به دلیل اهمیت دو کشور شیلی و پرو در تولید مس سعی دارند جای پای خود را در آنها محکم کنند. توافق های تجارت آزاد با شیلی از 2006 و با پرو از 2010 یکی از این اقدامات به شمار می آید و البته نظیر افریقا در امریکای جنوبی هم تامین مالی و اجرای پروژه های زیرساختی در دستور کار قرار دارد که سرمایه گذاری 3.6 میلیارد دلاری برای ساخت و توسعه بندر چانکای پرو یکی از آنهاست. با این حال همانطور که پیشتر گفتیم یکی از چالش های جدی چینی ها در امریکای جنوبی شور ملی گرایی اقتصادی است و مردم این کشورها می خواهند چیزی بیش از صادرکننده مواد خام باشند و در بخش های پایین دستی با ارزش افزوده بالاتر هم نقشی ایفا کنند.

از این طرف امریکایی ها هم روش های خاص خودشان را دارند و ترکیبی از تجارت و سیاست را برای مهار چین پیش می برند؛ آنها هم حضور در امریکای جنوبی و افریقا را به طور جدی پی می گیرند ولی تفاوت عمده آنها با چینی ها در اینست که حضور و حمایت مستقیم دولت کمتر به چشم می آید و انبوهی از شرکت های بزرگ خصوصی معدنی و غیرمعدنی و حتی سازمان های مردم نهاد (NGO) و رسانه ها کار خودشان را پیش می برند. تاکید امریکایی ها در سال‌های اخیر بر ابعاد اخلاقی و پایداری محیط زیستی بوده است و تلاش کرده اند تصویری مسئولانه تر نسبت به چین در جهان از خود تبلیغ کنند؛ شاید حتی بتوان گفت توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی شرکتی و امثالهم در واقع اسلحه جنگ نرم امریکا علیه چینی هاست. برای مثال در رسانه ها خبرهای زیادی از شرایط بد کاری و استثمار کارگران کشورهای دیگر یا حتی آلوده کردن محیط زیست توسط چینی ها می شنویم ولی در مورد امریکایی ها البته اگر چپ های داخل این کشور بگذارند! تصویر کلی مردم جهان رضایتبخشتر است. سیاست های حمایت از تولید داخل و حتی تحریم و ممنوعیت های اقتصادی هم بخشی دیگری از زرادخانه امریکاست.

در واقع شاهد یک جنگ سرد جدید بین ایالات متحده و جمهوری خلق چین هستیم که در حوزه های اقتصادی و تکنولوژیک در جریان است؛ مس یکی از ورودی های حیاتی برای پیشبرد فناوری های جدید به حساب می آید و طبیعی است که کنترل منابع مس و تشکیل یک زنجیره تامین باثبات و امن و البته رام! برای هر دو اهمیت زیادی داشته باشد. چین به طور خاص نگران دسترسی دریایی خود در تایوان، دریایی چین جنوبی و دریای چین شرقی است و به همین دلیل افزایش ظرفیت استخراج و ذوب در داخل را با جدیت و سرعت زیاد پیش می برد که یک نمونه طرح 4/2 میلیارد دلاری برای توسعه معدن جولانگ در فلات تبت است که بناست به بزرگترین معدن مس جهان بدل شود. جالب است بدانیم چین زمانی نه چندان دور در سال 2006 واردکننده فولاد بود ولی امروز تولیدکننده حدود 54 درصد از کل فولاد جهان است!

بد نیست به ماجرا این طور نگاه کنیم که هرچقدر از سبز بودن جهان و محیط زیست بیشتر صحبت می شود باید به مس هم جدی و جدیتر فکر کنیم. امریکا هم به دنبال تحکیم روابط خود با کشورهای مس خیز است و البته از نظر سیاسی و زیست محیطی حتی برای بهره برداری از معادن داخلی با مقاومت های زیادی روبه روست. رقابت بر سر مس و البته دیگر مواد معدنی مهم از مواردی است که در رقابت های ژئولپیتکی آینده میان این دو کشور نقش مهمی ایفا می کند. چینی ها از منظر داخلی دست بازتری برای پیشبرد پروژه هایشان دارند ولی در سوی امریکا ماجرا بسیار پیچیده است.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY


ژئولپیتیک مس؛ رقابت بین کشورها چه تاثیری بر فلز سرخ می گذارد؟ (قسمت 2)

خیلی ها شیلی و پرو و البته به تازگی زامبیا و کنگو را بزرگترین تولیدکنندگان مس جهان به حساب می آورند ولی بزرگترین مصرف کننده آن باعث شده است که رقابت های ژئوپلیتیکی بر سر مس بالا بگیرد؛ بزرگترین مصرف کننده مس که البته یکی از بزرگترین تولیدکننده های آن هم به حساب می آید کسی نیست چز چین! اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم؛ وقتی به اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم می رسیم چشم‌انداز جهانی تولید و مصرف مس تغییر زیادی را تجربه کرد. شاهد ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی بودیم که به طور خاص بعد از بحران مالی 2008 و جنگ های خاورمیانه ای امریکا به تدریج جاه طلبی های بیشتری از خود نشان می داد؛ رشد دورقمی مستمر و صنعتی‌سازی و شهرنشینی سریع به معنای استفاده بیشتر از منابع بود و گفته می شود تا حدود سال 2020 چین سالانه بیش از 12 میلیون تن مس مصرف می‌کرد که بیش از نیمی از مصرف کل جهان بود. تخمین ها حاکی از اینست که در 2022 حدود 58 درصد از واردات کل مس جهان متعلق به چین بوده است. ابتکار کمربند جاده و راه ابریشم نوین و البته بلندپروازی های سی جی پینگ رئیس جمهور مقتدر چین را هم به این معجون باید اضافه کرد.

چینی ها برای برای اطمینان از عرضه پایدار مس به کل جهان چشم داشتند و شروع به جستجو در سراسر جهان کردند و به سراغ کشورهای مس خیز در آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند و سرمایه‌گذاری در آنها را در دستور کار قرار دادند. شرکت‌های دولتی چینی با خرید سهام و توافق های بلندمدت در حوزه اکتشاف و استخراج مس وارد همکاری با دولت‌های مس خیز شدند که البته چالش های خاص خود را به همراه داشته و دارد. به عنوان مثال حضور چینی ها با گروه MMG به عنوان سهامدار اصلی و چند شرکت چینی دیگر در معدن لاس بامباس پرو که حدود 2 درصد از تولید مس جهان را در اختیار دارد سروصدای زیادی داشته است؛ از مسائل زیست محیطی بگیرید تا اعتصابات کارگری و اعتراضات سیاسی. جالب است که حتی امروز هم شبح خلع ید شرکت های خارجی بالای سر پرو دور می زند و کسانی از جمله پدرو کاستیلو از روسای جمهور قبلی پرو که از قضا محبوبیت زیادی دارد خواهان ملی شدن معادن مس است.

این وسط آفریقا هم باتوجه به معادن سرشار مس آن اهمیت زیادی پیدا کرده و فلز سرخ در قاره سیاه نظر چینی ها را به خود جلب کرده است. کشورهایی مانند زامبیا و جمهوری دموکراتیک کنگو سرمایه‌های زیادی را از چین جذب کردند؛ کنگو یکی از غنی‌ترین ذخایر مس جهان را را اختیار دارد و با توجه به سرمایه گذاری های زیاد چینی ها تولید خود را به شدت افزایش داده است؛ در سال 2023 حدود 2.84 میلیون تن مس تولید کرده که حتی از پرو هم بیشتر بوده است؛ به نظر می رسد کنگو در سال های آینده جای پرو را هم بگیرد هرچند هنوز میزان صادرات آن اندکی از این کشور کمتر است. رویکرد کلی کار چینی ها در افریقا اینست که زیرساخت هایی مثل جاده‌، راه‌آهن و نیروگاه را می سازند و در ازای آن حق بهره برداری از معادن را به دست می آورند. در این مسیر رقابت ها با امریکا هم جدی است، برای مثال در زامبیا بر سر تاسیس خط آهن بین این دو قدرت جهانی نوعی رقابت درگرفته است؛ امریکا می خواهد زامبیای غنی از معادن را از مسیر آنگولا به اقیانوس اطلس وصل کند و چین به دنبال بازسازی خط آهنی است که زامبیا را به بندری در تانزانیا در کنار اقیانوس هند می رساند.

ادامه دارد

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY


ژئولپیتیک مس؛ رقابت بین کشورها چه تاثیری بر فلز سرخ می گذارد؟ (قسمت 1)

شاید یکی از بزنگاه ها در ژئولپیتیک مس را بتوان در اوایل دهه 1970 در شیلی، یکی از کشورهای با بزرگ‌ترین ذخایر مس جهان، سراغ گرفت. اواخر سال 1970، سالوادور آلنده مارکسیست، اولین رئیس‌جمهور سوسیالیست آمریکای لاتین، در شیلی به قدرت رسید. یکی از کارهای پرسروصدای آلنده ملی‌کردن کامل صنعت مس شیلی بود؛ این قضیه «مس شیلی باید مال خود شیلیایی ها باشد» البته از بیش از یک دهه قبل از اعلام آلنده شروع شده بود؛ حتی رئیس جمهور قبلی یعنی ادواردو مونتالوا هم با کمپانی های امریکایی مالک معادن به توافقات خوبی رسیده و به اصلاح نوعی «ملی سازی توافقی و مذاکره شده» را پیش برده بود.

همه معادن مس شیلی البته متعلق به خارجی ها نبود ولی دولت آلنده یکطرفه کار را تمام کرد و معادن بزرگ مس ملی اعلام شدند. کمپانی های امریکایی مثل آناکوندا و کِنِکات که غول صنعت مس حساب می شدند کنترل معادن بزرگ را در دست داشتند و در عمل نوعی دولت در دولت به حساب می آمدند؛ چیزی شبیه شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران که قدرت بسیار زیادی داشت. دوران جنگ سرد بود و رقابت ها بین شوروی و امریکا شدید و البته آلنده مارکسیست هم حرفش این بود که برای کاهش نفوذ خارجی در شیلی و توزیع بهتر ثروت بین شیلیایی ها این کار را کرده است.

یانکی ها هم آلنده را تهدیدی علیه منافع خودشان و گسترش احتمالی سوسیالیسم در آمریکای لاتین می‌دانستند؛ کار به تحریم‌های اقتصادی و اقدامات سیاسی مخفیانه در شیلی رسید؛ به طور خاص سازمان سیا نقش مهمی در بی‌ثبات کردن دولت آلنده ایفا کرد. اوضاع اقتصادی شیلی خیلی وخیم شد؛ نارضایتی ها افزایش یافت و اعتصابات بالا گرفت. سیاست های اقتصادی سوسیالیستی آلنده هم مثل هر جای دیگر اوضاع را بدتر از بد کرد. بقیه داستان را هم که همه می دانند: کودتای نظامی سال 1973 ژنرال پینوشه و کشته شدن آلنده و شروع حکومت نظامیان یا همان خونتا.

پینوشه نزدیک به غرب بود و با همکاری چندتایی از اقتصاددانان هوادار بازار آزاد یا همان بچه های شیکاگو از سیاست های دولت قبلی فاصله گرفت و سعی کرد سیاست های بازاری تری را پیش بگیرد؛ امریکا از پینوشه حمایت می کرد و اوضاع سرمایه‌گذاری خارجی هم بهتر شد. یکی دو سال سخت گذشت ولی تا اواخر دهه 1970 شاهد بهبود اوضاع اقتصادی و افزایش چشمگیر تولید مس شیلی بودیم که زمانی حتی معجزه اقتصاد شیلی خوانده می شد؛ دهه 1980 بحران بدهی های خارجی در امریکای جنوبی رخ داد که روی شیلی هم البته اثر گذاشت. امروز شیلی علیرغم وابستگی زیادش به مس کمی وبیش جز اقتصادهای موفق منطقه به حساب می آید ولی تا جایی که می دانیم همچنان معادن بزرگ مس شیلی مثل معدن چوکی کاماتا دولتی هستند و یکی از ابزارهای آنها برای دستکاری عرصه سیاست در داخل و خارج.

اما از اتفاقات تاریخی شیلی بگذریم که خیلی ها از آن خبر دارند؛ مس همچنان یکی از پرکاربردترین فلزات جهان است و حتی پیش بینی می شود تا سال 2030 مصرفش دو برابر شود و به حدود 50 میلیون تن در سال برسد؛ مس در روند گذار انرژی (Energy transition) جهان اهمیت حیاتی دارد و در ساخت بسیاری وسایل الکترونیکی، پنل های خورشیدی، توربین های بادی و خودروهای برقی به مقدار زیاد استفاده می شود. از این طرف استخراج و بهره برداری و البته بازیافت مس هم چالش های خودش را دارد و نیازمند سرمایه گذاری های جدی است. گفته می شود که تکنولوژی های اکتشاف و استخراج مس در مقایسه با نفت چندان پیشرفته نیستند و راه اندازی یک معدن تازه یا به قول اهل فن معدن سبز (green field ) مس هم یک نسل طول می کشد. از قرار برخلاف نفت روی اکتشافات دریایی و استخراج از زیر آب هم نمی شود خیلی حساب کرد. ملاحظات زیست محیطی و اجتماعی در این صنعت هم دغدغه های جدی هستند.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
گور پدر 《دموکراسی》!

از نگاه برخی لیبرال ‌ها مثل هوپه هم پادشاهی monarchy بهتر از دموکراسی به معنای متعارف است؛ مبنای استدلال همان خرد رایج است که در پادشاهی مملکت صاحب دارد و می‌توان درجاتی از آینده‌نگری را سراغ گرفت. به اصطلاح اهل اقتصاد در پادشاهی رجحان زمانی کمتر است، شبیه تفاوتی که در مورد شرکت‌های سهامی بزرگ و کسب‌وکارهای خانوادگی می بینیم، برای تقریب به ذهن کافی است امارات متحده و عربستان را با  مثلا جمهوری‌های دموکراتیک عربی خاورمیانه مقایسه کنید. راستش دموکراسی (حکومت مردم) واقعی معنایش فقط ليبرال دموکراسی است والا فرقی با بردگی جمعی ندارد، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

4.1k 0 111 14 113

مومن و ساقی و قیمت دلار

در قرن بیستم باپتیست ها و دیگر مسیحیان انجیلی (اونجلیکال) به دلایل مذهبی به شدت مایل به محدود شدن فروش الکل در روزهای یکشنبه بودند. چنین قوانینی علی الظاهر خیلی به سود ساقی‎جماعت نبود، اما از قضا همین محدودیت بر رونق کسب و کار آنها می افزود و آنها به صورت «غیرقانونی» می توانستند پول خوبی به جیب بزنند و کارشان سکه می شد.

این پدیده «مومن و ساقی» را نخستین بار بروس یاندل مطرح کرد؛ دولت قانونی می گذارد که همزمان هم گروهی که هوادار قانونگذاری است و هم مخالفان هر دو بهره مند می شوند و البته سیاستمداران هم که از این وضعیت بدشان نمی آید و می توانند دل هر دو گروه را به طریقی به دست آورند و هم از توبره و هم از آخور بخورند.

باید بیشتر بررسی کرد ولی شاید بررسی این هیاهوی اخیر ثابت نگه داشتن قیمت دلار و دلارزدایی از این منظر هم پدیده جالبی باشد، در نگاه نخست به نظر جماعتی برای صادرکنندگان عمده (نظیر پتروشیمی ها و فولادی ها) شمشیر را از رو بسته اند ولی شاید از نگاه «مومن و ساقی» ماجرا چیز دیگری باشد. فرض کنید قیمتی پایین مثلا 20هزار تومان برای ارز تعیین شود کیست که نداند صفی برای دریافت تشکیل می شود و باید با صلاحدید دولتی ها منابع محدود موجود تقسیم شوند؛ این یعنی رانتی جدی برای برخی نورچشمی ها (حواسمان باشد فرشته ها بنا نیست این تخصیص و تامین ارز را انجام دهند). اقتصاد که راه خودش را می رود و طبیعی است وقتی قیمت بازاری بسیار بیش از قیمت رسمی باشد انگیزه برای زیرآبی رفتن هم بیشتر می شود؛ وانگهی چه بسا به دلیل وجود محدودیت در تخصیص ارز رفاقتی، قیمت بازاری ارز در بیرون از فضای رسمی حتی بیشتر از وقتی شود که چنین محدودیتی وجود نداشت.

حالا اگر شما صادرکننده عمده ارزآور! بخواهی ذخیره ارز مخفی! را در بازار «سیاه» رد کنی از این قیمت بالا چندان ناراضی هم نخواهی بود؛ درست مثل ساقی هایی که قوانین محدودیت الکل جات کارشان را سکه کرده بود. خلاصه شاید بازی برد-برد بدی هم نباشد! این صرفا حدسی با توجه به یک چارچوب اقتصاد سیاسی است رفقای کاربلد با داده های واقعی و شواهد کف زمین البته می توانند به نقد این حدس بپردازند، الله اعلم.

https://bit.ly/3zMKzQR

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

12.9k 1 115 17 94

Video is unavailable for watching
Show in Telegram
قانون حجاب قانون نیست!
در این گفتگو با حضرت استاد بحث‌های خوبی درباره مفهوم قانون از نگاه فون هایک مطرح شد.

ویدئو کامل را اینجا ببینید.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H

7.6k 0 74 9 102

افسانه دولت

فیلم دستگیری سامر سلوم یکی از فرماندهان شبیحه (نیروهای شبه نظامی هوادار اسد) را تصادفی دیدم که هفت هشت نفر از انقلابیون مسلح (تحریرالشام یا ارتش آزاد یا ... را نمی دانم) او را در محاصره حاضران از مخیگاه بیرون می کشند و بعد سوار ماشین می کنند. کنارش فیلمی از چند سال قبل وی و دوران جنگ داخلی سوریه بود که قدرتی داشت و خانه ها را آتش می زد و ...

واقعا چه چیز باعث می شد یک نفر در این دو فیلم اینقدر متفاوت باشد؟ فارغ از تعداد، چه بسا ماه قبل بود جای دستگیرکننده و دستگیرشونده عوض می شد! تلاش برای پاسخ به این سوال می تواند مضمون بحث نظری جالب درباره دولت باشد. چیزی که باید متوجه باشیم اینست که لزوما تعداد افراد و مسلح بودنشان مهم نیست چیزی مهمتر در میان است. دولت پدیده غریبی است، وقتی حمایت دولت را داری انگار می دانی یک خدای زمینی (دولت) پشت توست؛ قدرت «مشروع» داری و و می توانی کارت را پیش ببری. در اقتصاد هم ماجرا متفاوت نیست وقتی حمایت دولت در کار است می توانی نگران دشمن (بازار) نباشی. حمایت گرایی و سیاست صنعتی و ... همه بر اساس این منطق جلو می روند.

چیزی که باید از این ماجرا آموخت اینست که دولت، هر دولتی، دقیقا همین «ایده خدای زمینی» است؛ توپ و تانک و آژان و داغ و درفش البته مهم هستند ولی قدرت واقعی دولت در تصرف فضای میان دو گوش شماست! دولتی موفق است که اطاعت را تبدیل به تکلیف و وظیفه کند. دولت وقتی می تواند دولت بماند که اول ذهن شما را تسخیر کند، دولت بدون افسانه و اسطوره باقی نمی ماند؛ شاید بد نباشد کتاب دولت در جامعه را یک بار بخوانیم، الله اعلم.

https://bit.ly/3OUxO0s

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H

9.5k 0 108 9 219

در باب قانون حجاب

فون هایک بزرگ می گفت که هرچقدر دست پارلمان بازتر باشد آزادی ادم ها محدودتر است؛ حرفش این بود که بنا نیست وکیل مردم در مجلس هر چیزی را به عنوان قانون برای خلق الله تصویب کند و هر مصوبه ای به صرف تصویب پارلمان «قانون» به حساب نمی آید. حرف مرد متفکر بیشتر برای شرایطی است که نمایندگان در سازوکاری دموکراتیک انتخاب شده باشند و بشود آنها را نماینده گروه های مختلف مردم دانست.

در شرایط فعلی ما ماجرا چنان تراژیک است که تنه به کمدی می زند! کسانی که از انتخاباتی با مشارکت حداقلی بیرون آمده اند چنان قانونی را تصویب می کنند که برای زمامدارانی با اوج محوبیت هم قفل است! گفته می شود برای حفظ فرهنگ و سنت و عفاف جامعه است ولی راستش نگارنده این سطور جز لبخند واکنشی ندارد! جامعه ای که اخلاقش را بناست آدم های سیاسی و دولت حفظ کنند یعنی باید اساسا با اخلاق خداحافظی کند. به قول روتبارد اینکه نگهبانی از اخلاق را به دولت بسپاریم مثل اینست که روباه را به نگهبانی مرغ ها گماشته باشیم!

این قانون اعلان جنگ به آدم های متمدن قرن بیست و یکمی است، پیامدهای مشخصی هم دارد که هر ادم عاقلی می فهمد ولی ظاهرا کسانی با لج و لج بازی های سیاسی بنا نیست دست از سر این مردم بردارند. جامعه خودش حواسش به حفظ اخلاقش هست و دستکاری آدم های سیاسی فقط کار را بدتر می کند. می فهمم که در حال اصلاحات! اقتصادی هستید و نمی شود سیاست و اجتماع را آزاد بگذارید ولی کسی که باد می کارد طوفان درو می کند. نمی دانم أساسا بختی برای اجرا می یابد یا خیر ولی حتی طرح آن توهین آمیز است. آدم های هیچ کاره مثل من باید دائم از ضرورت میهن دوستی علیرغم بدخواهی ها بگوییم ولی کسانی در قدرت بهانه لازم برای تنفر را در اختیار همه قرار می دهند!

حتی اگر بنا به برخی مصالح سیاسی! پلیسی کردن جامعه هدف باشد راهش این مسیر پرخطر و پرهزینه نیست؛ در مورد نود میلیون آدم صحبت می کنیم و اقتصادی ورشکسته و اوضاعی که هر دم وخیمتر می شود. پیش نیاز هر إصلاحات اقتصادی درجاتی از مقبولیت است وقتی با چنین قوانین مضحکی به مردم اعلان جنگ می دهی کار پیش نمی رود؛ چیزی هم حاصل شود باید خرج ساکت کردن رعیت کنی. بعید بدانم این بدیهیات را کسی نداند ولی ظاهرا رقابت های پیشا-جانشینی مرز نمی شناسد، الله اعلم.

https://bit.ly/41qbKSZ

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H

12.1k 0 191 13 171

شلیک به چشم اقتصاد

کمی بدیهی است ولی انگار مشکل ما حتی در سطوح کلان هم همین بدیهیات است! چرا اینقدر بر «کشف» قیمت در بازار تاکید می شود؟ دقیقا چه چیزی بناست «کشف» شود؟اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم: در یک مبادله بین خریدار و فروشنده کالا (و پول) رد و بدل می شود. خریدار می خرد چون تصور می کند که کالا ارزشی بیشتر از پولش دارد و در مورد فروشنده ماجرا برعکس است؛ پس اگر در بازار و با میل دو طرف مبادله ای رخ داد وضع هر دو طرف بهتر از قبل بهتر شده است؛ دو طرفی چیزی به دست آورده اند که از آنچه قبلا داشته اند (پول یا کالا) ارزش بیشتری دارد.

این بهتر شدن اوضاع دو طرف هم ربطی به رقابتی بودن یا نبودن بازار هم ندارد و همیشه صادق است. قیمت نسبت مبادله دو کالاست که در اقتصادهای پولی مترادف با مقداری است که یک کالا با «مرغوبترین» کالای آن اقتصاد (یعنی پول) مبادله می شود. مهمتر اینکه قیمت با «ارزش» (مطلوبیت ذهنی) کالا یکی نیست! وقتی کسی کالای 10 دلاری را در بازار می خرد معنی اش فقط می تواند این باشد که «ارزش» آن کالا بیشتر از 10 دلار است ولی دقیقا «چقدر» است را کسی حتی خود فرد هم نمی داند، ارزش ذهنی است!

حالا اگر تعداد فروشندگان و خریداران زیاد باشد قیمت های پیشنهادی تقریب بهتری از ارزش های ذهنی آنها به دست می دهد؛ تصور کنید من می خواهم فلان دستگاه را بخرم و فقط یک فروشنده داریم که قیمت 5000 دلاری پیشنهاد می دهد اگر خرید انجام شود یعنی ارزش دستگاه برای من بیشتر از 5000 دلار است (شاید حتی برای آن 50000 چوق هم خرج کنم) و برای فروشنده هم ارزش دستگاهش کمتر از 5000 دلار است (حتی شاید بار بخورد بخواهد آن را 4000 دلار هم رد کند). اما وقتی تعداد فروشندگان بیشتر شد و مثلا 4500 و 5000 و 55000 و ... پیشنهاد دادند یک اتفاق خوب می افتد: افراد در اقتصاد حدود مطلوبیت های یکدیگر را بهتر کشف می کنند و این یعنی سازوکار دقیقتر انتقال اطلاعات و دانش! اقتصاد خوب هم یعنی اقتصادی که با توجه به کمیابی منابع بتوان تولید و مصرف کالاها را به نظر آدم ها نزدیکتر کرد. وقتی دانش و اطلاعات بهتری داری اقتصاد بهتری هم داری، خیلی چیزها شاید کمتر تولید شوند یا نشوند و به جای آنها چیزهای دیگری عرضه شوند و ....

بازار بیش از فضایی برای داد و ستد در واقع یک سازوکار فراهم آوردن اطلاعات و دانش است که بدون آن اقتصاد چیزی کم دارد! وقتی دولت این رویه را به هم زند و فکر کند بهتر از خود افراد می داند کار به مشکل می خورد! چنین دولتی اجازه نمی دهد آدم ها حدس بزنند و آزمون و خطا کنند و طبیعی است که اوضاع آدم ها را بدتر کند! حرفش اینست که لازم نیست شما خیلی چیزی بدانید من بهتر از شماها می فهمم و بهتر است زندگی ات را با الویت های من تطبیق بدهی. شما آزادید هرچه من می گویم را گوش دهید! از نظر اقتصادی قیمتگذاری دستوری در واقع شلیک به چشم اقتصاد است. الله اعلم.

پ.ن: برای ورودی جدی به این موضوع بد نیست این مقاله کلاسیک از هایک را ببینید:
https://bit.ly/4hY31gw

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5H

9.2k 0 84 21 92

از لیبرالیسم آبی برای تجزیه طلب وطنی گرم نمی شود!

میزس معتقد بود برای مهار دولت باید به شهروندان اختیار داد که قلمرو سیاسی که به آن تعلق دارند را خود برگزینند و طبیعی است که زندگی فرد نباید گروگان کسان دیگر باشد و از حق تعیین سرنوشت سخن گفته بود که اگر ممکن باشد تا حد فرد هم تسری یابد ولی طبیعتا به عنوان ادمی عاقل هر اعلام استقلالی! را جدی نمی گرفت و از بقیه می خواست حواسشان به «کدوی» شروط و اقتضائات هم باشد:

1. در «عمل» مردم یک منطقه جغرافیایی معین (بزرگ یا کوچک) می توانند به سراغ استقلال بروند و آن هم زمانی که «همه» مردم آن قلمرو موافق جدایی باشند و رندان سراغ اخراج و کوچ دادن عناصر نامطلوب نروند.

2. جدایی «واقعا» منافع مردم و نه گروه های اقلیت بلندگودار را تعیین کند (ر.ک به کتاب لیبرالیسم)، سود کلی اش بیشتر از زیانش باشد و از فردای جدایی شاهد یکدست سازی و کشتار و نفرت پراکنی و بی ثباتی سیاسی بیشتر نباشیم.

3. جریان جهانی تجارت و سرمایه و دانش را مختل نکند و امنیت و تجارت را به باد ندهد. خرده ناسیونالیسم خام مصیبت کمی نیست.

4. حقوق اقلیت ها در قلمرو جدید لحاظ شود و «همه مردم» آن قلمرو آزادتر باشند. بیشتر محتمل است که جباریت در قلمرویی کوچکتر به بهانه های مختلف بازتولید شود.

5. قلمرو جدید به سراغ سیاست های حمایت از تولید ملی! نرود و بر مصائب موجود نیفزاید و از رفاه بشر بیشتر نکاهد.

تمرکززدایی و آزادهای اجتماعی و به رسمیت شناختن تنوع البته حق همه ساکنان گربه بزرگ (ایران) است ولی اگر بناست از فاشیسم مرکزگرا فارس! جدا شویم و خرده فاشیسم فلان قومیت را درست کنیم مشکل مصدری داریم!

