زیر سقف آسمان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Telegram


زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
تماس:
@Ziresagfeasman2017

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Telegram
Statistics
Posts filter


Forward from: زیر سقف آسمان
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
♦️کارکردهای دین /فردا آغاز می‌شود

📝 دوره‌ی: کارکردهای دین: نگاهی انتقادی و تحلیلی
       مدرس: حسن محدثی
      

توضیحات تکمیلی: لمس|کلیک  کنید

ثبت نام از سایت:
لمس|کلیک  کنید

ثبت نام تلگرامی: @toakademi

برگزار کننده:
🏛 زیر سقف آسمان مهر
🏛 نیک‌اندیشان زمان

🔹هزینه‌ی ثبت نام(حضوری/آنلاین): ۴۸۰ هزار تومان
      (امکان پرداخت در ۲ مرحله)
🔹نحوه‌ی برگزاری: حضوری/آنلاین
🔹ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
🔹تعداد جلسات: ۵ جلسه
🔹 هر جلسه: ۳ ساعت
🔹تاریخ شروع: ۲ دی ۱۴۰۳
🔹روز برگزاری: یکشنبه‌ها
🔹ساعت برگزاری: ۱۷:۳۰ تا ۲۰:۳۰
🔹 پلتفرم آنلاین: اسکای روم
🔹آدرس محل برگزاری: خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، طبقه ۴، واحد ۱۷

✅ دسترسی به آفلاین صوتی و تصویری کلاس
✅ گروه تلگرامی پرسش و پاسخ

📌 صدور گواهی
✅ گواهی شرکت در دوره از طرف مؤسسه و با امضای استاد به‌صورت رایگان صادر خواهد شد.
❗️این گواهی صرفاً از طرف مؤسسه و استاد است و صرفا به منظور تایید شرکت در دوره است و اعتبار دیگری  ندارد.

📌 در صورت تمایل
🔻 هزینه‌ی صدور گواهی انگلیسی با مهر مترجم: ۱۸۰ هزار تومان

🌷💐 با سپاس از همراهی شما
@NewHasanMohaddesi




🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸




♦️تأملی در باب مفهوم شریعتی‌زدایی
به بهانه‌ی برگزاری نشست «شریعتی پس از شریعتی»

✍مهدی نوریان
۱دی ۱۴۰۳

به‌نظر بتوان مفهوم شریعتی‌زدایی را ذیل پروژه‌ای فکری برای عبور از صورت‌های اندیشگانی سنگواره‌شده و تصلب‌یافته‌ی یک اندیشمند به قصدِ برساختن یک صورت اندیشگانیِ نوپدیدِ سازگار با زمینه و زمانه در نظر گرفت. به‌عبارت دیگر، به‌جایِ آنکه صورتِ تصلب‌یافته‌ای از اندیشه را که خودْ محصولِ زمینه و زمانه‌ای تکین است و به‌شکلی تاریخی در بستری فرهنگی ممکن شده است ستایش یا تخریب کنیم، این تصلب را از سرِ راه برداریم، تا جریان اندیشه به‌شکلی خلاقانه و انتقادی رهِ خود بپوید.

این تصلب اندیشگانی‌ست که راه رستگاری را می‌بندد، چراکه نیرویی‌ست بیرونی که توان و قدرتی بر اندیشه یافته است. ملهم از ایده‌ی زیمل در جستار «در باب رستگاری روح»، می‌توان گفت که روحْ (بخوانید روح اندیشه‌ورزی) پیشاپیش به رستگاری رسیده است و فقط کافی‌ست از شر این نیروهای متصلب که از بیرون بر سر او هوار شده‌اند خلاصی یابد ([۱۹۰۳] ۱۹۹۷: ۳۱). ازاین‌رو، رستگاری نسبتی وثیق با آزادی پیدا می‌کند؛ آزادی در کنشی انسانی تجربه می‌شود که درراهِ رسیدن به رستگاری رخ نمایانده باشد. به‌نظر زیمل، انسان تا جایی آزاد است که مرکزِ هستی‌اشْ پیرامونِ هستی‌اش را تعیین کرده باشد، نه بالعکس (همان: ۳۲). وامدار این ایده، که واجد لحظه‌ای وجود‌شناسانه است، مقاومت دربرابرِ هر صورت اندیشگانی متصلب که نسبتی با هستی امروزی ما ندارد و فقط بر سر روح اندیشه‌ورز ما هوار شده است تا راه رستگاری‌اش را سد کند، کنشی آزادی‌بخش است. به‌نظر می‌رسد، شریعتی‌زدایی، یا هر شکل دیگری از این‌دست زدایش‌ها، قرار است بی‌آنکه در دامگه عشق یا نفرت نسبت به اندیشه، اندیشمند، یا دوره‌ای خاص که این اندیشه در آن زاییده شده است بیفتد، با نقد رادیکال صورت اندیشگانی تصلب‌یافته و سنگواره‌شده، در این پروژه‌ی فکری قرار گیرد. از سوی دیگر، طبیعی‌ست که ایده‌ی زدایشِ صورت اندیشگانی متصلب و عبور از آن، در طول تاریخ اندیشه توسط اندیشمندان و متفکران زیادی نسبت به اندیشه‌ی بزرگان پیش از خود، انجام شده باشد؛ بزرگترین نمونه‌ی این مهم را می‌توان در کار مارکس نسبت به هگل دید؛ جایی‌که به تعبیر آلتوسر، دیالکتیک هگلی به‌شکل معجزه‌واری دیگر هگلی نیست (آلتوسر، ۱۹۶۹: ۹۱) و به تعبیر من هگل‌زدایی می‌شود.

هراس از زدایش صورت‌های اندیشگانی سنگواره‌شده و یا ایستادگی دربرابر آن، جنبه‌ای ایدئولوژیک پیدا می‌کند؛ چراکه به تعبیر پولانزاس، در آن روابطِ خیالی جای روابطِ وجودی را می‌گیرد (۱۹۷۳). این روابطِ خیالی و برساخته می‌توانند چنان دامن‌گیر سوژه‌ها شوند که ازدست‌دادن این روابط را به‌مثابه‌ی نابودی خویش در نظر آورند. ازاین‌روست که سوژه‌هایی نسبت به این زدایش، هراس پیدا کرده و تمام تلاش خود را می‌کنند تا آن را تداوم بخشند، چراکه وجود خویش را در خطر می‌بینند، غافل‌ازاینکه، اینجا روابطِ خیالی‌اند که در مناسباتی ایدئولوژیک، جای روابطِ وجودی را گرفته‌اند. ازدگرسو، این هراس می‌تواند جنبه‌ای بومی‌گرایانه و البته پارانوئید نیز به خود بگیرد و سوژه‌ها هرگونه تلاش برای زدایش این صورت‌های‌ اندیشگانی سنگواره‌شده را به‌مثابه‌ی خطری در نظر بگیرند که کیان یا بوم ایشان را تهدید می‌کند؛ بنایی که ایشان ساخته‌اند و بدان چنان دل بسته‌اند که هرگز بنای واسازی آن را ندارند. برای نمونه، این‌دست هراس‌ها را به‌خوبی می‌توان در وضعیت روان‌شناختی سوژه‌های گفتار ایران‌باستان‌گرا مشاهده نمود که کوچکترین نقدی به گزاره‌های این گفتار را تاب نمی‌آورند. سخن آخر اینکه اندیشه تا وقتی زلال است که درجریان باشد.

Althusser, Louis. (1969). For Marx. Translated by Ben Brewster. The Penguin Press.

Poulantzas, Nicos. (1973). Political Power and Social Classes. Translated by Timothy O’Hagan. London: NLB.

