زیر سقف آسمان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Telegram


زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
تماس:
@Ziresagfeasman2017

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Telegram
Statistics
Posts filter


♦️کورش

🎤گفتارهای ایمان سلیمانی‌ی امیری

بازنشر: ۱۶ اسفند ۱۴۰۳

در تکمیل مطالعات ام در باره‌ی کورش به گفتارهای اخیر آقای ایمان سلیمانی برخوردم و در حال گوش کردن آن‌ها هستم.


🔻کوروش(۱)- خشت‌ها بر خون
https://t.me/Imansoleymaniamiri/7465

🔻کوروش (۲)- از مرد پوشالی تا مرد پولادی
https://t.me/Imansoleymaniamiri/7486
https://youtu.be/Cv6fpOQicJI

🔻کوروش (۳)- شاهان شرقی در سخن سنگ‌ها
https://t.me/Imansoleymaniamiri/7515

🔻کوروش (۴)- حقوق بشر یا خون بشر؟
https://t.me/Imansoleymaniamiri/7516

🔻کوروش (۵)- در غارت و جنایت ما (شاهان) همه با هم هستیم
https://t.me/Imansoleymaniamiri/7519



#کورش
#ایمان_سلیمانی_امیری
@NewHasanMohaddesi


Forward from: Adibaan EMS Channel
🎞فیلم رستگاری در شاوشنگ – تحلیل اجتماعی و فرهنگی

کارگردان: فرانک دارابونت

تحلیل‌گران:

دکتر حسن محدثی لینک کانال تلگرامی
دکتر محمدباقر تاج الدین لینک کانال تلگرامی

برگزار کننده: (موسسات فرهنگی و هنری)
🏛زیر سقف آسمان مهر
🏛نیک اندیشان زمان

🔘 مبلغ کلاس حضوری: ۱۵۰ هزار تومان (ظرفیت محدود: ۲۰ نفر)
🔘 مبلغ کلاس آنلاین: ۱۰۰ هزار تومان (ظرفیت محدود: ۵۰ نفر)

🔹تاریخ: سه‌شنبه, ۲۱ اسفند ۱۴۰۳
🔹ساعت برگزاری: ۱۷ تا ۲۰
🔹آدرس محل برگزاری: تهران، خیابان دولت (کلاهدوز)، نبش خیابان یارمحمدی، پلاک ۶۸، واحد ۱۷، طبقه ۴
🔹پلتفرم آنلاین: اسکای روم

🔗 ثبت‌نام:
۱. از طریق سایت: کلیک | لمس کنید
۲. از طریق تلگرام: @toAkademi

📌 پشتیبانی آکادمی پاسخگوی شماست:
📞 تلفن: 09391796923
💬 تلگرام: @toAkademi

📱 شبکه‌های اجتماعی آکادمی:
🔹 تلگرام
🔹 یوتیوب
🔹 اینستاگرام


Forward from: Adibaan EMS Channel
برگزاری پنجمین جلسه دوره «کلیاتی در باره‌ی روش تحقیق» با تدریس دکتر محدثی
آخرین جلسه از دوره‌ی اول

روز ۱۴ اسفند، پنجمین و آخرین جلسه از دوره آموزشی «کلیاتی در باره‌ی روش تحقیق» با تدریس دکتر محدثی برگزار شد. این دوره با هدف ارتقای دانش پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی در زمینه روش‌های تحقیق، طراحی شده و شامل سه بخش اصلی است: روش‌شناسی، روش‌های تحقیق کمّی و روش‌های تحقیق کیفی.

این دوره آموزشی تلاش دارد تا ضمن ایجاد بنیان‌های اولیه در روش تحقیق، شرکت‌کنندگان را با اصول کلی، ابزارهای گردآوری داده، روش‌های تحلیل و چگونگی انتخاب روش مناسب برای پژوهش‌های خود آشنا کند. همچنین، این دوره به شناخت و پرهیز از برداشت‌های نادرست در حوزه روش‌شناسی کمک می‌کند.

این دوره از نظر کمک به درک دقیق‌تر روش‌های تحقیق و جلوگیری از گسترش کلیشه‌های نادرست در علوم اجتماعی، مورد توجه استادان و دانشجویان قرار گرفته است. علاقه مندان برای تهیه ی ویدئو های ضبط شده این دوره می توانند با موسسه تماس بگیرند.