گرایش به تجزیه طلبی اکنون شاید جدی نباشد ولی شوربختانه با این همه ناکارآمدی می تواند به مصیبت بزرگی بدل شود؛ دلیل اصلی اش ناکارآمدی در پهنه سیاست است و چاره اش را قبلا گفتم و باز تکرار می کنم: اقتصاد پویا و رو به رشد، پاسپورت معتبر و آزادی های اجتماعی بیشتر. خلاصه حیف این کشور است که با بی خردی شما سیاسیون میدان تاخت و تاز اوباش قبیله گرا شود، الله اعلم.

https://bit.ly/4hHbtRf

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

13.2k 0 148 290 159

ترامپ و آرزوهای بزرگ

ترامپ چه خواهد کرد؟ برای بسیاری در صحاری خاورمیانه اینکه رئیس جمهور بزرگترین قدرت دنیا چه می کند گاهی حتی مهمتر از سیاست های حکام سرزمین مادری است. در مورد شخصیت و روانشناسی ترامپ زیاد گفته اند ولی بد نیست به سندی بپردازیم که نخبگان سیاسی محافظه کار امریکا آن را نقشه راه آینده می دانند و انتظار دارند رئیس جمهور نیز آن را پی بگیرد. ترامپ به این سند نقدهایی داشته است ولی شباهت ها میان وعده های وی و مفاد زیاد است و البته به عنوان نوعی مانیفیست! رسمی برای محافظه کاری جدید باید آن را جدی گرفت.

بنیاد هریتیج با صرف بودجه حدود 22 میلیون دلار «پروژه ۲۰۲۵» را آغاز کرد که نقشه راه سیاست‌های محافظه‌کارانه در ایالات متحده ارائه می‌دهد. این پروژه شامل پیشنهادهایی برای سیاست‌گذاری در حوزه های مختلف برای دولت محافظه‌کار آینده (بخوانید ترامپ) است تا برنامه‌های اصلی آن مشخص باشند. مضمون های مهم سند به قرار زیر است:
1. اداره قوه مجریه
شرح: تغییر ساختار سازمان‌های دولتی (فدرال) برای کاهش قدرت بوروکراسی (در برابر سیاسیون) و پایبندی جدیتر به دستور قوه مجریه
پیشنهادها: بهبود پاسخگویی سازمان‌های دولتی، کنترل بهتر قوه مجریه، و حذف احتمالی برخی از وزارتخانه‌ها برای کارآمدتر کردن دولت.
2. سیاست‌های اقتصادی
شرح: دنبال کردن اصلاحات مالیاتی، سیاست های مالی (بودجه ای) مسئولانه، کاهش مقررات، و کاهش بدهی ملی
پیشنهادها: کاهش مالیات‌ها، کاهش هزینه‌های دولت فدرال، لغو مقررات محدودکننده کسب‌وکارها، و ترویج اصول بازار آزاد برای رشد اقتصادی.
3. اصلاحات آموزشی
شرح: تاکید بر حقوق والدین در آموزش فرزندانشان، انتخاب مدارس و محدود کردن کنترل دولت فدرال بر آموزش محلی (تمرکززدایی از آموزش).
پیشنهادها: افزایش تعداد مدارس هیئت امنایی (چارتر)، اجرای سیاست های حمایتی برای انتخاب مدرسه، و حذف برنامه‌های دولت فدرال که کاهش کنترل ایالت ها بر آموزش را در پی دارند.
4. انرژی و محیط زیست
شرح: تاکید بر استقلال انرژی، کاهش مقررات در حوزه سوخت‌های فسیلی و کاهش مداخله در حوزه محیط زیست.
پیشنهادها: حذف محدودیت‌های پیش روی تولید انرژی در داخل امریکا، حمایت از سوخت‌های فسیلی، و ارزیابی مجدد سیاست‌های محیط زیستی برای همسو کردن آنها با اهداف استقلال انرژی.
5. بهداشت و درمان (سلامت)
شرح: تمرکز بر راه کارهای بازاری در حوزه تامین مالی و دسترسی به بهداشت و درمان (به جای مداخله های دولتی).
پیشنهادها: لغو قانون اوباماکر، حساب‌های پس‌انداز افراد برای پوشش هزینه های سلامت، و تشویق راه کارهای خصوصی بهداشت برای افزایش رقابت و کاهش هزینه‌ها.
6. امنیت ملی و دفاع
شرح: تاکید بر تقویت توانمندی‌های نظامی، کنترل مرزها و مقابله با تهدیدات دشمنان جهانی.
پیشنهادها: افزایش بودجه دفاعی، تقویت امنیت مرزها و ارتقای آمادگی نظامی با مدرن‌سازی نیروها.
7. سیاست خارجی
شرح: تاکید بر منافع ملی و حاکمیت (درونگرایی) و توجه به اتحادهای استراتژیک.
پیشنهادها: ارزیابی مجدد توافقات بین‌المللی، کاهش کمک‌های خارجی، و تقویت اتحادهای سودمند.
8. اصلاحات قضایی و حقوقی
شرح: بازگشت به قانون اساسی و بستن دست دادگاه‌ها (محدود کردن کنشگری قضایی)
پیشنهادها: انتصاب قضات مناسب و همسو با ارزش های محافظه کاری، محدود کردن قدرت دادگاه‌ها، و حمایت از حقوق ایالت ها.
9. مسائل اجتماعی
شرح: تاکید بر دیدگاه‌های محافظه‌کارانه در حوزه ارزش‌های خانواده، آزادی مذهبی و آزادی بیان.
پیشنهادها: حمایت از آزادی‌های مذهبی، محدود کردن سیاست‌های ضدخانواده و حمایت از ارزش‌های اجتماعی سازگار با محافظه‌کاری.
10. تکنولوژی و نوآوری
شرح: تاکید بر ایجاد محیطی مناسب برای رشد تکنولوژی و تمرکز بر حفاظت از امنیت ملی و حریم خصوصی.
پیشنهادها: کاهش مقررات بر نوآوری تکنولوژی، بهبود قوانین حفاظت از داده‌ها، و حفاظت از مالکیت فکری آمریکایی ها.

از متن تا عمل فاصله بسیاری است ولی با بررسی این موارد شاید بتواند تصوری از تصویر کلی نخبگان محافظه کاری دست یافت، الله علم.

https://bit.ly/4ejuiXu

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

13.2k 1 240 91 135

ایران در بحران فعلی چه باید بکند؟

گفته می شود از هفت اکتبر به بعد همه چیز چرخی آشکار خورده است؛ پروکسی ها (متحدین) ایران زیر ضرب قرار گرفته و بخش بزرگی از توان رزمی خود را از دست داده اند؛ اسرائیل رویکرد تهاجمی غریبی را دنبال می کند و دشمنی «پنهان» ایران و اسرائیل (به قول برگمن) به درگیری مستقیم نظامی در خاک دو کشور رسیده است.

در یادداشت اکونومیست گفته شده است که استراتژی سنتی ایران و تجهیز متحدان عرب در دیگر کشورها نیاز به بازنگری دارد، به ویژه بعد از جنگ های خاورمیانه ای امریکا تا همین سال گذشته اوضاع بد نبود ولی از 7 اکتبر سرعت تغییرات چنان زیاد شده که دیگر استراتژی های قبلی کار نمی کند. حسب گفته مقاله بخش بزرگی از توان پدافندی ایران از بین رفته و احتمال بالا گرفتن درگیری ها تا حد یک جنگ تمام عیار وجود دارد، چه باید کرد؟

چند راه وجود دارد. نخست ادامه همان راهکار قبلی و صبر و خوییشتنداری برای احیاء بازدارندگی است که به نظر شدنی نیست؛ خیلی طول می کشد و البته بعید است اسرائیل و امریکا چنین اجازه ای را بدهد. دوم، تقویت توانمندی های دفاعی متعارف است ولی این هم گزینه موجهی نیست؛ ایران پول کافی ندارد، سال ها زیر تحریم بوده و روسیه هم که زیر فشار است؛ این وسط متحدی که بتواند تکانی جدی به توان هجومی و دفاعی ایران بدهد وجود ندارد. سوم، رفتن به سوی سلاح هسته ای است که این یکی بسیار پرخطر است و در صورت اقدام ایران باید ریسک حمله نظامی پیشگیرانه ائتلاف غربی را به جان بخرد که به شدت انگیزه این کار را هم دارند.اما گزینه کمتر محتمل دیگری هم هست که همانا دیپلماسی و تشنج زدایی است، پیشتر ایرانی ها نمونه های موفقی را در مورد عربستان داشته اند ولی در این مورد اما و اگر زیاد است.

خلاصه کنم ایران ما در یکی از خطیرترین برهه های تاریخ معاصر خود قرار دارد و خطر درافتادن به جنگی تمام عیار هم کم نیست، از اینجا تا جهنم جنگ و ناامنی فاصله درازی نیست، پیشنهاد رفتن به سوی سلاح هسته ای که برخی تکرار می کنند درهای جهنم را به روی این کشور باز می کند، امیدوارم کشور از این مرحله به سلامت بگذرد، الله اعلم.

http://bit.ly/4fnMSyJ


کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

15.1k 0 195 82 134

در مورد جنگ هم اتریشی باشید!

کار ایران و اسرائیل بناست به کجا برسد؟ این روزها خیلی ها نگران جنگ هستند که کار بناست به کجا برسد. پیشگویی بیزینس متخصصان فال قهوه است و فقط می توان حدس زد. اما دیدم عده ای معتقدند عاقلانه نیست جنگی در بگیرد. شبیه استدلال هایی که پیش از جنگ جهانی اول حتی برایش کتاب می نوشتند که با توجه به افزایش روابط تجارت کشورها بعید است شاهد جنگی باشیم.

اما اتریشی جماعت (مکتب اقتصاد اتریشی) درباره جنگ نیز همان حرفی را که در مورد اقتصاد دارد تکرار می کند: بحران ذاتی دانش و انگیزش: دولت ها نه می توانند و نه می خواهند که بدانند! وقتی می گوییم دولتی ها همه چیز را در مورد اقتصاد نمی دانند چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ و نظامی گری از همه جوانب باخبرند؟ وقتی می گوییم در اقتصاد سود و زیان تصمیم ها به خودشان بر نمی گردد پس انگیزه کافی برای بهترین تصمیم ندارند، چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ بهترین تصمیم را می گیرند؟

خلاصه کنم: جنگ هم اتفاقی انسانی است، بس بسیار انسانی! اینجا هم انسان ها تصمیم می گیرند که سوگیری، خطاها و انگیزه های خودشان را دارند؛ بوروکراسی هم راه خودش را می رود و محدودیت های خودش را اعمال می کند؛ امیدوارم ایران ما بماند ولی دولت ها شاید تصمیماتی بگیرند که پایانش فاجعه باشد، چیزی که در شرایط حساس کنونی به شدت محتمل است، امیدوارم خداوند میهن ما و مردمش را در برابر مصائب آتی احتمالی حفظ کند، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

11.2k 0 120 23 179

مدل نیشابوری برای کارگران طبس

سال ها پیش برای یک پروژه کاری قسمت شده بود مدتی به فولاد خراسان در نیشابور سر می زدم، یادم نمی رود که یکی از کارمندان از یکی از صاحبان کارخانه محلی خوشنام صحبت می کرد. اسمش یاد نیست ولی می گفت که خیلی حواسش به کارگرانش هست؛ از جمله وقتی یکی از کارگران دچار سانحه ای شده بود چنان به او و خانواده رسیدگی می کرد که باعث حیرت بقیه شده بود. گفته بود می خواهم چنان به این کارگرم برسم که شما هم آرزو کنید در کار برایتان سانحه پیش بیاید!

مورد کارخانه دار نیشابوری خاص بود ولی درکل روابط کارگر- کارفرما در محیط های کاری واقعی خیلی متفاوت از روایت های معمول است. همه جور آدمی بین کارگر و کارفرما داریم و پیچیدگی های زیادی که فقط باید از اهل فن بپرسی. بگذاریم؛ این روزها خبری تلخ را شنیدیم، کشته شدن 51 عزیز در معدن طبس خیلی دردناک بود و حساسیت های زیادی را برانگیخت. مثل خیلی از مسائل دیگر در ایران باید مدتی منتظر نشست تا دلایل و مقصران اصلی واقعه مشخص شوند. اما از همه زشتتر این بود که خیلی ها بدون آنکه هنوز اطلاع دقیقی از ماجرا منتشر شده باشد، فرصت را برای تسویه حساب های سیاسی مناسب تشخیص دادند و شروع کردند به کوبیدن رقبا! فحش دادن به سرمایه دار خونخوار و نئولیبرالیسم و... هم که کار تمام وقت خیلی هاست. عده ای هم ماجرا را ناشی از تحریم و قیمتگذاری دستوری دانستند که باعث شده پولی برای تامین و بهسازی امنیت معادن باقی نماند. دولتی جماعت هم که فقط دنبال آرام کردن رعیت به هر قیمتی است و کاری به این حرف ها ندارد؛ دستور رسیدگی می دهد و تمام!

کاری به منتقدان معلوم الحال ندارم که فقط دنبال گرد و خاک کردن و کوبیدن رقیبان هستند! اما در یک چیز تردید نداریم: 51 خانواده، نان آورشان را از دست داده اند و البته کمتر کسی می پرسد برای آنها چه باید کرد. شنیدم حتی برای خاکسپاری عزیزشان هم از آنها تقاضای 20 و اندی میلیون تومان پول شده که پرداختش برای آنها در چنین شرایطی دشوار است. اما چه باید کرد؟

هرکسی خطایی کرده و جان آدم ها را به خطر انداخته که مجازات مشخصی دارد ولی خطابم به بنگاه های خصوصی است که گرفتار چنین مصائبی می شوند. حتی جنبه انسانی و اخلاقی ماجرا را نبینیم یک بنگاه خصوصی برای منفعت خودش هم که شده بهتر است تصویری خوبی در اجتماع به نمایش بگذارد و جبران مافات کند! می فهمم فضای عمومی در این مواقع چگونه است ولی آقا/خانم کارخانه و معدن دار و فعال اقتصادی چرا هیچ کار مثبتی برای نمی کنید؟ چرا مدیریت بحران بلد نیستید؟ خانواده کارگر شما در این شرایط سخت باید گرفتار هزینه به خاک سپردن عزیزش باشد؟ چرا فقط به فحش خودن اکتفا می کنید؟ احتمالا بعد هم ادای مظلومیت در می آورید که به ما ظلم شد و واقعیت چیز دیگری بود؟ چرا الان که باید کار کنید و حرف بزنید چنین نمی کنید؟ دولتی جماعت که این موارد دنبال نمایش و معرکه گیری است، تو چرا برای خانواده کسی که جانش را از دست داده هیچ کاری نمی کنی؟

