علم جویای یقین باشد بدان
و آن یقین جویای دیدست و عیان
اندر اَلْهیکم بجو این را کنون
از پس کلّا پس لو تَعْلَمون
میکشد دانش ببینش ای علیم
گر یقین گشتی ببینندی جحیم
جنان که حارثه بن نعمان به پیامبر گفت من جحیم را می بینم. در رساله تعریفات جرجانی نیز در تبیین سه مرتبت علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین به همین نکته توجه شده است. در مرتبت علم الیقین، تصور موجب تصدیق می شود. تصور خود دلیل تصدیق است. از سبب، مسبّب را می شناسد. عین الیقین وقتی است که به منزلت مشاهده و کشف می رسد. از صورت پدیده ها و جهان ماده فراتر می رود. در مرحله حق الیقین بنده در خداوند فانی شده و به روایت حافظ « بی خود از شعشه پرتو ذات » می شود. به عبارت دیکر به روایت جرجانی علم الیقین مرتبت شریعت و عین الیقین مرتبت دیدن فرشتگان و حق الیقین چشیدن طعم مرگ است. این چشیدن اختیاری نیز می تواند باشد. همان نگاه ملکوتی است. همان نگاهی است که انسان می تواند به حقیقت قرآن مجید نظر کند. «نعیم» که در آیه آخر سوره تماثر مطرح شده است. که از انسان در باره نعیم می پرسند. در صدر نعمت ها نعمت قرآن مجید است که انسان ها قرآن را مهجور نهاده بودند. همان نعمتی که انسان ها آن را مهجور قرار داده بودند. این نعمت انسان را از مرحله خیال انگیزی و خیال اندیشی و لهو به یقین می رساند.
خداوند ابراهیم خلیل را از آزمون های مختلف گذراند تا به مرحله یافتن یقین برسد و از « موقنین» باشد. تمام سخن همین است! انسان نگاه ملکوتی که یافت، در یقین خانه می کند. دیگر کمترین تشویش و تردیدی به دل او راه نمی یابد.
وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿انعام:٧٥﴾ و این گونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقینکنندگان باشد. هجویری در کشف المحجوب این سه مرحله را به این شکل صورت بندی کرده است. سخن او همیشه لطافت ویژه ای دارد:
«علم الیقین به مجاهدت و عین الیقین به مؤانست و حق الیقین به مشاهدت بود. و این یکی عام است و دیگر خاص و سدیگر خاص الخاص والله اعلم.» البته اصل این اندیشه در تفسیر عبدالرحمان سلمی ( درگذشت: ۴۱۲ قمری) است.
چهارم:حدیث قرب نوافل
حدیث «قرب نوافل» که به عنوان حدیث قدسی مطرح شده است و در وثاقت آن تردیدی وجود ندارد. نشانه روشنی است که یافتن نگاهی ملکوتی و بلکه حیاتی ملکوتی برای انسان در همین زندگانی این جهانی امری محال و ممتنع نیست. یعنی ما می توانیم به ساحت حقیقت قرآن و حقیقت محمدیه راه یابیم. مراد راه یافتن به نحو تمام و کمال نیست. مراد دم زدن در چنان ساحتی و بیخود شدن از چنان شعشعه ای است. روایت را حمّاد بن بشیر از امام صادق علیه السلام از رسول الله صلوات الله علیه به عنوان حدیث قدسی نقل کرده است. مضمون حدیث این است که بنده خداوند با انجام فرائض به خداوند تقرب پیدا می کند. تا اینکه محبوب خداوند قرار می گیرد. وقتی بنده ای محبوب خدا شد. خدا گوش او می شود. با گوش خدایی می شنود. چشم او می شود با چشم خدایی می بیند. زبان او می شود، با زبان خدایی سخن می گوید. دست او می شود، با دست خدایی رفتار می کند. هر چه از خدا بخواند به او می دهد. (۴)
بنده محبوب خداوند چنین موقعیتی را در همین جهان به دست می آورد. مانند ابراهیم و یا حارثه بن نعمان دروازه ملکوت آسمان ها و زمین بروی او گشوده می شود. به مرتبت موقنین و حق الیقین راه می یابد. این مرتبت همان مرتبت شناخت حقیقت قرآن و حقیقت محمدیه است.
پی نوشت:
*(۱) تفسير كنز الدقائق: ١٤ / ٤٧٩، شرح أصول الكافي (ملا محمد صالح مازندراني) ج ٣ ص ٨٣
(۲) شرح الأسماء الحسنى حاج مولی هادی السبزواري ص ١٨٩،
(۳) الحکمة المتعالیة ج ۱ ص ۱۱۷ و ۱۵۹ و ج ۵ ص ۱۴۷
(۴) الکافی ج ۲ ص ۲۵۲. الوافی ج ۵ ص ۷۳۴. بحار الانوار ج ۷۲ص ۱۵۵
روزنامه اطلاعات، شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳
rel='nofollow'>Https://t.me/maktuob