Simmel, Georg. ([1903] 1997). “On the Salvation of the Soul,” in Essays on Religion. Translated and Edited by Horst Jürgen Helle and Ludwig Nieder. New Haven and London: Yale University Press.
—————
@mavaajid

#مهدی_نوریان
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#نوسازی_اسطوره‌ها


@NewHasanMohaddesi


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
♦️کارکردهای دین /فردا آغاز می‌شود

📝 دوره‌ی: کارکردهای دین: نگاهی انتقادی و تحلیلی
       مدرس: حسن محدثی
      

توضیحات تکمیلی: لمس|کلیک  کنید

ثبت نام از سایت:
لمس|کلیک  کنید

ثبت نام تلگرامی: @toakademi

برگزار کننده:
🏛 زیر سقف آسمان مهر
🏛 نیک‌اندیشان زمان

🔹هزینه‌ی ثبت نام(حضوری/آنلاین): ۴۸۰ هزار تومان
      (امکان پرداخت در ۲ مرحله)
🔹نحوه‌ی برگزاری: حضوری/آنلاین
🔹ظرفیت حضوری: ۲۰ نفر
🔹تعداد جلسات: ۵ جلسه
🔹 هر جلسه: ۳ ساعت
🔹تاریخ شروع: ۲ دی ۱۴۰۳
🔹روز برگزاری: یکشنبه‌ها
🔹ساعت برگزاری: ۱۷:۳۰ تا ۲۰:۳۰
🔹 پلتفرم آنلاین: اسکای روم
🔹آدرس محل برگزاری: خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، طبقه ۴، واحد ۱۷

✅ دسترسی به آفلاین صوتی و تصویری کلاس
✅ گروه تلگرامی پرسش و پاسخ

📌 صدور گواهی
✅ گواهی شرکت در دوره از طرف مؤسسه و با امضای استاد به‌صورت رایگان صادر خواهد شد.
❗️این گواهی صرفاً از طرف مؤسسه و استاد است و صرفا به منظور تایید شرکت در دوره است و اعتبار دیگری  ندارد.

📌 در صورت تمایل
🔻 هزینه‌ی صدور گواهی انگلیسی با مهر مترجم: ۱۸۰ هزار تومان

🌷💐 با سپاس از همراهی شما
@NewHasanMohaddesi


♦️ناراستی و لجاجت و حق‌ناپذیری‌ی یک شریعتیست: بی ثمر بودن گفت‌و‌گو با بت‌پرستان و عقیده‌پرستان و جزم‌اندیشان

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱ دی ۱۴۰۳

چنان‌که ملاحظه می‌کنید، در فرسته‌های فوق سه واکنش از آقای هادی‌ی حکیم شفایی به پاسخ ام به نقد وی، منتشر شده است.

در واکنش نخست، او عملا اعتراف کرده که قبل از شنیدن سخن‌رانی‌ی من و آقای دکتر باغی‌دوست به نقد بخش انتهایی‌ی سخنان ما اقدام کرده است. بنابراین، اصلا مقدمات بحث را نشنیده است. بعد از شنیدن سخنان ام نیز تغییری در نوشته‌ی خود نداده و نیازی به تغییر ندیده است! سخنان دکتر باغی‌دوست هم که هنوز منتشر نشده. لاجرم نتیجه می‌گیریم که حکیم‌شفایی مبانی‌ی بحث او را هم نشنیده است. اما نه تنها اقدام به نقد هر دوی ما کرده بل‌که ما را هم کنار هم قرار داده است! در حالی‌که سخن‌رانی‌ی من نوعی واگرایی‌ی نسبی را از نظر مبانی‌ی بحث با سخنان دکتر باغی‌دوست نمایان می‌سازد.
https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1689

واکنش دوم وی نیز نشانه‌‌هایی حاکی از جزم‌اندیشی و اصرار مدافعه‌گرانه بر سخنان و مدعاهای نادرست اش را عرضه می‌کند.
https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1692

واکنش سوم او هم از همه عجیب‌تر است و نشان می‌دهد نه تنها کتاب مرا در نقد دکتر علی‌ی شریعتی نخوانده بل‌که به فقرات منتشر شده از آن کتاب در کانال زیر سقف آسمان نیز اعتنایی نکرده و می‌گوید بحث محدثی در باره‌ی نوسازی‌ی اسطوره‌ها جدید است. این در حالی است که تمام این بحث‌ها به‌نحو دقیق‌تر و جامع‌تر و با ذکر شواهد متنی از متون شریعتی، در سال ۱۳۸۳ (یعنی ۲۰ سال پیش) منتشر شده است.
https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1695

من تاکنون نقدهای او را بی‌کم و کاست در کانال ام منتشر کرده ام تا مخاطبان محترم سخنان مخالفان و منتقدان ام را هم بخوانند. با توجه به این موارد و این بروزات شخصیتی و اخلاقی‌ی ایشان، از این پس گفت‌وگو با این شریعتیست با تاخیر را زایل کردن وقت و نیروی خود تلقی می‌کنم و آن را بی‌فایده می‌دانم. پیش از این متنی در باره‌ی افراد مادون گفت‌وگو نوشته ام و بار دیگر مخاطبان محترم را به مطالعه‌ی آن دعوت می‌کنم!
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11233

#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
#شریعتیست_با_تاخیر
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸



💥نکته‌ای ارزشمند درباره دیدگاه جناب محدثی در خصوص مساله اسطوره‌سازی از میراث اسلامی

هادی حکیم شفایی

✍جناب محدثی، استاد بزرگوار جامعه‌شناسی، پیش از این، در یادداشت‌ها و مقالات تلگرامی و در سخنرانی‌های خود، در خصوص میراث اسلامی ما چنین عنوان می‌کرد که 'شریعتی از میراث اسلامی ما اسطوره‌سازی کرده است'، دقت بفرمایید، 'اسطوره‌سازی کرده است'. پس از نقدهایی که نگارنده برای ایشان فرستادم و عنوان نمودم که شریعتی در جای جای آثار خود به صراحت عنوان می‌کند که 'علی، مافوق انسان نیست؛ انسان مافوق است' ایشان در نشست اخیر شریعتی پس از شریعتی، خوشبختانه بطور ظریف و زیرپوستی، دیدگاه سابق خود را اصلاح نمودند و عنوان کردند که 'شریعتی، اسطوره‌ها را از آسمان به زمین آورد ولی....'، ایشان ادامه می‌دهد که 'ولی....پای اسطوره‌ها را بر روی زمین نگذاشت؛ پای آنها را بالاتر از زمین قرار داد!' باز هم ارزشمند هست که ایشان در ضمیر خود واقعیت‌گریز نیست و تلاش می‌کند نقدهای موثر را اعمال نماید اما در مقام تحلیل و استدلال، باید همچنان پرسید که سرانجام، شریعتی، اسطوره‌سازی کرده یعنی آنچه اسطوره نبوده است را اسطوره کرده یا از اسطوره‌ بودنِ اسطوره‌ها کاسته است؟ داده‌هایی که از عمده‌ی آثار شریعتی بدست می‌آید، در کنار هم حاکی از آن است که اسطوره‌های میراث اسلامی، از پیش وجود داشتند و در طی بیش از هزار سال، در کشاکش حوادث و در معرض عقاید گوناگون، ساخته شده بودند. او اسطوره‌ها را با رویکردی نقاد، در حد ظرفیت زمانه و جهان فکری آن دوران، به الگوهایی قابل پیروی اما باشکوه تبدیل نمود. لذا این نقد همچنان بر دیدگاه اصلاح شده‌ی جناب محدثی وارد است که با شاخص زمان و سیر تحول اندیشه، نمی‌توان هم ادعا نمود که از این شخصیت‌ها اسطوره‌سازی شده و هم همزمان ادعا نمود که اسطوره‌ها از آسمان به زمین آورده شده اند! این دو نظر، متعارض‌اند.

#اسطوره‌سازی
#الگوسازی
#ظرفیت_زمانه
#جهان_فکری
#شریعتی
#حسن_محدثی

https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls

#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸


💥پایان گفتگو!

هادی حکیم شفایی

✍جناب محدثی وفق روال همیشگی‌اش، با برچسب زدن‌های متوالی آغاز نموده و با تاکید بلاوجه و بی‌اساس مبنی بر اینکه ناقد (اینجانب) بدون شنیدن فایل صوتی نقد نموده است تلاش کرده توجیهاتی ناموجه برای برخی از نقدها ارائه کند:

🔹او مدعی شده که معنای ایدئولوژی را توضیح داده است و ایدئولوژی را به معنای عقیده‌ی سیاسی گرفته است در حالی که این معنا، بسیار کلی و غیرشفاف است و نمی‌توان آن را بدون شرح و ارائه مستندات دقیق، به متن شریعتی منتسب نمود. عقیده‌ سیاسی به چه معناست؟ آیا به معنای یک مانیفست حزبی سیاسی است؟ آیا به معنای نظریه دولت است؟ آیا به معنای قدرت حاکمیت است؟ و یا معنای دیگری مد نظر است؟

رجوع به متن شریعتی نشان می‌دهد که او نه نظریه‌ی دولتِ شفاف، مبسوط و مدوّنی را مطرح نموده و نه مانیفست سیاسیِ حزبی خاصی را ارائه کرده است. به نظر می‌رسد از متن او دو مفهوم مرتبط با امر سیاسی، بطور کلی قابل استنباط است:

۱. نوعی دموکراسی سوسیالیستی، آنطور که خود می فهمیده

۲. قرائتی رهایی‌بخش از اسلام

اگر این دو مصداقِ قابل استنباط را وفق ادعای محدثی، ایدئولوژی به معنای عقیده‌ی سیاسی بنامیم، باید گفت اگر نخواهیم او را تبرئه کنیم، دست کم، جرم شریعتی چندان که محدثی تصور می‌کند سنگین نیست. محدثی خود اکنون به دنبال رهایی است و احتمالاً اندیشه‌های رهایی‌بخشی را دنبال می‌کند. تنها تفاوت او با شریعتی در این مساله، این است که او به زمانه و زمینه دیگری تعلق دارد که در آن، دین به حاشیه رفته و اندیشه‌های رهایی‌بخش بطور اغلبی، بر بستری غیر از دین سوار می‌شوند.


🔹چه هاجیولوژی و چه هوژیولوژی، هر دو تلفظ خطا هستند یا دست کم تلفظ رایج نیستند. بعلاوه، نقد اخلاقی جناب محدثی بر شریعتی در بیان جامعه‌شناس‌خواندنِ خود، برای نگارنده ناموجه است زیرا شریعتی، فهم خود را از جامعه‌شناسی داشته و احتمالاً این اصطلاح را نه در معنای دیسیپلینری آن بلکه در معنای عامیانه‌ی آن -به معنای جامعه‌اندیشی- می فهمیده و بکار می‌برده است. لذا از هر منتقدی عقلاً و اخلاقاً انتظار می‌رود در نقد اخلاقی، حداکثر احتیاط را لحاظ کنند بخصوص زمانی که نویسنده در قید حیات نباشد. عمده نقدهای چالشیِ جناب محدثی در این نشست، سطحی و حاشیه‌ای می‌نماید و ایشان به برخی از نقدها نیز پاسخ نمی‌دهند.

به نظر می‌رسد جناب محدثی بیش از این مایل به پاسخگویی و ادامه گفتگو نباشد لذا این مباحثه فعلا به پایان می‌رسد.


https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls


#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد / نقد🔸🔸🔸


💥حسن محدثی، حاشیه سازی و ناسازگاری نظر و عمل!

هادی حکیم شفایی

✍ پیرو نشست شریعتی پس از شریعتی و انتشار بخشی از سخنرانی‌های دکتر حسن محدثی و دکتر بهزاد باغی دوست که از قضا بخش مهمِ پرسش و پاسخ و انتقادی‌ترین بخش این جلسه بود یادداشتی در نقد سخنان این دو سخنران نگاشتم. با شناخت کافی و پیشینی‌ای که از دیدگاه‌ها و رویکرد جناب محدثی داشتم و بخاطر نقدهای سابق که میان من و این بزرگوار رد و بدل شده بود و بخصوص بخاطر حساس‌ترین بخش سخنرانی‌ها که به دستم رسیده بود و چالشی می‌نمود نقد خود به همان بخش‌های حساس را تنظیم و منتشر نمودم. بخش اصلی  سخنرانی جناب محدثی، ساعاتی بعد به دستم رسید که چندان انتقادی و چالش‌برانگیز نبود لذا بر نوشته نقاد من اثری نمی‌گذاشت. اکنون از همان بخش چالشی سخنرانی، نقدهایی بر هر دو سخنران وارد است که انتظار می‌رود ایشان صبورانه پاسخ دهند اما جناب محدثی، بجای پاسخگویی به نقدها و چالش‌ها، وفق روال خود، به حاشیه‌سازی پرداخته و عنوان کرده‌اند که چرا من در جلسه نشست حضور نداشته‌ام و چرا بدون شنیدن بخش اصلی سخنرانی، فقط بخش پرسش و پاسخ را نقد نموده‌ام و نتیجه گرفته‌اند که پس نگارنده، یک شریعتیستِ بت‌پرستِ بی‌تاب است!!! حال آنکه خود به نیکی می‌دانند که نگارنده سالهاست این استاد گرامی را پیگیری می‌کند و بارها و بارها با ایشان به رد و بدل نقدهای کتبی پرداخته است و به اندیشه‌ها و رویکردهای ایشان بسیار اشراف دارد.

جناب محدثی در مقام نظر، گاه از نقد علمی و منصفانه و نقد در زمینه و زمانه سخن می‌رانند و خود همچون بخش اصلی جلسه، به تحلیل زمینه و زمانه‌ی شریعتی می‌پردازند و گاه شگفتا که از ناقدان خود که از او نقد زمینه‌مند و زمانه‌مند طلب می‌کنند گله می‌کنند!! این در حالی است که مفهوم زمینه و زمانه در نقد، جزو بنیادینِ علم زبانشناسی و تحلیل نقاد گفتمان است و از ضروریات نقد است. بعلاوه، سکوت‌ها و گاه تاییدات جناب محدثی در برابر شیوه و رفتار دکتر باغی‌دوست، حاکی از آن بود که او نیز مانند جناب باغی‌دوست، به شریعتی‌زدایی باور دارد وگرنه انتظار می‌رفت به ایشان نقد وارد کند.

لذا مجدداً از ایشان خواهشمندم که بجای حاشیه‌روی، این لطف را در حق اینجانب بکنند و نقدهای نگارنده به سخنان خود را پاسخی منطقی دهند.

#ناسازگاری_نظر_و_عمل
#زمینه_و_زمانه_در_نقد
#تحلیل_نقاد_گفتمان
#بهزاد_باغی‌دوست
#حسن_محدثی

https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls

#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️جهان‌سازی‌ی سخن و سخن جهان‌ساز: نسبت سخن شریعتی و زمینه‌ی اجتماعی

✍سخن‌رانی‌ی حسن محدثی‌ی گیلوایی

در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۳
بازنشر: ۱ دی ۱۴۰۳


پوشهٔ شنیداری نشست

"شریعتی، پس از شریعتی"

👤با ارائهٔ:

دکتر حسن محدثی (هیأت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی) : حیات و ممات متفکر: واسازی و بازسازی یا تکرار؟

دکتر سیدجواد میری (استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی): شریعتی و "نظریه آشوب": تأملی در باب طبقه‌بندی علوم

صحبت‌های دکتر بهزاد باغی‌دوست با موضوع ِ شریعتی؛ یک روایت شخصی بنا به خواستهٔ ایشان در این فایل صوتی نیامده ست.