الان موقع بی کار ماندن نیست باید کاری کنی تا درد آدم ها کمتر شود، الان موقع سکوت نیست باید صدایت را به افکار عمومی برسانی. متاسفانه حوادث با تمام مراقبت ها رخ می دهند ولی باید با تمام تلاش برای پیشگیری باید توانست در صورت وقوع کار را سامان داد. اینها حرف و خیال نیست و ادبیات گسترده ای برای اینکه چطور بنگاه های خصوصی باید در این موارد واکنش نشان دهند وجود دارد. خلاصه همه حرف ها شاید این باشد: در این موارد مدل نیشابوری بهتر از روزه سکوت جواب می دهد، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY


مارکس در کتاب «هجدهم برومر لویی بناپارت» گفته بود سنت تمامی نسل‌های مرده همچون کابوسی بر ذهن و مغز زندگان سنگینی می‌کند و حرفش این بود که مردگان به این راحتی زیر خاک نمی‌روند.
علی شریعتی بر نسل انقلاب 57 اثری جدی داشت ولی حتی اکنون هم کابوس اندیشه‌اش بر ذهن و مغز زندگان سنگینی می‌کند؛ خود او مرده است ولی پروژه فکری مخربش همچنان با شتاب پیش می‌رود.
شریعتی نه تنها مقدس نیست طرح دیدگاه‌های وی و نقادی بیرحمانه آنها از کارهایی است که اهل فکر و اندیشه ایرانی نباید حتی یک لحظه از آن غافل بمانند. اژدهایی که اکنون خفته است بعدها می‌تواند بیدار شود و باید همیشه اسباب مارگیری را دم دست داشت. الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

11.3k 0 102 25 150

Video is unavailable for watching
Show in Telegram
گور پدر عدالت اجتماعی!

بعضی از مفاهیم و واژه‌ها مقدس تلقی می‌شوند. عدالت اجتماعی یکی از این واژه‌هاست. با استاد ارجمند دکتر موسی غنی‌نژاد درباره کتاب «قانون،‌ قانون گذاری و آزادی» اثر فون هایک،‌ اقتصاددان و فیلسوف سیاسی گفتگو کردیم.

از گفتگوهای دیدنی و شنیدنی خواهد بود.

نسخه صوتی
نسخه تصویری

@ecoiran_webtv

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

9.8k 0 98 14 86

Video is unavailable for watching
Show in Telegram
سوتفاهم‌های رایج در مفهوم قانون و آزادی

با دکتر موسی غنی نژاد گفتگویی درباره جلد نخست کتاب "قانون، قانون‌گذاری و آزادی" هایک داشتیم.

قانون،‌ کلمه‌ای است که همان‌طور که مستشارالدوله در زمان مشروطه گفت، تا به امروز هم دغدغه همه ایرانیان باقی مانده است. به گونه‌ای که امروزه مفاهیمی مانند قانون، آزادی و نسبت این دو با یکدیگر در فضای مجازی از مباحث پر مخاطب است.


از دست ندهید.

نسخه صوتی
ویدئو کامل

📺 @ecoiran_webtv

9.7k 0 78 20 54

در باب حامی پروری

زمانی در مورد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس می‌گفتند که این کشورها پترودلار خرج می‌کنند و اطاعت می‌خرند ولی صرف منابع برای جلب حمایت سیاسی در بسیاری از مناطق دنیا نظیر مصر و اردن پدیده‌ای رایج است. این پدیده را در اقتصاد سیاسی، حامی‌پروری نام نهاده‌اند که در واقع سازوکاری برای کنترل جامعه و سرکوب مخالفان و ایجاد ثبات به حساب می‌آید. ماجرای اعتراض‌های اخیر بنگلادش را می‌توان از این منظر هم بررسی کرد.

بنگلادش حدود 170 میلیون جمعیت دارد؛ کشور فقیری که در این سال‌ها رشد خوبی را تجربه کرده است و حجم اقتصاد آن به 460 میلیارد دلار می‌رسد. عمر این کشور دراز نیست ولی در آن یک سازوکار بامزه سهمیه‌بندی مشاغل دولتی پیشنهاد شده است که 56 درصد یعنی بیش از نیمی از مشاغل دولتی بنگلادش مشمول سهمیه‌بندی می‌شوند: 30 درصد شغل‌ها در دولت به خانواده کهنه‌سربازان جنگ استقلال سال 1971 می‌رسد و 10درصد آنها به زنان، 10 درصد به مناطق محروم و شش درصد هم به اقلیت‎های بومی و معلولان اختصاص دارد. شغل دولتی در بنگلادش مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا یعنی می‌توانی خیلی کار نکنی ولی در عوض مواجبت را بگیری، به شبکه‌های قدرت وصل شوی و بارت را ببندی. بنابراین شغل دولتی، منبع اقتصادی و منزلتی خوبی به حساب می‌آید که خیلی‌ها برایش سر‌و‌دست می‌شکنند.

اما تعداد بیکارها به 18 میلیون نفر رسیده و به ویژه نرخ بیکاری جوانان از کرونا به بعد همچنان بالاست؛ فارغ‌التحصیلانی که با کلی امید و آرزو می‌خواهند وارد بازار کار شوند فقط به 44 درصد از مشاغل دولتی دسترسی دارند. تصویب قانون سهمیه‌بندی در سال 2018 اعتراض‌هایی را برانگیخت ولی مسکوت گذاشته شد. پیشنهاد دوباره آن در سال جاری خیابان‌ها را شلوغ کرد و معترضان به خیابان‌ها ریختند؛ حکومت نظامی اعلام شد و دولتی‎ها اینترنت را هم محدود کردند. با این همه تعداد زیادی کشته شدند و کار چنان از دست دولت در رفت که نخست‌وزیر مجبور به ترک کشور و گریختن به هند شد. ماجرای سر باز کردن کینه‌های دیرین و خشونت‌های میان مسلمان و هندوها را هم که می‌دانیم. عوامل متعددی باعث شدند اعتراض‌های بنگلادش پا بگیرد و گسترده شود ولی از این ماجرا چه می‌توان در مورد ایران آموخت؟ حامی‌پروری عاقبتی جز دولت بزرگ ندارد؛ سیاسیون می‌خواهند شبکه‌های وفادار خود را بزرگ کنند و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، پس سعی می‌کنند توجیهی برای بزرگ‌تر شدن دولت بتراشند. معنای این هم بیرون راندن بخش خصوصی، رقابت‌های سیاسی مخرب و البته فساد است؛ اگر به این معجون عامل تحریم را بیفزاییم کار حتی پیچیده‌تر هم می‌شود. بد نیست چند نکته را به یاد داشته باشیم:
1- در رژیم‌های سیاسی نظیر ایران درجاتی از حامی‌پروری ناگزیر است؛ خوب بود که نمی‎بود ولی شوربختانه هست. جایی که بازیگران میدان سیاست جای خود را سفت نکرده باشند برای یارگیری سیاسی به حامی‌پروری رو می‌آورند. در چنین اوضاعی که هنوز نهادهای قدرتمند شکل نگرفته‌اند و قاعده بازی تثبیت نشده است، گروه‌های ذی‌نفع اگر سهمی نگیرند به خشونت رو می‌آورند که می‌تواند جامعه را به آشوب بکشد.
2- تحریم‌های اقتصادی بیش از یک دهه است ریشه اقتصاد کشور را خشکانده و ناکارآمدی و سوءمدیریت اهالی دولت را به بهانه تحریم‌ها توجیه می‌کنند. به نظر به دلیل وجود تحریم‌ها، اراده سیاسی لازم در میان اهالی قدرت برای تغییر اوضاع به چشم نمی‌خورد. باید این گفته را بارها تکرار کرد که بدون رفع و بی‎اثر کردن تحریم‌ها هیچ امیدی به بهبود پایدار شرایط وجود ندارد. هرگونه تحول جدی در ایران پس از گذر از «شرایط حساس کنونی» معنی پیدا می‌کند؛ زمانی که کشور در معرض تحریم‌های بیشتر و حتی جنگ نباشد.
3- مفاهیمی نظیر تبعیض مثبت و سهمیه‌بندی که با توجیه بهبود عدالت اجتماعی انجام می‌گیرند با وجود تمام ادعاها فقط کار را خراب‌تر می‌کنند. باید این قبیل تفنن‌های فکری را کنار گذاشت، اگر بر سیستمی که کارکرد حداقلی هم ندارد انتظارات بیشتری بار کنیم، عملکرد بهتری نشان نخواهد داد.
4- حرکت به سوی کوچک کردن دولت و استخدام نیروی انسانی بر مبنای شایستگی‌های فنی (تخصص و نه تعهد) می‌تواند تا اندازه‌ای اعتماد عمومی را بهبود ببخشد، شفاف کردن فرآیند گزینش و توسعه و نگهداشت کارکنان بخش دولتی گامی بزرگ در این زمینه به شمار می‌آید. یادمان نرود گروه‌های ذی‌نفع هم مجبورند به درجاتی مردمی به نظر برسند.
5- برای مهار گروه‌های ذی‌نفع سیاسی رسمی باید اجازه داد جامعه مدنی با ابزارهای خودش نظیر رسانه‌ها، سمن‌ها و تشکل‌های صنفی آنها را تا اندازه‌ای مهار کند؛ با ورود بازیگران مدنی جدید به میدان سیاست می‌بینیم که حامی‌پروری اندکی دشوارتر می‌شود.
https://bit.ly/3SWTfjF

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY


در باب مزایای بحران!

نگارنده این سطور می تواند نسل خود را چنین توصیف کند: نسلی که در «شرایط حساس کنونی» به دنیا آمد، در «شرایط حساس کنونی» زیست و احتمالا در «شرایط حساس کنونی» منقرض خواهد شد! آنچه که برای بقیه جوک است شاید برای ما خاطره باشد. انقدر به زندگی در بحران خو کرده ایم که آرامش را نمی توانیم تحمل کنیم! نیازی به گفتن ندارد ولی برای مثال همین امسال و ماجرای مهمترین نرخ اقتصاد (قیمت دلار) را ببینید؛ مطلقا برنامه ریزی برای آینده غیرممکن است و ما خوابزدگان هم کورمال کورمال دنبال اینکه امروز چه شده و فردا چه خواهد شد.

اما ماجرا شاید خوبی هایی هم داشته باشد؛ آدم ها تا وقتی همه چیز درست کار می کند به جزئیات توجه نمی کنند ولی وقتی به مشکل می خورند تازه به فکر بررسی جدیتر موضوع می افتند. ما چکشمان را می زنیم تا وقتی میخ در چوب گیر کند و آن وقت است که بررسی می کنیم ماجرا چیست. چند روز پیش اتفاق جالبی افتاد، بخت برگشته ای در خیابان طالقانی رنگ نمای ساختمان خود را به صورتی تغییر داد؛ رنگی نامتعارف که البته در تضاد کامل با ساختمان های تیره و رنگ و رو رفته مجاورش بود. در کشورهای دیگر احتمالا کسی خیلی توجهی به این ماجرا نمی کرد، در انجاها قوانینی هست و عرف رایجی که کل ماجرا را به یک کار اداری ساده تبدیل می کند اما در ایران ماجرا متفاوت است. بانویی معمارباشی شروع کرد به انتقاد که چه وضعی است مگر شهر صاحب ندارد که هر کس هر رنگی دلش خواست به نمای خانه بزند؟ هویت بصری و موزون بودن شهر چه می شود و ... کسانی هم از شهرداری پیگیر شدند که مالک رنگ را تغییر دهد. از این طرف صدای عده ای بلند شد که خوبیت ندارد گشت ارشاد رنگ نما تشکیل دهید، به شما چه مربوط که طرف چه رنگی به ساختمانش می زند! مگر جان و مال دیگری را به خطر می اندازد؟ چهاردیواری اختیاری و ....

تا همین لحظه این بحث با شدت و حدت ادامه دارد و طرفین با استفاده از انواع ابزارهای نظری و عملی! می خواهند همدیگر را قانع کنند که درست می گویند. حرف از «حق به شهر» لوفور هست تا «نظم خودجوش» هایک و «حق مالکیت» لاک و البته ایده های چپ و راست و توتالیتر و ... بازار فحش هم داغ است. گشت ارشاد نمونه دیگری است و اینکه دولت چقدر حق دارد در پوشش مردم فضولی کند بحث داغی میان جوانترهاست، شبکه های اجتماعی و دسترسی به محتوای جهانی هم کار را ساده تر کرده است. خیلی چیزها که در جاهای دیگر کسی سراغش نمی رود در ایران محل بحث های جدی می شود که این البته اصلا بد نیست.

اما چه نتیجه ای می شود گرفت؟ بحران یعنی ایده های قبلی کار نمی کند پس باید ایده های جدید خلق کرد و صاحبان ایده ها با هم گفتگو کنند تا راهی برای بیرون آمدن از بحران خلق شود. می بینم برخی می گویند الان تئوری بافی به درد نمی خورد و باید به سراغ مردان اهل عمل رفت اما اجازه دهید بگویم از قضا امروز وقت تئوری بافی است! مشکل اصلی کشور و به طور خاص دولت جدید بی ایده بودن و تئوری نداشتن است. در چنین اوضاعی حتی خوش نیت ترین ها هم فقط منابع را هدر می دهند. توصیه اصلی در شرایط فعلی می تواند این باشد باید اجازه داد ایران تمام پتانسیل فکری خودش را فریاد بزند و گروه های مختلف صدایشان را به گوش بقیه برسانند؛ چیزی که سیاسیون بعید است زیربارش بروند. در جامعه بشری عقل کل نداریم و نسخه جادویی وجود ندارد، باید آدم ها با هم حرف بزنند تا شاید راهی برای مسائل مشترکشان پیدا شود. این برای مملکتی که دارد با سر به پرتگاه می رود دیگر انتخاب نیست ضرورت است، الله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

9.1k 0 72 13 102
20 last posts shown.