لینک خبر

ارتباط با آکادمی: @toAkademi



#دکتر_حسن_محدثی
#کلیات_روش_تحقیق
#روش_تحقیق
#روش_تحقیق_کمی
#روش_تحقیق_کیفی

.


♦️شلاق، راه حل نیست!

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ اسفند ۱۴۰۴

وقتی تن را اسیر می‌کنی، قلب را از دست می‌دهی. تاریخ بشریت تاریخ تن‌های به بنده‌گی کشیده شده است. برای تاریخ‌سازی، باید قلب‌ها را فتح کرد. هر کنش تاریخ‌سازانه، بعد فتح قلوب رخ داده است.

بر گرده‌ی برده‌گان و بنده‌گان شلاق زدند، اما سرانجام برده‌گی بر افتاد. کجا رفتند متفکرانی که وعده‌ی فتح قلوب می‌دادند؟

تاریخ بنده‌گی‌ی ایرانیان رو به زوال است. بزرگ‌ترین نشانه‌ی آن متواری شدن (فرار یا خروج) چهار پادشاه آخر از کشور است (محمدعلی شاه، احمدشاه، رضا شاه، محمدرضا شاه). ما در عصر تاریخ کنش‌گری‌ی ایرانیان زیست می‌کنیم. روح مشروطه در میان ما در حرکت است. مردم ما از انقلاب مشروطه به این سو، در حال ساختن تاریخ کنش‌گری‌ی خود هستند و این به‌ترین نوید برای فردا است.

#تاریخ
#مشروطه
#مهدی_یراحی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#پادشاهان_متواری
@NewHasanMohaddesi

614 0 6 10 20

♦️لزوم تمرین نظریه‌سازی و عبور از نظریه‌بازی /۲

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ اسفند ۱۴۰۳

اتفاقا دو روز پیش (سه‌شنبه ۱۴ اسفند) در پاسخ به پرسش دانش‌جویان در کلاس نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی‌ی مقطع کارشناسی مبنی بر این‌که چرا باید نظریه‌های کلان را بخوانیم و سپس دور بریزیم؟ بعد توضیحات مفصل، و نیز بحث در باره‌ی لزوم تمرین و حرکت به سوی نظریه‌سازی، از دانش‌جویان خواستم که موضوعی را پیش‌نهاد کنند تا برای آن نظریه‌ای بسازیم. نظریه‌ی ما قرار نیست که صددرصد بی‌عیب باشد. فعلا ساخت یک نظریه را تمرین می‌کنیم.

یکی از دانش‌جویان موضوع "سلیقه‌ی موسیقی" را پیش‌نهاد کرد و من تغییر اش دادم به سلیقه‌ی موسیقایی (musical taste) و سپس با کمک گرفتن از دانش‌جویان نظریه‌ی زیر را در باره‌ی سلیقه‌ی موسیقایی ساختیم. این البته فقط یک تمرین بود.

تمرین ساخت نظریه‌ای در باره‌ی سلیقه‌ی موسیقایی
۱- انسان حیوانی نیازمند است و نیازهای متنوعی دارد،

۲- یکی از نیازهای مهم انسان ابراز خویشتن است،

۳- یکی‌ از راه‌های مهم ابراز خویشتن روی‌آوری به هنر است،

۴- موسیقی یکی از مهم‌ترین هنر‌هایی است که در با‌همستان‌های گوناگون تاریخ وجود داشته و آدمی برای ابراز خویشتن بدان پناه برده و از آن بهره گرفته است،

۵- در فرهنگ موسیقایی‌ی با‌همستان‌ها، انواعی از موسیقی، بسته به نیاز‌ها و کاربرد‌ها، شکل می‌گیرد،

۶- در جهان مدرن به دلیل وجود انواع رسانه‌ها ما با پدیده‌‌ی انتقال فرهنگی و مصارف متنوع فرهنگی مواجه هستیم و‌‌ لذا سبک‌های گوناگون موسیقایی از ملل مختلف مورد مصرف افراد یک جامعه و از جمله مردم جامعه‌ی ما است،

۷- افراد معمولا برای روی‌آوری به سبک خاصی از موسیقی، به نوعی آمادگی‌ی پیشینی نیاز دارند که به آن تربیت شنیداری و آماده‌‌گی‌ی انفسی گفته می‌شود،

۸- از میان سبک‌هایی که افراد با آن آشنایی دارند، سبکی را بر‌‌می‌گزینند که با احوال روانی و اجتماعی‌‌ی آنان هم‌خوانی داشته باشد. مثلا زنده‌گی ذیل یک ایده‌ئولوژی‌ی تحمیلی و آمرانه، میل به عصیان را در افراد بیدار می‌سازد. آن‌گاه سبکی از موسیقی که نماد نوعی عصیان باشد، پرطرف‌دار می‌شود. اگر ایده‌یولوژی‌ی مسلط زیست دنیوی را نفی کند، سبکی از موسیقی که بر امور دنیوی تاکید دارد، اقبال پیدا می‌کند. بدین ترتیب، سلیقه‌ی موسیقایی‌ی افراد شکل می‌گیرد.

