نقد تکنوسوسیالیسم: چرا برنامه ریزی با هوش مصنوعی نمی تواند جانشین فرایند بازار شود؟
هایک معتقد بود که دانش پراکنده در جامعه باعث میشود هیچ اتوریته متمرکزی نتواند تمام اطلاعات لازم را برای برنامهریزی موثر را در اختیار داشته باشد. ایرادش این بود که در اقتصاد سوسیالیستی (دولتی/برنامه ریزی شده/دستوری) هماهنگی اقتصادی مناسب در عمل ممکن نیست و مسئله «محاسبه اقتصادی» را نمی شود حل کرد. اما در اقتصاد بازار قیمتهایی که از رجحان ها و انتخاب های افراد ناشی می شوند علامت هایی برای هماهنگی فعالیتهای اقتصادی به حساب می آیند که کار را به خوبی پیش می برند. ماجرای محاسبه اقتصادی یکی از مهمترین چالش نظری علم اقتصاد در قرن بیستم بود که آن را با میزس و هایک و رابینز و لانگه و لرنر می شناسیم.
اما آیا تکنولوژی های جدید در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، هوش مصنوعی و کلان داده و بلاکچین میتوان مشکل محاسبه اقتصادی را حل کرد؟ این تکنولوژی های جدید می توانند حجم عظیمی از اطلاعات را از منابع مختلف جمعآوری و پردازش کند، الگوها را بهتر کشف کنند و پیشبینیهای دقیقتری داشته باشند که کار تخصیص منابع را بهبود می بخشد. یکی از مشهورترین تلاش های اولیه برای استفاده از تکنولوژی های جدید در برنامهریزی اقتصادی را در دوران دولت سالوادور آلنده در شیلی شاهد بودیم که به پروژه سایبرسین شهرت داشت و البته با مشکلات زیادی نظیر دقت اطلاعات، بهروز رسانی به موقع روبه رو بود و عمرش هم دراز نبود. آن سال ها لانگه از هواداران پرشور سوسیالیسم بازار خواب این را می دید که حتی با رایانه های آن زمان به راحتی می شود مشکل محاسبه اقتصادی را حل کرد. او فکر می کرد اصل مطلب همان ظرفیت پردازش و تکنولوژی خوب است.
تکنولوژی های جدید البته قدرتمندند ولی به ورودی های خوب نیاز دارند؛ باید داده های قابل اتکایی باشد تا بشود الگویی در آنها رصد کرد، منطق تغییر آنها را شناخت و به پیش بینی آینده پرداخت. اما برای تصمیم گیری های اقتصادی ما با دانش خاموش (دانشی که نمی توان آن را به اعداد و ارقام بدل کرد) و زمینه مند (محلی که فقط افراد درگیر از آن اطلاع دارند) طرف هستیم. چنین دانشی آن بیرون نیست که بشود با روش های ریاضی به آن پرداخت بلکه طی فرایند بازار خود را ظاهر می کند. وقتی در جامعه «تقسیم کار» داریم پس از «تقسیم دانش» هم گریزی نیست و این دانش هم فقط در تعامل افراد «کشف» می شود. چنین دانشی دانش مشروط به زمان و مکان است و بیرون از آن موضوعیت ندارد. برای تقریب ذهن تصور کنید که کامپیوترها می توانند خوب شطرنج بازی کنند ولی بعید است بازی فوتبال آنها چیز جذاب و دیدنی از آب در بیاید!
خلاصه کنم، مشکل محاسبه اقتصادی «فنی» نیست بلکه «اقتصادی» است! الله اعلم.
منبع
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
هایک معتقد بود که دانش پراکنده در جامعه باعث میشود هیچ اتوریته متمرکزی نتواند تمام اطلاعات لازم را برای برنامهریزی موثر را در اختیار داشته باشد. ایرادش این بود که در اقتصاد سوسیالیستی (دولتی/برنامه ریزی شده/دستوری) هماهنگی اقتصادی مناسب در عمل ممکن نیست و مسئله «محاسبه اقتصادی» را نمی شود حل کرد. اما در اقتصاد بازار قیمتهایی که از رجحان ها و انتخاب های افراد ناشی می شوند علامت هایی برای هماهنگی فعالیتهای اقتصادی به حساب می آیند که کار را به خوبی پیش می برند. ماجرای محاسبه اقتصادی یکی از مهمترین چالش نظری علم اقتصاد در قرن بیستم بود که آن را با میزس و هایک و رابینز و لانگه و لرنر می شناسیم.
اما آیا تکنولوژی های جدید در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، هوش مصنوعی و کلان داده و بلاکچین میتوان مشکل محاسبه اقتصادی را حل کرد؟ این تکنولوژی های جدید می توانند حجم عظیمی از اطلاعات را از منابع مختلف جمعآوری و پردازش کند، الگوها را بهتر کشف کنند و پیشبینیهای دقیقتری داشته باشند که کار تخصیص منابع را بهبود می بخشد. یکی از مشهورترین تلاش های اولیه برای استفاده از تکنولوژی های جدید در برنامهریزی اقتصادی را در دوران دولت سالوادور آلنده در شیلی شاهد بودیم که به پروژه سایبرسین شهرت داشت و البته با مشکلات زیادی نظیر دقت اطلاعات، بهروز رسانی به موقع روبه رو بود و عمرش هم دراز نبود. آن سال ها لانگه از هواداران پرشور سوسیالیسم بازار خواب این را می دید که حتی با رایانه های آن زمان به راحتی می شود مشکل محاسبه اقتصادی را حل کرد. او فکر می کرد اصل مطلب همان ظرفیت پردازش و تکنولوژی خوب است.
تکنولوژی های جدید البته قدرتمندند ولی به ورودی های خوب نیاز دارند؛ باید داده های قابل اتکایی باشد تا بشود الگویی در آنها رصد کرد، منطق تغییر آنها را شناخت و به پیش بینی آینده پرداخت. اما برای تصمیم گیری های اقتصادی ما با دانش خاموش (دانشی که نمی توان آن را به اعداد و ارقام بدل کرد) و زمینه مند (محلی که فقط افراد درگیر از آن اطلاع دارند) طرف هستیم. چنین دانشی آن بیرون نیست که بشود با روش های ریاضی به آن پرداخت بلکه طی فرایند بازار خود را ظاهر می کند. وقتی در جامعه «تقسیم کار» داریم پس از «تقسیم دانش» هم گریزی نیست و این دانش هم فقط در تعامل افراد «کشف» می شود. چنین دانشی دانش مشروط به زمان و مکان است و بیرون از آن موضوعیت ندارد. برای تقریب ذهن تصور کنید که کامپیوترها می توانند خوب شطرنج بازی کنند ولی بعید است بازی فوتبال آنها چیز جذاب و دیدنی از آب در بیاید!
خلاصه کنم، مشکل محاسبه اقتصادی «فنی» نیست بلکه «اقتصادی» است! الله اعلم.
منبع
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY