Forward from: کانال اختصاصی رضا نصری
ایران با مساحتی حدود ۱.۶ میلیون کیلومتر مربع و هممرزی با ۱۳ کشور، تنگهی هرمز را نیز در اختیار دارد که حدود ۲۰ درصد نفت جهان از آن عبور میکند. تهران برای حفاظت از این آبراه حیاتی، شبکهای منسجم از سامانههای دریایی، موشکی و پدافند هوایی ایجاد کرده است.
برخلاف ادعاهای گروههای مخالف دولت در خارج از ایران—که عملکردشان یادآور تاکتیکهای احمد چلبی پیش از حملهی ۲۰۰۳ به عراق است—مردم ایران در رویارویی با تهدیدهای خارجی همواره حول دفاع از حاکمیت ملی خود متحد شدهاند. این انسجام جمعی که ریشه در غرور ملی و پیشینهی تابآوری دارد، قدرت بازدارندگی ایران را دوچندان میکند.
گروههای مخالفی که بر وجود شکاف میان ملت و دولت ایران اصرار دارند، اغلب برای افزایش تنش میان واشنگتن و تهران به روایتهای جعلی متوسل میشوند. نمونهی بارز آن، ادعای این گروهها دربارهی شادی و پایکوبی ایرانیان پس از ترور سردار قاسم سلیمانی در رسانههای آمریکایی بود؛ در حالی که در واقع، میلیونها نفر در مراسم سوگواری و تشییع او حضور داشتند؛ حضوری که از همبستگی عمیق ملی در برابر تهدیدهای خارجی حکایت داشت—همبستگیای که فراتر از هرگونه اختلاف سیاسی و نارضایتی نمایان شد.
با توجه به اینکه دولت ترامپ در پی تعریف مجدد سیاست آمریکا در برابر ایران است، لازم است از تجربیات پرهزینهی تاریخی درس بگیرد و از تکرار اشتباهات فاجعهباری که به جنگ عراق انجامید، بپرهیزد. آن تصمیم، مبتنی بر فرضیات و اطلاعات نادرست و تحلیلهای سادهانگارانه، به مثابه هشداری همیشگی باقی مانده که یادآور تبعات جبرانناپذیر یک اشتباه محاسباتی است.
روایتی که ایران را ضعیف، منزوی و در آستانهی فروپاشی جلوه میدهد، نهتنها واقعیات مربوط به تابآوری داخلی، نفوذ راهبردی و جایگاه ژئوپلیتیک ایران را واژگونه نشان میدهد، بلکه فوقالعاده خطرناک است. جنگ عراق که برپایهی فرضیهی وجود سلاحهای کشتار جمعی، سهولت تغییر رژیم و امکان برپایی یک دولت دموکراتیک شکل گرفت، در نهایت به فاجعهای راهبردی انجامید و رنج انسانی گسترده، بیثباتی منطقهای و پیامدهای جهانی سنگینی بر جای گذاشت. سیاستگذاران امروز باید از تکرار آن اعتمادبهنفس کاذب پرهیز کنند.
دولت فعلی میبایست رویکردی عمیقتر و حسابشدهتر را جایگزین سادهانگاری و پیشداوری کند؛ رویکردی که بر ارزیابی دقیق روایتهای مرسوم، گوش سپردن به طیف متنوعی از صداها و درک اهمیت دیپلماسی و گفتوگو تکیه داشته باشد. مواجهه با ایران مستلزم پذیرش پیچیدگیهای موجود، به چالش کشیدن پیشفرضها و اولویت دادن به احتیاط راهبردی در برابر اقدامات شتابزده است.
دولت ترامپ باید در برابر وسوسه درگیری بر پایهٔ تصورات غلط و ترغیب به براندازی مقاومت کند و در عوض، سیاستی واقعگرایانه، سنجیده و متعهد به حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات در پیش بگیرد. تنها از این طریق میتواند از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری کند و به ثبات و امنیت بیشتر در خاورمیانه یاری رساند.
برخلاف ادعاهای گروههای مخالف دولت در خارج از ایران—که عملکردشان یادآور تاکتیکهای احمد چلبی پیش از حملهی ۲۰۰۳ به عراق است—مردم ایران در رویارویی با تهدیدهای خارجی همواره حول دفاع از حاکمیت ملی خود متحد شدهاند. این انسجام جمعی که ریشه در غرور ملی و پیشینهی تابآوری دارد، قدرت بازدارندگی ایران را دوچندان میکند.
گروههای مخالفی که بر وجود شکاف میان ملت و دولت ایران اصرار دارند، اغلب برای افزایش تنش میان واشنگتن و تهران به روایتهای جعلی متوسل میشوند. نمونهی بارز آن، ادعای این گروهها دربارهی شادی و پایکوبی ایرانیان پس از ترور سردار قاسم سلیمانی در رسانههای آمریکایی بود؛ در حالی که در واقع، میلیونها نفر در مراسم سوگواری و تشییع او حضور داشتند؛ حضوری که از همبستگی عمیق ملی در برابر تهدیدهای خارجی حکایت داشت—همبستگیای که فراتر از هرگونه اختلاف سیاسی و نارضایتی نمایان شد.
با توجه به اینکه دولت ترامپ در پی تعریف مجدد سیاست آمریکا در برابر ایران است، لازم است از تجربیات پرهزینهی تاریخی درس بگیرد و از تکرار اشتباهات فاجعهباری که به جنگ عراق انجامید، بپرهیزد. آن تصمیم، مبتنی بر فرضیات و اطلاعات نادرست و تحلیلهای سادهانگارانه، به مثابه هشداری همیشگی باقی مانده که یادآور تبعات جبرانناپذیر یک اشتباه محاسباتی است.
روایتی که ایران را ضعیف، منزوی و در آستانهی فروپاشی جلوه میدهد، نهتنها واقعیات مربوط به تابآوری داخلی، نفوذ راهبردی و جایگاه ژئوپلیتیک ایران را واژگونه نشان میدهد، بلکه فوقالعاده خطرناک است. جنگ عراق که برپایهی فرضیهی وجود سلاحهای کشتار جمعی، سهولت تغییر رژیم و امکان برپایی یک دولت دموکراتیک شکل گرفت، در نهایت به فاجعهای راهبردی انجامید و رنج انسانی گسترده، بیثباتی منطقهای و پیامدهای جهانی سنگینی بر جای گذاشت. سیاستگذاران امروز باید از تکرار آن اعتمادبهنفس کاذب پرهیز کنند.
دولت فعلی میبایست رویکردی عمیقتر و حسابشدهتر را جایگزین سادهانگاری و پیشداوری کند؛ رویکردی که بر ارزیابی دقیق روایتهای مرسوم، گوش سپردن به طیف متنوعی از صداها و درک اهمیت دیپلماسی و گفتوگو تکیه داشته باشد. مواجهه با ایران مستلزم پذیرش پیچیدگیهای موجود، به چالش کشیدن پیشفرضها و اولویت دادن به احتیاط راهبردی در برابر اقدامات شتابزده است.
دولت ترامپ باید در برابر وسوسه درگیری بر پایهٔ تصورات غلط و ترغیب به براندازی مقاومت کند و در عوض، سیاستی واقعگرایانه، سنجیده و متعهد به حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات در پیش بگیرد. تنها از این طریق میتواند از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری کند و به ثبات و امنیت بیشتر در خاورمیانه یاری رساند.