در این تمرین نظریه‌سازی، ما ساخت یک نظریه‌ از نوع قیاسی را در باره‌ی سلیقه‌ی موسیقایی دنبال کردیم. از هشت گزاره‌‌ای که از عام به خاص چیده شده و در پیوند با هم قرار گرفته اند، کمک گرفتیم و هر یک را با تکیه بر مفاهیمی خاص پروردیم و یک نظریه ساختیم که می‌توان از آن فرضیه‌هایی را برای صحت‌آزمایی بیرون کشید.

اگرچه نظریه‌سازی کاری مهم و تخصصی است، اما غیر ممکن نیست و برخلاف نظر برخی مدرسان و صاحب‌نظران، این کاری نیست که اختصاص به از ما به‌تران داشته باشد و حتما دانش‌گاه‌های ما موظف اند دانش‌مندان و متفکرانی نظریه‌پرداز تربیت کنند نه کسانی که در حد مصرف مداوم نظریه‌ها و اندیشه‌های دیگران توقف کرده اند.

#نظریه‌خوانی
#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#ساخت_نظریه
#مصرف_نظریه
#سلیقه‌ی_موسیقایی
@NewHasanMohaddesi

698 0 8 20 21

♦️لزوم تمرین نظریه‌سازی و عبور از نظریه‌بازی /۱

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۶ اسفند ۱۴۰۳

🔸تذکر یک مخاطب: درود آقای دکتر محدثی، بارها شده دیدم که اساتید گرامی وقتی در حال مناظره هستند، انگار که دارند از پایان‌نامه‌شان دفاع می‌کنند، هر جمله‌ای که می‌گویند را از یک فیلسوف یا جامعه‌شناس مطرح وام می‌گیرند. مثلا طرف میگه به‌قول هانا آرنت ...، آلن بدیو میگه ...، این همان است که آگامبن خیلی تاکید داره، میشل فوکو در این خصوص نظرش اینه که ...، لطفا به دانش‌پژوهان‌تون آموزش بدید که از مغزشان، به‌جای حافظه‌ی ذخیره‌سازی، برای اکتشاف استفاده کنند.



آن‌چه این مخاطب محترم و فرهیخته توصیف کرده اند را نظریه‌بازی می‌نامم. من نسبت‌مان را با نظریه‌ها و دیدگاه‌های دیگران به سه مرحله تقسیم می‌کنم: نظریه‌خوانی (مرحله‌ی آشنایی با نظریه‌های دیگران)، نظریه‌بازی (مرحله‌ی به‌کارگیری‌ی نظریه‌های دیگران برای شرایط و پدیده‌های مورد بحث)، و نظریه‌سازی (مرحله‌ی تبیین پدیده‌های زمینه‌مند بر اساس اندیشه‌ها و افکار خلاقانه‌ی خود).


ادامه دارد👇👇👇

#نظریه‌خوانی
#نظریه‌بازی
#نظریه‌سازی
#سلیقه‌ی_موسیقایی
@NewHasanMohaddesi


علاوه بر این، حتی اگر این تصمیم ملی باشد، چرا باید کشوری دیگر (روسیه) با نیروی نظامی مانع آن شود؟ آیا اگر یک کشور تصمیم بگیرد که روابط دفاعی خود را گسترش دهد، این تصمیم مجوزی برای حمله‌ی نظامی کشور همسایه است؟ اگر این منطق را بپذیریم، پس می‌ توان حمله‌ آلمان نازی به چکسلواکی را نیز توجیه کرد، چرا که هیتلر آن را یک «تهدید» می‌ دانست.
۷) سازمان ملل و اصلاح ساختارهای بین‌المللی
آقای بدری معتقد است که سازمان ملل تحت مهندسی امپریالیسم است و باید یک ساختار جایگزین ایجاد شود. این موضوع، اگرچه بعنوان یک ایده‌ نظری قابل بررسی است، اما در عمل، هیچ جایگزینی برای سازمان ملل پیشنهاد نشده است. اگر این سازمان را کنار بگذاریم، چه نهادی قرار است نظم بین‌المللی را برقرار کند؟ آیا باید به هرج‌ و مرج بین‌المللی تن دهیم؟

