♦️صنعت بدن: گذار از امانتداران بدن به مالکان بدن
✍️حسن محدثی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
اگر اشتباه نکنم اولین بار در مقالهای در بارهی «بازخوانی نظریهپردازی اجتماعی شریعتی دربارهی زن»، از زن خودسالار بهمنزلهی بدیل زن صنعت بدن سخن گفتم (این مقاله در شمارهی ۲۹ مجلهی مهرنامه در تیر ۱۳۹۲ منتشر شد). در آن مقاله دو فرضیه را بحث کردم:
«امروزه میتوانیم از زنِ صنعت بدن سخن بگوییم. آنچه در تجربهي زیستهي ما مرتبط با زندهگی زنانه خود را به ما تحمیل میکند همانا موارد زیر است:
۱) سرکوب بدن زنان و مردان در عرصهي عمومی و حتّا گاه خصوصی؛
۲) بدنگرایی عصیانگرایانه و افسارگسیختهي زنان (و مردان) ایرانی.
این پدیدهها را ما دائماّ در این سالها زیستهایم و ... این تجربههاي زیسته همچنان موجود است؛ کشمکشی چنددههاي بر سر جامه و جسم. صنعت بدن در دو دههي اخیر (هفتاد و هشتاد) ظهور یافته است و در قبل از انقلاب و اوایل انقلاب، بدن چنین محل توجه و مبناي هویتیابی نبوده است. چرا بدن در دو دههي اخیر چنین اهمیت یافته است؟ پاسخ من به این پرسش متکی بر دو فرضیهي اساسی است:
بعدها مفهوم صنعت بدن را در گفتوگو با یک روزنامه به نام آسمان آبی (شمارهی ۶۰، دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶) مطرح کردم. در آنجا گفتم که ما در دوران ماقبل مدرن و تا همین اواخر صنعت روح داشتیم نه صنعت بدن. در کاربرد این مفهوم گوشهی چشمی به مفهوم فرانکفورتیی صنعت فرهنگ نداشته ام بلکه به کاربرد مفهوم صنعت در سنت اسلامی-ایرانی توجه داشته ام. سنت و فرهنگ ما تماما تاکید داشت که ما به روح خود برسیم و روح خود را بپروریم. فنون و ساز و کارهایی هم برای روحپروری ارائه میداد. انواع تلاشها و کوششها و برنامههایی که در دین و عرفان ما برای روحپروری عرضه میگردید. خودسازی تماماً امری روحانی بود نه جسمانی. جسم حاوی و دربردارنده و مولد امور نفسانی تلقی میگردید. جسم همانا قفس روح بود. صنعت و صناعت در معنای فن و حیله بهکار بستن، در تعلیم و تربیت دینی و عرفانیی ما متوجه روح آدمی بود. وقتی میگفتند «صناعت برهان» و «صنعت خمس یا خمسه» مرادشان این بود که در منطق، شیوههای بیان را به پنج نوع تقسیم میکنند (برهان، جدل، خطابه، شعر، مغالطه). اینها را فنون و صناعت برهان معرفی میکردند. در این معنا است که ما میتوانیم بگوییم که در دوران ماقبل مدرن ما صنعت روح داشته ایم؛ شیوهها و فنون روحپروری. در صناعت روح، بدن یا تحقیر و تخفیف میشد یا به حداقل بقا بسنده میشد. اما در ایران جدید و بهویژه بعد از انقلاب، صنعت روح رفتهرفته به فراموشی سپرده شد و تحول قابل توجهی در توجه به بدن شکل گرفت.
همان سالها به یکی از دانشجویان دکترایم که میخواست با من رساله اش را بگذراند، پیشنهاد کردم این موضوع را زیر نظر من کار کند. آنگاه پژوهشی تجربی را در بارهی صنعت بدن به انجام رساندیم که این بار حاوی مصاحبههایی با زنان و مردان تهرانی بود و در این کار دیدیم که صنعت بدن چه پدیدهی مهمی در ایران کنونی است. از این رساله مقالاتی علمی-پژوهشی منتشر کرده ایم که در فضای مجازی قابل دسترسی است.
امروزه بعد از اینکه یک دانشجوی دکترای دیگر زیر نظر ام مقالهای علمی-پژوهشی در بارهی سقط جنین در میان دختران مجرد دههی هفتادی نوشت، دریافتم که نگاه نسلهای جدید در ایران از اساس در بارهی بدن تغییر کرده است و ماجرا را باز هم ریشهایتر میبایست دید: در نسل ما بدن امانتی الاهی نزد ما بدنمندان بود و اعضای بدن ممکن بود در عالم دیگر علیه خود ما شهادت بدهند، اما اکنون برای نسلهای جدید بدن دیگر امانتی الاهی نیست بلکه چیزی است برای لذت بردن و زیستن در این جهان. نسلهای جدید ایرانی از جهان سنت و نگاه سنتی به عالم و آدم عبور کرده اند. سنت در ایران روز به روز بیش از گذشته بیاعتبار میشود و از بدن برساخت بهکلّی جدیدی شکل گرفته است.
#خانه_آگاهی
#صنعت_بدن
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
اگر اشتباه نکنم اولین بار در مقالهای در بارهی «بازخوانی نظریهپردازی اجتماعی شریعتی دربارهی زن»، از زن خودسالار بهمنزلهی بدیل زن صنعت بدن سخن گفتم (این مقاله در شمارهی ۲۹ مجلهی مهرنامه در تیر ۱۳۹۲ منتشر شد). در آن مقاله دو فرضیه را بحث کردم:
«امروزه میتوانیم از زنِ صنعت بدن سخن بگوییم. آنچه در تجربهي زیستهي ما مرتبط با زندهگی زنانه خود را به ما تحمیل میکند همانا موارد زیر است:
۱) سرکوب بدن زنان و مردان در عرصهي عمومی و حتّا گاه خصوصی؛
۲) بدنگرایی عصیانگرایانه و افسارگسیختهي زنان (و مردان) ایرانی.
این پدیدهها را ما دائماّ در این سالها زیستهایم و ... این تجربههاي زیسته همچنان موجود است؛ کشمکشی چنددههاي بر سر جامه و جسم. صنعت بدن در دو دههي اخیر (هفتاد و هشتاد) ظهور یافته است و در قبل از انقلاب و اوایل انقلاب، بدن چنین محل توجه و مبناي هویتیابی نبوده است. چرا بدن در دو دههي اخیر چنین اهمیت یافته است؟ پاسخ من به این پرسش متکی بر دو فرضیهي اساسی است:
1) سرکوب شدید بدن و امور شخصی انسانی (که مبناي تنوع و تفاوت میتوانست باشد) در جهت یکسانسازي ایدهئولوژیک و تحمیل الگوي قالبیدر هر صورت آنجا نوشتم که زنِ صنعت بدن، زنی است که به مدد پیشرفتهاي علمی و فنآورانهی جدید از فرق سر تا انگشتان پا دستکاری (manipulation) شده است.»
رسمی. واکنش به این سرکوبِ معطوف به یکسانسازي، از همان ابتدا آغاز شد. ...
۲) فرضیهي دوم من در باب صنعت بدن که مکمل فرضیهي نخست است، از کالایی شدن بدن سخن میگوید. کالایی شدن بدن بهمعنی عرضهي بدن بهمنزلهي یک کالا در جهان اجتماعی است. این کالا در افراطیترین شکلاش با پول خریداري میشود تا بدن در مدتی معین در خدمت خریدار قرار گیرد. اما حد پایین کالایی شدن بدن، در معرض دید قرار دادن بدن براي کسب تأیید در جهانی است که آدمیان در آن بیش از آنکه تأیید دریافت کنند، طرد و نفی شدهاند.
بعدها مفهوم صنعت بدن را در گفتوگو با یک روزنامه به نام آسمان آبی (شمارهی ۶۰، دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶) مطرح کردم. در آنجا گفتم که ما در دوران ماقبل مدرن و تا همین اواخر صنعت روح داشتیم نه صنعت بدن. در کاربرد این مفهوم گوشهی چشمی به مفهوم فرانکفورتیی صنعت فرهنگ نداشته ام بلکه به کاربرد مفهوم صنعت در سنت اسلامی-ایرانی توجه داشته ام. سنت و فرهنگ ما تماما تاکید داشت که ما به روح خود برسیم و روح خود را بپروریم. فنون و ساز و کارهایی هم برای روحپروری ارائه میداد. انواع تلاشها و کوششها و برنامههایی که در دین و عرفان ما برای روحپروری عرضه میگردید. خودسازی تماماً امری روحانی بود نه جسمانی. جسم حاوی و دربردارنده و مولد امور نفسانی تلقی میگردید. جسم همانا قفس روح بود. صنعت و صناعت در معنای فن و حیله بهکار بستن، در تعلیم و تربیت دینی و عرفانیی ما متوجه روح آدمی بود. وقتی میگفتند «صناعت برهان» و «صنعت خمس یا خمسه» مرادشان این بود که در منطق، شیوههای بیان را به پنج نوع تقسیم میکنند (برهان، جدل، خطابه، شعر، مغالطه). اینها را فنون و صناعت برهان معرفی میکردند. در این معنا است که ما میتوانیم بگوییم که در دوران ماقبل مدرن ما صنعت روح داشته ایم؛ شیوهها و فنون روحپروری. در صناعت روح، بدن یا تحقیر و تخفیف میشد یا به حداقل بقا بسنده میشد. اما در ایران جدید و بهویژه بعد از انقلاب، صنعت روح رفتهرفته به فراموشی سپرده شد و تحول قابل توجهی در توجه به بدن شکل گرفت.
همان سالها به یکی از دانشجویان دکترایم که میخواست با من رساله اش را بگذراند، پیشنهاد کردم این موضوع را زیر نظر من کار کند. آنگاه پژوهشی تجربی را در بارهی صنعت بدن به انجام رساندیم که این بار حاوی مصاحبههایی با زنان و مردان تهرانی بود و در این کار دیدیم که صنعت بدن چه پدیدهی مهمی در ایران کنونی است. از این رساله مقالاتی علمی-پژوهشی منتشر کرده ایم که در فضای مجازی قابل دسترسی است.
امروزه بعد از اینکه یک دانشجوی دکترای دیگر زیر نظر ام مقالهای علمی-پژوهشی در بارهی سقط جنین در میان دختران مجرد دههی هفتادی نوشت، دریافتم که نگاه نسلهای جدید در ایران از اساس در بارهی بدن تغییر کرده است و ماجرا را باز هم ریشهایتر میبایست دید: در نسل ما بدن امانتی الاهی نزد ما بدنمندان بود و اعضای بدن ممکن بود در عالم دیگر علیه خود ما شهادت بدهند، اما اکنون برای نسلهای جدید بدن دیگر امانتی الاهی نیست بلکه چیزی است برای لذت بردن و زیستن در این جهان. نسلهای جدید ایرانی از جهان سنت و نگاه سنتی به عالم و آدم عبور کرده اند. سنت در ایران روز به روز بیش از گذشته بیاعتبار میشود و از بدن برساخت بهکلّی جدیدی شکل گرفته است.
#خانه_آگاهی
#صنعت_بدن
@NewHasanMohaddesi