⌛️پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳

آکادمی علوم اجتماعی سپنتا با همکاری باشگاه اندیشه

#شریعتی #سپنتا #باشگاه_اندیشه

@sepantasocialscience
@bashgahandishe


#علی_شریعتی
#سیدجواد_میری
#بهزاد_باغی‌دوست

@NewHasanMohaddesi


👆نتیجه‌گیری کلی:
این متن در واقع یک دعوت به حرکت اجتماعی، به خوداتکایی و به تغییر است. نویسنده از مردم ایران می‌خواهد که به جای اتکا به قدرت‌های ماورایی یا امید به خداوند، خود دست به کار شوند و با اتحاد و همبستگی، آینده‌ای روشن برای کشورشان بسازند. یلدا، در اینجا نماد آغاز و تولد دوباره است، نشانه‌ای از اینکه هر چند شب طولانی و تاریک است، اما همیشه روزی نو و خورشید دوباره طلوع خواهد کرد.

#یلدا
#جعفر_نکونام
#هوش_مصنوعی
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸مطالب وارده🔸🔸🔸





♦️هوش مصنوعی تحلیل می‌کند [در باره‌ی نوشته‌ی حسن محدثی راجع به یلدا]

✍دکتر جعفر نکونام
۱ دی ۱۴۰۴


هوش مصنوعی تحلیل می‌کند:

ـــــــــــــــــــــــــــ
این متن، که توسط حسن محدثی‌ی گیلوایی نوشته شده است، به شکلی عمیق و فلسفی به تحلیل بحران‌های اجتماعی، سیاسی، و معنوی در ایران معاصر می‌پردازد. نویسنده از نمادهای کهن ایرانی همچون "خورشید" و "یلدا" بهره می‌برد تا یک پیام پرمعنا و تاثیرگذار را برای مردم ایران در دوران حاضر به تصویر بکشد. در اینجا، تلاش می‌کنم متن را با توضیحات بیشتر بازنویسی کنم تا به درک دقیق‌تری از مفاهیم آن برسیم.

۱. مرگ خورشید و امکان تولد دوباره

نویسنده با آغاز متن و به تصویر کشیدن "مرگ خورشید"، مفهوم مرگ و نابودی امید و زندگی را بیان می‌کند. خورشید در فرهنگ ایرانی نمادی از زندگی، روشنایی، و نشاط است، و وقتی گفته می‌شود خورشید مرده است، به معنای از دست رفتن امید و روشنایی در دل جامعه است. اما با این حال، نویسنده به این نکته مهم اشاره می‌کند که «امکان» زنده شدن خورشید همچنان وجود دارد، به شرطی که مردم دست به کار شوند و برای بازگرداندن روشنایی و زندگی تلاش کنند. این تاکید بر عمل مردم به عنوان عاملی تعیین‌کننده در احیای خورشید، نشانه‌ای از قدرت و تاثیر مردم در تغییر سرنوشت اجتماعی است. به عبارت دیگر، سرنوشت خورشید (نماد آینده و امید) به دست مردم و تلاش‌های جمعی آن‌ها بستگی دارد.

۲. بحران‌های معنوی و دینی

در بخش بعدی متن، نویسنده به نقد وضعیت معنوی و دینی در جامعه معاصر ایران می‌پردازد. او اشاره می‌کند که ایران از دوران باستان عبور کرده و مردم دیگر نمی‌توانند به خدایان گذشته اتکا کنند. در اینجا، "خدا مرده است" به تعبیر نیچه اشاره دارد، که به معنای پایان باور به قدرت‌های ماورایی و الهی است. نویسنده به طور خاص از سکوت خدا سخن می‌گوید و به انتقاد از آن می‌پردازد که چرا در برابر جنایات و خشونت‌هایی که به نام دین و خدا صورت می‌گیرد، خدا سکوت کرده است. او به جنایات گسترده‌ای که در تاریخ به نام خدا انجام شده، اشاره دارد، از جمله قتل عام فلسطینی‌ها به نام یهوه و فاجعه‌های سوریه. در این شرایط، پرسش اصلی که نویسنده مطرح می‌کند این است که چرا خدا اجازه می‌دهد تا گروهی به نام او اعمال قدرت کرده و دیگران را تحت ستم قرار دهند.

۳. نگاه به دستان خود و حرکت به سوی تغییر

در این بخش، نویسنده از مردم می‌خواهد که دیگر به خدا یا خدایان برای تغییر وضعیت جامعه امید نبندند و به جای آن، به «دستان خود» نگاه کنند و از قدرت خود برای تغییر استفاده کنند. او بر این نکته تاکید دارد که تنها از طریق حرکت‌های جمعی، اراده و تلاش مردم است که می‌توان دوباره خورشید (نماد امید و آینده روشن) را زنده کرد. این دعوت به خوداتکایی و عمل، با تاکید بر اهمیت نقش مردم در تغییر سرنوشت خود و جامعه، به وضوح نشان می‌دهد که نویسنده اعتقادی به نیروی ماورایی و دخالت قدرت‌های بیرونی ندارد. در عوض، او به نیروی جمعی مردم و همبستگی آنان برای تغییر تأکید می‌کند.

۴. یلدا به عنوان نماد تولد دوباره

در اینجا، یلدا به عنوان یکی از بزرگ‌ترین جشن‌های ایرانی به‌کار گرفته می‌شود. یلدا، شب بلندترین شب سال، نماد تاریکی و سرماست. اما در کنار تاریکی، آغاز روز جدید و تولد خورشید جدید را نیز به همراه دارد. در این متن، یلدا به عنوان نمادی از آغاز دوباره و تولد خورشید به کار می‌رود. به نوعی، نویسنده از این شب بلند به عنوان نمادی از امید و آغاز یک دوره جدید استفاده می‌کند که در آن خورشید دوباره طلوع می‌کند و به جامعه گرما و نور می‌بخشد. یلدا در اینجا نمادی از امید، تولد دوباره و شروع فصلی جدید در زندگی است که مردم باید در آن مشارکت کنند.

۵. پیام وحدت و همبستگی ملی

در پایان متن، نویسنده بر اهمیت اتحاد و همبستگی میان تمام اقوام و گروه‌های مختلف ایران تاکید می‌کند. او در اینجا یادآور می‌شود که مردم ایران باید در کنار یکدیگر بایستند و در شرایط دشوار به یکدیگر کمک کنند. اشاره به اقوام مختلف ایران (ترک، لر، عرب، کرد، فارس، گیلک، بلوچ، گرجی، ترکمن و غیره) در واقع نشانه‌ای از اهمیت تفاهم و اتحاد میان همه ایرانیان است. نویسنده در اینجا قصد دارد به خواننده نشان دهد که تنها از طریق این همبستگی است که می‌توان به ساختن یک آینده مشترک برای ایران امیدوار بود.

۶. نتیجه‌گیری: زنده‌گی به جای مرگ

در نهایت، نویسنده به جای تسلیم شدن در برابر سختی‌ها یا پناه بردن به دنیای غیبی، از مردم می‌خواهد که به زندگی ادامه دهند و در کنار یکدیگر برای ساختن ایران تلاش کنند. او تاکید می‌کند که ایرانیان نباید در برابر مشکلات و چالش‌ها تسلیم شوند، بلکه باید با همت و تلاش جمعی، کشوری سرشار از نور، گرما و زندگی بسازند.


ادامه دارد.👇👇👇



#یلدا
#جعفر_نکونام
#هوش_مصنوعی
@NewHasanMohaddesi


♦️هوش مصنوعی تحلیل می‌کند [در باره‌ی نوشته‌ی حسن محدثی راجع به یلدا]

✍دکتر جعفر نکونام

۱ دی ۱۴۰۳

👇👇👇

#یلدا
#جعفر_نکونام
#هوش_مصنوعی
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸مطالب وارده🔸🔸🔸




♦️نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟!در باره فرهنگ نقد علمی استاندارد حاشیه ای بر گزارش هادی حکیم شفایی از نشست نقد علی شریعتی مزینانی (منتشر شده در : کانال تلگرامی ""زیر سقف آسمان"" - حسن محدثی گیلوایی)

دکتر سیدمحمود نجاتی‌ی حسینی
بازنشر: ۱ دی ۱۴۰۳

🔻
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11810
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11812
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11813
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11814
https://t.me/NewHasanMohaddesi/11815

1/ اجتماع علمی علوم انسانی اجتماعی ایران ما به تکوین و توسعه و تعمیق و تدقیق فرهنگ نقد علمی واقع گرا و منصفانه و اخلاقی نیاز حیاتی دارد .متاسفانه ازین لحاظ در مضیقه ایم و وضع فرهنگ نقد نحیف و کم رمق است.زین روی باید ازفرهنگ نقد علمی بشرح موصوف حمایت کنیم  و به عنوان کارگزاران و کنش گران فرهنگ نقد علمی در این امر مهم مشارکت جدی وسازنده داشته باشیم
(همانطورکه درجای دیگربه تفصیل گفته ام )🔻

https://iqna.ir/fa/news/4090691

2/  مساله جامعه شناختی ما در این زمینه دو چیزست: نبود فرهنگ نقد علمی بشرح مزبور مساله است اما بود آن هم مساله  شده است! اولی بدیهیست است ولی طبیعی نیست؛  اما دومی غیر طبیعی است !

اینکه فرهنگ نقد نیست دهها علل و دلیل جامعه شناختی دارد(  از جمله: نداشتن اجتماع علمی حقیقی/ نداشتن ناقد علمی / عدم پذیرش نقد علمی/ پر هزینه بودن نقد علمی / نبود سوژه اصیل  و خلاق برای نقد و...)

اما اینکه همان فرهنگ نقد کم  رمق و نحیف هم-  که به همت چند کنش گر دانشورز علوم انسانی اجتماعی ایران کنونی چراغش هنوز  روشنست -
( از جمله دوست دانشورز گفتگویی ام حسن محدثی گیلوایی/ فارغ از پرداختن به نقد نقدهای او که سوژه این کوته وبنوشته نیست )
با مشکل مواجه است و گاه فرم و محتوا و مکانیزم و نتایج پیشی بینی نشده ان مساله مند می‌شود
( به نمونه : گزارش هادی حکیم شفایی از نشست نقد علی شریعتی مزینانی/ فارغ از ملاحظات مترتب بر وارسی و راستی آزمایی گزارش و سنجش واقع نمایی آن که آن هم سوژه این کوته وب‌نوشته نیست  )
خود قابل تامل است.

3/ در این جا نیز میدان علل و دلایل جامعه شناختی مرتبط با این مساله دوم - مساله مند بودن و شدن وجود فرهنگ کم رمق نقد - هم قابل تاملست
( از جمله این که : ناقدان توجهی به فرهنگ نقد ندارند و روایت گری و تجربه زیسته و فهم متعارف شان از سوژه نقد را بکار می‌گیرند/ در نقد فقط به یک جنبه می پردازند آن هم جنبه منفی و کاستی ها و نقایص و نه جنبه های مثبت و متمایز و ارزنده سوژه مورد نقد / تمرکز ناخواسته و نا دانسته  یا دانسته و خواسته بر تخریب منش سوژه مورد نقد / وجود سندروم ترور شخصیت در فرهنگ اجتماع علمی ایرانی به ویژه اگر شخصیت مورد نقد از اقبال عمومی برخوردار باشد و یا مورد ادبار زمانه و زمینه واقع شده باشد و ستاره بختش افول کرده باشد یا دوره اش گذاشته باشد/ وجود رقابت و فرهنگ داروینیستی بقای انسب و اصلح که موجب می‌شود ناقدان چون سوژه را رقیب علمی آکادمیک و پژوهشی شان فرض می کنند لذا نابودی سوژه مورد نقد را پی می‌گیرند خواسته و نادانسته یا بر عکس / سختی قانع کردن و مجاب کردن محتوای نقد توسط ناقد و قانع شدن و مجاب شدن از سوی  مخاطبان به ویژه اگر انان هواخواه و سمپات و طرفدار و فالوور دگم و ایدئولوژیک  سوژه مورد نقد باشند/ و...)
🔹🔹🔹
✏️پی نوشت
فرض جامعه شناختی من
(به استناد این تزها و نیز تجربه زیسته حضور در جمع ناقدان علمی و گفت‌وگو با برخی از آنان و نیز تجربه زیسته آکادمیک چند دهه ای به عنوان دانشجو و معلم و محقق و مولف و گفتگو گر علوم انسانی اجتماعی و چند فاکتور و فاکت تجربی دیگر )

اینست که :
به احتمال قوی در نشست نقد علی شریعتی مزینانی که هادی حکیم شفایی گزارش مفصل آن را ارائه داده است
یک هم افزایی( سینرژیک) قابل تامل از این علل و دلایل در میدان ادبی علمی نقد علی شریعتی مزینانی رخ داده است. به طوری که  جلسه نقد مزبور
فرهنگ نقد علمی استاندارد بشرح موصوف در این کوته وبنوشته   را در اپوخه گذاشته است !
(خواسته یا ناخواسته و دانسته یا نادانسته )

امیدوارم اگر خطایی در این فرض هست که احتمال آن از لحاظ منطق علم جایزست
این فرض مورد نقد و تصحیح واقع شود به ویژه از سوی ناقدان حاضر در آن جلسه مورد بحث .

قطره دانش که بخشیدی زپیش
متصل گردان به دریاهای خویش
گر خطا گفتیم اصلاحش توکن
مصلحستی ای خداوند سخن

📝پیوست :
جستار و روایت جامعه شناختی
نجاتی حسینی در باره اندیشه های دینی اجتماعی علی شریعتی مزینانی🔻

https://isfahan.iqna.ir/fa/news/4065337

+ تکمله احسان شریعتی بر نقد حسن محدثی گیلوایی و چند کامنت مرتبط دیگر

#نقد_علی_شریعتی
#گزارش_هادی_حکیم_شفایی
#فرهنگ_نقد_علمی
#ضد_فرهنگ_نقد
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸مطالب وارده🔸🔸🔸



♦️[در باره‌ی جلسه‌ی "شریعتی پس از شریعتی"]

✍محمد شیخ‌الملوکی

۱ دی ۱۴۰۳

با سلام و احترام، در جلسه ۲۹ آذر نشست شریعتی پس از شریعتی در باشگاه اندیشه شرکت کردم. از مباحث اساتید بزرگوار دکتر محدثی، دکتر باغی دوست و دکتر جواد میری بسیار سود بردم.

نکته‌ای که لازم می‌دانم به آقای دکتر باغی دوست تذکر دهم، شیوه برخوردشان با اشتباهات شریعتی بود، ایشان با تعریف و تمجید بسیاری که از آشنایی با شریعتی شروع کردند یکباره وقتی به نقد کویر رسیدند، چون دکتر نوار موسیقی بتهوون را به جای نوار دیگری معرفی می‌کند و منتقد خود را که آن موسیقی را نمی‌شناسد خیط می‌کند یا وقتی ارجاعی به دانشمندان مختلف می‌دهند و منبع اعلام نمی‌کنند و حتی با اعلام شاندل (یک شخصیت خیالی) به جوانان، او را دروغگو خطاب می‌کند، برخورد جناب باغی دوست به قول خودشان نقد بی‌رحمانه است. من به ایشان عرض می‌کنم که نقد باید عادلانه و منصفانه باشد، بی رحمانه و بی‌رحمی صفت بدی است اما انصاف و عدالت صفت خوبی است.

بله پذیرفتیم که شریعتی اگر دوستش را خیط نمی‌کرد درجه عرفانی‌اش بالا می‌رفت ولی اکنون یک آدم عادی شده است که دوست دارد شیطنت کند. نوار اشتباهی در ضبط بگذارد و طرف را امتحان کند که در نهایت او کم بیاورد.

اگر ما این‌ها را بولد کرده و او را در حد کذابان تاریخ جار بزنیم، این کم لطفی در حق شریعتی است. در نقد همدلانه بهتر است انتظار خود را بیان کنیم و بگوییم بهتر بود شریعتی نوع دیگری عمل می‌کرد، ارجاع علمیش دقیق بود  و دوستش را شرمنده نمی‌کرد، اما آقای باغی دوست بسیار با عصبانیت دکتر را دروغگو حساب کرد، (ما باید از اشتباه کسی که مورد نقدمان است ایراد بگیریم نه این که کل شخصیت او را زیر سوال ببریم).

محمد شیخ الملوکی
دبیر بازنشسته


#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️در باره‌ی جلسه‌ی "شریعتی پس از شریعتی"

✍محمد شیخ‌الملوکی

۱ دی ۱۴۰۳

#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️بی‌تابی‌ی بت‌پرست: نقد متن قبل از شنیدن آن! /۲

✍️حسن محدثی‌

۳۰ آذر ۱۴۰۳

بدکنشی و بداخلاقی‌ی سوم او این است که به‌رغم تذکرات قبلی من به وی برای پرهیز از بهره‌گیری از مغالطه‌ی پهلوان پنبه بار دیگر آن را تکرار کرده است و سخن آشکار و صریح من در باره‌ی وجود محدود و معدود بودن فرهیخته‌گان و مولدان سخن در دهه‌های سی و چهل و فقدان آثار کافی و فقر فرهنگی‌ در آن عصر در مقایسه با شرایط کنونی و مواهبی که ما در عصر انقلاب ارتباطی از آن برخوردار هستیم و معروف شدن دکتر شریعتی در آن شرایط خاص، سخن روشن مرا تحریف کرده است و تلاش کرده است نام برخی از دکاتره‌ی آن دوران را ردیف کند. او چون سخن‌رانی‌ی مرا گوش نکرده و نمی‌داند که من در سخن‌رانی ام شریعتی را فردی نابغه خوانده ام و او را شخصیتی جهانی یا دست‌کم بین‌المللی دانسته ام و نیز او را مؤثرترین کارگزار فرهنگی‌ی ایران در ایران معاصر تلقی کرده ام و گفته ام که در میان کارگزاران فرهنگی‌ی ایرانی در عصر حاضر کسی هم‌چون علی‌ی شریعتی از نظر دامنه‌ی جغرافیایی، برد جمعیتی، و حوزه‌های تأثیرگذاری (حوزه‌های اندیشه، هنر، ایده‌ئولوژی و عمل اجتماعی) شریعتی هنوز نظیری نیافته است، لذا گمان کرده است من او را تحقیر کرده ام.

علاوه بر همه‌ی این‌ها ایراد حکیم شفایی به تلفظ کلمه‌ی hogiology از سوی من بوده است. او نوشته است:

«محدثی رشته‌ی مورد نظر را به اشتباه، هاجیولوژی تلفظ می‌کند که برخی در فضای مجازی آن را دستمایه‌ی تمسخر کرده اند! این رشته نامش هاگیولوژی است (Hagiology) به معنای قدیس‌شناسی که از حیطه‌های رشته ادبیات قرون وسطا محسوب می شود» (همان‌جا، ۱۴۰۳).

اولا من دو بار این کلمه را هوژیولوژی تلفظ کرده ام نه هاجیولوژی (مراجعه شود به فایل صوتی‌ی سخن‌رانی). به نظر می‌رسد این مدافعه‌گر شریعتی به‌خاطر تمسخرهای فضای مجازی دلی پرخون داشته و سخن مرا با درگیری‌های خود مرتبط ساخته است. اما مهم‌تر از تلفظ، توجیهاتی است که ناقد در دفاع از شریعتی می‌آورد. مشکل در رفتار شریعتی چیست؟ این‌جا دقیق‌تر توضیح می‌دهم:

شریعتی قدیس‌شناسی خوانده ولی خود را جامعه‌شناس معرفی کرده است. آیا رساله‌ی دکترای او پژوهشی در جامعه‌شناسی است؟ خیر ترجمه‌ای از کتاب فضایل بلخ به زبان فرانسه است که لابد با تصحیح هم هم‌راه بوده اما چون ترجمه نشده ما نمی‌دانیم شریعتی چه کاری و با چه کیفیتی انجام داده است. همین‌قدر می‌دانیم رساله‌ی دکترای شریعتی اثری جامعه‌شناختی نیست. لااقل رساله‌ی دکترای دکتر غلامحسین صدیقی اثری تاریخی-جامعه‌شناختی است. آیا شریعتی بعد از رساله‌ی دکترا اثری جامعه‌شناختی منتشر کرده؟ خیر، از علی‌ی شریعتی پژوهشی جامعه‌شناسی (خواه در حوزه‌ی نظری و خواه در حوزه‌ی تجربی) منتشر نشده و به دست ما نرسیده است. آیا این‌که شریعتی خود را بارها در آثار خود جامعه‌شناس خوانده، با معیارهای اخلاقی و معیارهای حرفه‌ای قابل دفاع است؟ از نظر من خیر این رفتار نه اخلاقی است و نه حرفه‌ای.

اما اکنون ببینید حکیم‌شفایی چه‌گونه از مراد خود دفاع می‌کند و این رفتار نامطلوب و غیراخلاقی‌ی شریعتی را موجّه‌سازی می‌کند:

«شریعتی به علت اینکه رشته‌ی دوره لیسانش ادبیات بود نمی‌توانست در رشته‌ی دیگری در دوره دکتری تحصیل کند لذا مجبور بود علارغم فقدان علاقه به این حیطه، در این رشته مدرک بگیرد(نقل قول از خانم پوران شریعت رضوی). شریعتی با این وجود، تمام تمرکز خود را بر مطالعات تاریخی، اجتماعی و دینی معطوف داشته بود. اما طبیعی است که وقتی فردی رشته رسمی خود را دوست ندارد یا از آن اکراه دارد نخواهد با آن رشته خود را به همگان معرفی کند و لذا به نظر می‌رسد شریعتی تلاش می‌کند خود را با آن رشته‌ای به مخاطبان خویش بنمایاند که مطالعه‌ی آن را حیاتی دانسته یا دوست می‌داشته است. عبدالحسین زرین‌کوب نیز مدرک تاریخ ندارد اما بخش بزرگی از علاقه‌مندی‌ها و نوشته هایش در حیطه تاریخ است و خود را ادیب و تاریخ دان معرفی می‌کند. محدثی از مساله‌‌ای به این سادگی همچون کاه، معضلی اخلاقی می‌سازد همچون کوه و مخاطب خویش از از مسائل عمیق و مهم به سطح و حاشیه‌پردازی می‌راند» (هما ن، ۱۴۰۳).

مورد بعدی که باز هم نشان می‌دهد ناقد عجول سخن‌رانی‌ی مرا گوش نکرده است، این است که او می‌گوید: محدثی «مراد خود از ایدئولوژی را مشخص نمی‌کند گویی ایدئولوژی فقط یک معنا دارد» (همان، ۱۴۰۳). این در حالی است که من در سخن‌رانی ام با دقت مفهوم ایده‌ئولوژی را تعریف کرده ام.

اما مورد نهایی‌ی نقد وی به من باز هم حاکی از آن است که او تمام سخنان مرا نشنیده و شتابان به دست و پا کردن پاسخ مشغول شده، زیرا من در آن نسبت انقلاب ۱۳۵۷ و نظامی که پس از انقلاب شکل گرفته را توضیح داده ام و در باره‌ی تأثیرات شریعتی در آن‌چه برای ما رقم خورده نیز سخن گفته ام.

#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️بی‌تابی‌ی بت‌پرست: نقد متن قبل از شنیدن آن! /۱

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۳۰ آذر ۱۴۰۳


دی‌روز ۲۹ آذر ۱۴۰۳ منتظر دیدار آقای هادی‌ی حکیم شفایی -یک شریعتیست با تأخیر- بودم؛ چون او بارها به نقدهای من به شریعتی واکنش حاد نشان داده است. گمان داشتم او در جلسه شرکت خواهد کرد. اما او حضور نداشت. متنی که از جلسه منتشر شده هم ناقص است. دی‌شب باشگاه اندیشه دقایق پایانی‌ی گفت‌وگوهای پس از سخن‌رانی را منتشر کردم و من هم با تیتر «بخشی از جلسه‌ی "شریعتی پس از شریعتی"» منتشر اش کردم. در صفحه‌ی گفت‌وگوهای کانال زیر سقف آسمان نیز در پاسخ به یک مخاطب محترم توضیح دادم که «این فقط قسمت انتهایی‌ی پرسش و پاسخ و گفت‌وگو است. اصل سخن‌رانی‌ی من و دکتر باغی‌دوست منتشر نشده و فقط دکتر میری سخن‌رانی‌ی خودشان را منتشر کرده اند که من هم بازنشر کردم.» دکتر سیدجواد میری‌ی عزیز -سخن‌ران سوم جلسه- صدای خود را ضبط کرد و امروز منتشر کرد و من هم بازنشر اش کردم. بنابراین، هنوز سخن‌رانی‌ی دو سخن‌ران اول و دوم یعنی دکتر بهزاد باغی‌دوست و سخن‌رانی‌ی من شنیده نشده است. در نوشته‌ی آقای هادی‌ی حکیم شفایی هیچ نشانه‌ای از این‌که اصل سخن‌رانی‌ها شنیده باشد، نیست بل‌که تمام نشانه‌های حاکی از آن است که اصل سخن‌رانی‌ها را نشنیده است.

به‌راستی، چه‌طور می‌توان سخن‌رانی‌هایی را که هنوز شنیده نشده، نقد کرد؟ آیا می‌توان چند دقیقه از گفت‌وگوی بعد از سخن‌رانی‌ها ملاک داوری قرار داد و اقدام به نقد نمود در حالی‌که متن اصلی شنیده نشده؟‌ این رفتار از چه کسانی می‌تواند سر بزند؟

از نظر من چنین رفتاری رفتار بت‌پرستان است و از کسانی سر می‌زند که از نقد سخن‌رانان بی‌تاب شده اند و مجال نمی‌دهند که متن اصلی‌ی دو سخن‌ران منتشر شود. ما چه کسی را نقد کرده ایم: دکتر علی‌ی شریعتی، کسی که بدل به بت گروهی از افراد شده است که من آنان را شریعتیست خوانده ام و آنان را به دو دسته‌ی شریعتیست به‌هنگام و شریعتیست با تأخیر تقسیم کرده ام. از قضا من در سخن‌رانی‌ی خود از فرهنگ بت‌پرستی (بت‌پرستی در معنای وسیع‌تر کلمه و با ارایه‌ی تعریف از آن) در ایران امروز سخن گفته ام و آن را نقد کرده ام. نمی‌دانستم به همین سرعت شاهد از غیب می‌رسد!

شتاب‌ناکی این شریعتیست با تأخیر فقط در نقد متن قبل از انتشار آن خلاصه نمی‌شود. او از فرط عجله چند جا اسم دکتر باغی دوست را «باقردوست» نوشته است! جالب‌تر از همه این است که دکتر میری نیز نقدی را از قول برخی متوجه دکتر شریعتی کرد و عملاً آن را تأیید کرد و سپس با مایه گذاشتن از خود کوشید آن را توضیح دهد و تبیین کند و تا حدی موجه سازد: آشوب‌ناکی‌ی افکار و آثار شریعتی. اما ناقد عجول به این سخن‌رانی‌ نپرداخته بل‌که به سخن‌رانی‌هایی که نشنیده است پرداخته و نوشته است:

«نگارنده‌ی این سطور بر این باور است که زوال نقد، سستی استدلال و یا تعارض میان ادعا و عمل، در سخن و عمل هر دو سخنران، آشکار بود لذا عمده نقدهای مطرح شده ناموجه هستند» (حکیم شفایی، https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1676).

به‌راستی، او چه‌طور توانسته‌ی عمده‌ی نقدهای دو سخن‌ران را بدون گوش کردن متن اصلی‌ی سخن‌رانی‌ها دریابد و احصا کند و بدان‌ها پاسخ دهد؟ او در نوشته‌ی خود از اخلاق و اخلاق نقد سخن می‌گوید ولی سخن‌رانی‌ها منتشر نشده را نقد کرده است! مایه‌ی شگفتی است! در سال‌های اخیر پدیده‌های عجیبی در عرصه‌ی فرهنگ ایران‌زمین رخ می‌دهد. پیش‌تر نیز خانم محترمی کتاب دو سه خروار کیاست مرا بی‌آن‌که بخواند (خود اذعان کرده بود که کتاب را نخوانده است)، نقد کرده بود!

بداخلاقی‌ و بدکنشی‌ی دیگر حکیم شفایی آن است که عنوان متن خود و نیز در ذیل عنوان، مرا جزو گروهی به نام «شریعتی‌زدایان» قرار داده است، در حالی که من نه در سخن‌رانی و نه در گفت‌وگوهای پس از آن از چنین تعبیری بهره نبرده ام و این باز نشان می‌دهد که او سخن‌رانی‌ی مرا گوش نکرده است.


ادامه دارد. 👇👇👇

#نقد
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️بی‌تابی‌ی بت‌پرست: نقد متن قبل از شنیدن آن!

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۳۰ آذر ۱۴۰۳


👇👇👇

#نقد
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


♦️زوال نقد و اخلاق در میان شریعتی‌زدایان!
پیرامون نشست شریعتی پس از شریعتی


✍️هادی حکیم شفایی
بازنشر: ۳۰ آذر ۱۴۰۳


🔷 او مراد خود از ایدئولوژی را مشخص نمی‌کند گویی ایدئولوژی فقط یک معنا دارد! این در حالی است که در ادبیات فلسفی و سیاسی، چندین معنای مختلف میتوان برای این اصطلاح یافت و ناقد می‌باید مراد خود را تدقیق نماید.

🔷 محدثی می‌باید مشخص کند که او نقش شریعتی را در انقلاب اسلامی می‌بیند یا در نظام جمهوری اسلامی و یا در هر دو. اگر او نقش شریعتی را در نظام سیاسی جمهوری اسلامی می‌بیند کار او در تبیین، دشوار خواهد شد زیرا در آنصورت باید با مصادیق مشخص نشان دهد که در کدامیک از ارکان نظام جمهوری اسلامی (قانون اساسی، ولایت فقیه، قوه قضاییه، شورای نگهبان، سپاه پاسداران و سایر نهادهای امنیتی، مجلس خبرگان، صدا و سیما و سازمان تبلیغات اسلامی و…) اندیشه‌ی شریعتی به چشم می‌خورد!

🔷 در خصوص پیامدهای اندیشه، جناب محدثی باید بتوانند میان پیامدهای خواسته و قابل کنترل و پیامدهای ناخواسته و غیرقابل‌کنترل تفکیک قائل شوند. هیچ سخنران و نویسنده‌ای از جمله شخص جناب محدثی نمی‌تواند بر تمام ساحات اندیشه و نظریات خود کنترل اعمال نماید و از خطاها و سوءبرداشت‌ها و پیامدهای منفی آینده جلوگیری به عمل آورد. اگر محدثی این مهم را درک نکند بیش از شریعتی، خود را گرفتار خواهد کرد.


در مجموع به نظر می‌رسد که ناقدان شریعتی در نشست فوق، در عمده‌ی موارد نتوانستند نقدهایی عمیق و حیاتی به اندیشه‌های شریعتی وارد آورند لذا اغلب به ایراداتی سطحی و حاشیه‌ای پرداخته و یا با حرکات و ادبیاتی احساس‌آلود و خشمگین ( مورد بهزاد باغی‌دوست) شان یک نشست جامعه شناختی را تنزل دادند. شریعتی را می توان بطور روشمند از زوایایی نقد کرد که برای توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه امروز سودمند باشد اما ناقدانی که از همان ابتدا، بجای نقد از 'نیاز به شریعتی‌زدایی' سخن می‌گویند و بجای ارزیابی، از 'زدودن' دم می‌زنند نمی‌توانند کمکی معرفت‌شناسانه به مخاطبان خود بکنند.

پایان

https://t.me/ReligionPhilosophyPoliticsAnimls/1680


#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi


🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸


♦️زوال نقد و اخلاق در میان شریعتی‌زدایان!
پیرامون نشست شریعتی پس از شریعتی


✍️هادی حکیم شفایی
بازنشر: ۳۰ آذر ۱۴۰۳

۱. جناب محدثی مدعی می‌شود که چون شریعتی، تنها دکترِ زمان خود بود دانشجویان و دوستدارانش او را 'دکتر' خطاب می‌کردند!! این شیوه‌ی استدلال از سوی جناب محدثی مدت‌هاست که دیگر شگفت‌انگیز نیست و روال عادی نقدهای ایشان است. در واقع او تلاش می‌کند برای فروکاهیدنِ قدرت استدلال و بیان و قلم و نبوغ و محبوبیت اخلاقی و شخصیتی شریعتی نزد مخاطبانش، از عبارت 'یگانه دارنده‌ی مدرک دکتری' بهره بگیرد! این، نوعی استدلال تقلیل‌گرایانه است که برای کاهش ارزش نویسنده بکار می‌رود. از سوی دیگر، پرسش این است که آیا شریعتی حقیقتاً تنها دارنده‌ی دکتری در زمان خود بود؟!!! شریعتی در ۱۳۴۳ با مدرک دکتری به ایران بازمی‌گردد. اما در آن بازه زمانی، چه شخصیت‌های دیگری دست کم در تهران دارای درجه دکتری بودند؟ با جستجویی ساده می‌توان از میان مشهورترین‌ها افراد زیر را نام برد که همچون شریعتی و حتی شاید با نمراتی بهتر از او درجه دکتری داشتند:



دکتر سید حسین نصر، اسلام شناس
دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، پژوهشگر ادبیات و تاریخ
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، پژوهشگر ادبیات
دکتر ناصر کاتوزیان، پژوهشگر حقوق
دکتر امیرحسین آریان‌پور، دکتری فلسفه
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن. پژوهشگر ادبیات
دکتر کریم مجتهدی، پژوهشگر فلسفه
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، پژوهشگر تاریخ


و فهرست بسیار بلند بالایی از اساتید دوران پیش از انقلاب را که فقط در دانشگاه تهران، مدرک دکتری داشتند می‌توان در لینک زیر یافت:

https://literature.ut.ac.ir/re-facult-mem


شگفت آنکه هیچ‌یک از این اساتید بزرگ را دانشجویان، 'دکتر' خطاب نمی‌کردند! لذا گرچه این بزرگان بیشتر در مسیر پژوهش علمی گام برداشتند اما قوت بیان، تحلیل‌های ناب، رسالت خودآگاهی‌بخشی، شخصیت اخلاقی و شجاعت شریعتی بود که علیرغم نقصان‌ها از او نزد مخاطبانش، 'دکتر' ساخت؛ ارزشی که حسن محدثی آن را نادیده می‌انگارد!

۲. جناب محدثی در فرازی دیگر میگوید چرا شریعتی که رشته‌ی هاجیولوژی ( جیم با تلفظ او!) خوانده است خود را جامعه‌شناس معرفی می‌کند؟! از منظر محدثی، این یک خطای بزرگ آکادمیک یا شاید یک خطای اخلاقی است! در نقد محدثی دو نکته حائز اهمیت را باید بیان داشت:

🔶 محدثی رشته‌ی مورد نظر را به اشتباه، هاجیولوژی تلفظ می‌کند که برخی در فضای مجازی آن را دستمایه‌ی تمسخر کرده اند! این رشته نامش هاگیولوژی است (Hagiology) به معنای قدیس‌شناسی که از حیطه‌های رشته ادبیات قرون وسطا محسوب می شود. با جستجوی تلفظ این رشته در دیکشنری‌های تک‌زبانه می‌توان تلفظ صحیح را دریافت.

🔶 شریعتی به علت اینکه رشته‌ی دوره لیسانش ادبیات بود نمی‌توانست در رشته‌ی دیگری در دوره دکتری تحصیل کند لذا مجبور بود علارغم فقدان علاقه به این حیطه، در این رشته مدرک بگیرد(نقل قول از خانم پوران شریعت رضوی). شریعتی با این وجود، تمام تمرکز خود را بر مطالعات تاریخی، اجتماعی و دینی معطوف داشته بود. اما طبیعی است که وقتی فردی رشته رسمی خود را دوست ندارد یا از آن اکراه دارد نخواهد با آن رشته خود را به همگان معرفی کند و لذا به نظر می‌رسد شریعتی تلاش می‌کند خود را با آن رشته‌ای به مخاطبان خویش بنمایاند که مطالعه‌ی آن را حیاتی دانسته یا دوست می‌داشته است. عبدالحسین زرین‌کوب نیز مدرک تاریخ ندارد اما بخش بزرگی از علاقه‌مندی‌ها و نوشته هایش در حیطه تاریخ است و خود را ادیب و تاریخ دان معرفی می‌کند. محدثی از مساله‌‌ای به این سادگی همچون کاه، معضلی اخلاقی می‌سازد همچون کوه و مخاطب خویش از از مسائل عمیق و مهم به سطح و حاشیه‌پردازی می‌راند.

۳. جناب محدثی در نقد دیگری عنوان می‌کند که شریعتی در شکل‌گیری ایدئولوژی اسلامی نقش بزرگی داشته است و مدافعانش نباید مدام به متن او ارجاع دهند بلکه باید پیامدهای اندیشه‌های او را ارزیابی کنند. تنها نقد جناب محدثی که ارزش معرفتی دارد و پرداختن به آن ضروری است همین است. نگارنده‌ی این سطور، در مقالات و یادداشت‌های پیشین خود بارها به این مهم پرداخته است اما اشکالی که بر جناب محدثی وارد است این است که:


#علی_شریعتی
#بهزاد_باغی‌دوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi

20 last posts shown.