پاسخ آقای بدری، ترکیبی از قیاسهای مع‌ الفارق، مغالطات منطقی و استدلالهای جانبدارانه است. او تلاش دارد که تجاوز روسیه را تحت پوشش انتقاد از آمریکا و سازمان ملل توجیه کند، اما این استدلالها همواره به تناقض منجر می‌ شوند. نقد سیاستهای آمریکا درست و ضروری است، اما نباید بهانه‌ای برای نادیده گرفتن تجاوزگری روسیه شود.
اگر قرار باشد از اصول حقوق بین‌الملل دفاع کنیم، نباید آن‌ها را بر اساس منافع یک قدرت خاص تغییر دهیم. حمله‌ روسیه به اوکراین، یک تجاوز آشکار است و هیچ مقدار انتقاد از آمریکا نمی‌ تواند این حقیقت را تغییر دهد.

#چپ
#ترامپ
#روسیه
#اوکراین
#افشین_بدری
#محسن_محمودی
#ولادیمیر_زلنسکی

@NewHasanMohaddesi


♦️پاسخی به افشین بدری /۱

دکتر محسن محمودی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳

آقای بدری در پاسخهای اخیر خود تلاش کرده تا از طریق قیاسهای نادرست، مغالطات منطقی و تحریف برخی مفاهیم، حمله‌ روسیه به اوکراین را توجیه کند. در این پاسخ، به برخی از ادعاهای ایشان می‌ پردازم و استدلالهای نادرست را مورد نقد قرار می‌دهم.

۱) عملکرد سازمان ملل و حقوق بین‌الملل
آقای بدری استدلال کرده که سازمان ملل، بازوی قدرتهای امپریالیستی است و عملکرد آن، جانبدارانه و غیرمستقل بوده است. این نکته تا حدی درست است، اما نتیجه‌ای که ایشان از آن می‌گیرند، نادرست است. حتی اگر سازمان ملل در مواردی جانبدارانه عمل کرده باشد، این موضوع اصول حقوق بین‌الملل را از اعتبار ساقط نمی‌کند. به عبارت دیگر، اگر سازمان ملل در برخی بحران‌ها موضع‌ گیری ضعیفی داشته، این مجوزی برای نقض قوانین بین‌المللی توسط کشورهای دیگر (از جمله روسیه) نیست.

۲) مقایسه‌ کریمه با تجزیه‌طلبی در ایران
آقای بدری مدعی است که کریمه از ابتدا جزئی از اوکراین نبوده و در سال ۱۹۵۴ توسط شوروی به این کشور الحاق شده است، درحالی‌که مناطقی مانند کردستان، خوزستان و آذربایجان، همواره بخشی از ایران بوده‌اند. اما این استدلال از چند جهت مشکل دارد:

نخست، اصل تمامیت ارضی کشورها در حقوق بین‌الملل یک قاعده‌ی تثبیت‌شده است. حتی اگر کریمه در گذشته‌ای دور تحت کنترل روسیه بوده، این موضوع تجاوز نظامی ۲۰۱۴ را توجیه نمی‌ کند. اگر چنین منطقی را بپذیریم، کشورهای زیادی می‌ توانند بر اساس ادعاهای تاریخی، دست به اشغال‌ گری بزنند.

دوم، معیار دوگانه در برخورد با تجزیه‌طلبی: اگر جدایی کریمه را مشروع بدانیم، باید این حق را به سایر گروه‌های تجزیه‌ طلب نیز بدهیم. اما آیا اگر فردا یک گروه جدایی‌ طلب در ایران اعلام استقلال کند، آقای بدری همین منطق را خواهد پذیرفت؟ این‌که کریمه روزی بخشی از روسیه بوده، مجوزی برای مداخله‌ نظامی روسیه نیست.

۳) توجیه جنگ پیشگیرانه؛ مقایسه‌ی نادرست با جنگ ویتنام
یکی از نکات کلیدی در استدلالهای آقای بدری، پذیرش اصل جنگ پیشگیرانه است. ایشان استدلال می‌ کند که ناتو برای روسیه یک تهدید بود، بنابراین روسیه مجبور شد به اوکراین حمله کند. اما این استدلال چند مشکل اساسی دارد:

نخست، ناتو یک ائتلاف دفاعی است، نه تهاجمی: برخلاف ادعای روسیه، ناتو هیچگاه اقدامی نظامی علیه روسیه انجام نداده است. پیوستن اوکراین به ناتو، تهدید مستقیم محسوب نمی‌ شود و به خودی خود، مجوزی برای حمله‌ پیشگیرانه نیست.

دوم، مغالطه‌ی قیاس با جنگ ویتنام: آمریکا به بهانه‌ جلوگیری از گسترش کمونیسم، وارد ویتنام شد. اما این جنگ، مداخله‌ای فرامرزی در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای آمریکا بود، درحالی‌که اوکراین یک کشور مستقل است که خواهان پیوستن به یک پیمان دفاعی بوده است. این دو وضعیت، کاملاً متفاوت هستند.

سوم، توجیه‌ پذیر بودن جنگ پیشگیرانه، مقدمه‌ای برای هرج‌ و مرج بین‌المللی است: اگر استدلال آقای بدری را بپذیریم، هر کشوری می‌تواند به بهانه‌ احتمال تهدید در آینده، دست به حمله بزند. این منطق، همان چیزی است که آمریکا در عراق و ویتنام استفاده کرد و خود آقای بدری آن را محکوم می‌کند.
۴) «آمریکا بدتر است»؛ مغالطه‌ توجیه تجاوز روسیه
آقای بدری بارها به جنایات آمریکا اشاره کرده و استدلال کرده که آمریکا بسیار بدتر از روسیه است. اما این استدلال، مغالطه‌ی تو هم  است. حتی اگر بپذیریم که آمریکا در طول تاریخ جنایات زیادی مرتکب شده، این موضوع به‌ هیچ وجه تجاوز روسیه را توجیه نمی‌ کند. این‌که یک کشور (آمریکا) قوانین بین‌المللی را زیر پا گذاشته، دلیلی نمی‌ شود که کشور دیگری (روسیه) نیز بتواند همین کار را انجام دهد.

۵) استناد به سخنان ترامپ و ارزش تحلیلی آن
آقای بدری از سخنان ترامپ بعنوان شاهدی برای بی‌ کفایتی زلنسکی استفاده می‌ کند. اما این استدلال چندین ضعف دارد:
نخست، ترامپ بارها اظهارات خلاف واقع مطرح کرده است: بر اساس گزارش واشنگتن پست، ترامپ در دوران ریاست‌ جمهوری خود بیش از ۳۰ هزار ادعای نادرست یا گمراه‌کننده مطرح کرده است. بنابراین، سخنان او بعنوان یک شاهد معتبر قابل استناد نیست.
دوم، انگیزه‌های شخصی ترامپ در سیاست اوکراین: ترامپ از ابتدای جنگ اوکراین، به‌ دنبال تخریب سیاستهای دموکراتها و شخص بایدن بوده است. بنابراین، مواضع او در این مورد، بیش از آنکه تحلیلی باشد، سیاسی است.
۶) تصمیم اوکراین برای پیوستن به ناتو و پیامدهای آن
آقای بدری می‌ گوید که پیوستن اوکراین به ناتو تصمیمی ملی نبوده و صرفاً تصمیم برای پیوستن به اتحادیه‌ اروپا چنین بوده است. اما این ادعا نادرست است. دولت اوکراین سالهاست که تمایل خود را برای پیوستن به ناتو اعلام کرده و نظرسنجی‌ های داخلی این کشور نیز نشان داده که پس از حمله‌ روسیه در ۲۰۱۴، اکثریت مردم اوکراین از این ایده حمایت کرده‌ اند.
@NewHasanMohaddesi


♦️تبریک فراوان به دو هنرمند افتخارآفرین خانم سوهانی و آقای ملایمی و تبریک به مردم ایران!
۱۵ اسفند ۱۴۰۳

https://t.me/edrisiha/283

#حسین_ملایمی
#شیرین_سوهانی
#در_سایه‌ی_سرو
@NewHasanMohaddesi


Forward from: ادریسی‌ها
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
در سایه سرو
In the Shadow of the Cypress
ساخته شیرین سوهانی
و حسین ملایمی
برنده اسکار انیمیشن کوتاه
۲۰۲۵
@edrisiha


♦️ایران

✍دکتر سید عبدالمجید الهامی

۱۵ اسفند ۱۴۰۳

   فلات ایران یک سرزمین پهناوری که شامل اقوام وطوایف متعدد است. وضعیت جغرافیایی ایران به گونه که از قوام گرفتن یک زبان واحد و مستقل در ادوار متعدد تاریخ تا حدودی جلوگیری کرده است. پهنه ایران از سه واحد مجزا در سه گوشه این نقشه تشکیل می شد. گاهاً به علت سختی موقعیت جغرافیایی و حصن طبیعی که بر گرد فلات بوده، مردم پیرامونی با مردم ساکن در درون این فلات چندان آشنایی نداشته، و بالطبع مراوده و روابط برقرار نمی شده است.
   وسعت سرزمین و تعدد اقوام نظام امپراطوری فراگیر را بر ایران مسلط می کرد که وجه مشخص آن نظام دسپوتیسم شرقی و بر مبنای «آب-پایه» بود. این نظام امپراطوری بر مبنای خدا، شهر تشکیل شده، که وجه شاخص شرق بوده است.نظام خدا-استبدادی(خدا بنا به تعریف خدایگان، اربابان)شالودۀ حکومت کشور امپراطوری تمرکزگرا(مقتدر گونه)این نوع حکومت در ایران هنوز هم برقراراست. امروزه بعضی بدون شناخت تاریخ و تاروپود اجتماع و تفکر واندیشه ایران که چگونه کارکردی داشته خواهان تحمیل تمایلات خود بر اذهان هستند.
   نظام دولت شهر یا آرمان ایرانشهر در هیچ کدام از منابع تاریخی ایران چه در کتیبه ها، چه منابع یونانی و عربی، از آن نامی برده نشده، که نشانه ای از یک نظام سیاسی را تداعی نماید، البته این ایده تبلور نداشته است. بلکه نظامی امپراطور گونه که بر مبنای حاکمیت خانواده های هفت گانه در دورۀ هخامنشی و دورۀ باصطلاح اشکانی با حاکمیت خانواده ها و حکومت های ایالات و سرزمین های نیمه مستقل یونانی و مردمان محلی، دورۀ حکومت خاندان های هفت گانه تحت نظام شاهنشاهی ساسانی که باز حاکمیت ایلات محلی است.
   در نظام حکومتی این خاندانها شاخص مهم و ویژگی منحصر به فرد آن، عدم حق مالکیت است که در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران این مالکیت از طرف دولت مرکزی و از سوی دولت (شاه شاهان) به شخص یا خانواده ای داده می شد. هر وقت که اراده پادشاه(شاهنشاه) بر باز پس گیری این امتیاز قرار می گرفت باز ستانده می شد. احتمال داشت این عمل با حذف فیزیکی ستانده شود.
   با توجه به تمامی مدارک و منابع و مأخذ و اسنادی که از دورۀ باستان و چه بعد از اسلام مانده است، با تمام نواقص موجود، تاریخ، تدوین و مدرن شده دوران باستان نشان آن است که این دوران با اصول استبداد ایرانی سازگار است؛ توان و قدرت حکومت به هیچ قانونی محدود نبوده و دولت فراتر از طبقات و نماینده طبقات نبوده است. عدم وجود قانون بنا به تعریف علمی آن که حکومت در چارچوب آن محدود به آن باشد، یکی از شاخص های نظام سیاسی ایران است.
    قابل توجه است، الفاظی که فردوسی در شاهنامه آورده مبنای آن شعر وذهنیت فردوسی (شاعر)در این مورد تعیین کننده است و مسبب معنا دادن به روایات و مقولات در شاهنامه است. به نوعی روایت فردوسی شعر است وشعر یک هنر است و آفریدگار یک اثر هنری است. این هنر شاید ربطی به محدوثات تاریخی نداشته باشد یا مبنای سیاست و تفکر و اندیشه سیاسی نباشد؛ و می تواند بیان یک داستان و قصه باشد، همانطور که خود فردوسی گفته که این داستانی بود که من آن را راستان کردم(به مضمون). بنابراین مفاهیم و روایتی که آورده شده حتی در بخش تاریخی(ساسانی)نمی تواند صرفاً روایت و مبنای مستند تاریخی و شالودۀ اندیشه و فکر سیاسی باشد. به قول دکتر کاتوزیان« اگر چنین بود، نمی شد آن را شعر خواند، ولو اینکه منظوم باشد.
    شعر فردوسی به گفتۀ پرفسور براون، شعری اغلب امپراطوری، ظفرنمون و از سنخ سلطه وقدرت است. شاهنامه مجموعه ای از اساطیر و افسانه ها و حماسه ها و تواریخ صیقل یافته است. این ادعا که شاهنامه سند ناسیونالیسم و پایه سیاست نامه در ایران باستان است، یک ادعای بی پایه است. چرا که امپراطوری وافسانه و حماسه ها ربطی با دولت شهر که یک حقیقت و واقعیت تاریخی است ندارد. 
   آنجاهایی که صحبت از ایرانشهر می شود. منظور ایران زمین است و ایرانشهر در این مقام به مفهوم فرهنگی آن مراد است. در یک پهنه جغرافیایی وسیع امپراطوری نه یک نظریه سیاسی و بسته ایدئولوژیک فلسفه سیاسی و ملی بلکه بیشتر اشاره به برگزیدگان وحاکمین وعلائق وسوابق آنها به قبول و یا رد وطعن اخیار واغیار دارد ونمی توان یک قاعده از حقوق ملت و ربط درونی«آزادی وتکلیف»شهروندی آحاد مردم سخنی به میان آورد .
  در زمان ساسانیان مفهوم اجمالی« ایران» مبتنی بر دیانت زردتشتی در کتاب اوستا به نام ایران ویچ نه ایران به مفهوم کشور بلکه به نام سرزمین منشاء آریایی که هنوز بر علمای جغرافیا و تاریخ محل وصحت این قوم یا سرزمین ایران ویچ از سوی اوستا به کجا اطلاق می شود، پدیدار نیست وبیشتر یک تفکر واندیشه رمانتیک تا واقعیت تاریخی وحقیقتی برگرفته از درون یک واحد ملی یا ملیت است.

#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi

1.1k 0 10 28 26

♦️حاشیه‌ای به نوشته‌ی ایران کجاست از دکتر سید‌عبدالمجید الهامی

✍اکبر حسامی

۱۵ اسفندماه ۱۴۰۳

نام «ایران» برای نخستین بار در اوستا به‌صورت آریانام  در زبان اوستایی آمده است.

اگر قلمرو ساسانیان را در نظر بیاوریم اطلاق نام ایران به صورت انحصاری به شرق این قلمرو نوعی چشم پوشی از قلمرو سرزمینی ساسانیان است. آنچه در باره انیران می دانیم آن است که شامل سرزمین های بیرون از فلات ایران می شده و همه قلمرو دولت ساسانی در سراسر فلات ،ایران نام داشته چنان که امروز هم این قلمرو ،فلات ایران نام دارد.

گرچه استفاده از نام  «ایران» و «ایرانی» به دوران اوستایی بازمی‌گردد، اما نخستین استفاده از شکل کنونی آن درسنگ‌نبشته نقش‌رستم اردشیر یکم ساسانی دیده شده است.شاپور یکم، فرزند و جانشین اردشیر، پس از گسترش مرزهای شاهنشاهی و فتح سرزمین‌های غیرایرانی، خود را «شاهنشاه ایرانیان و انیرانیان» خواند که این عناوین تا سقوط شاهنشاهی ساسانی توسط تمام جانشینان او به‌کار رفت.

سنگ‌نوشته اردشیر بابکان در نقش رستم‌با وجود این که ایران در ادبیات ساسانی به مردمان ایرانی اشاره دارد، در همان نوشته‌های نخستین ساسانی از آن به‌عنوان یک نام جغرافیایی نیز استفاده شده است.

نام ایران روی سکه ای از اردشیر بابکان بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی به روشنی حک شده است .
متن کامل کتیبه پهلوی روی سکه اردشیربابکان :«مزدا پرست خدایگان اردشیر شاهنشاه ایران که چهر (تبار) از ایزدان دارد.»

همچنین نام های ایران و انیران روی درهمی از هرمز یکم نوه اردشیر و سومین شاهنشاه ساسانی بدین شرح آمده است «مزدا پرست خدایگان هرمز شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد.»

در باره مقاله آقای دکترالهامی می توان گفت به چند دلیل استقراء ناقصی را مطرح کرده اند:

اولا این که شاهنامه تاریخ نیست و نیامدن نام شهر یا منطقه ای را در شاهنامه نمی توان سند گرفت و آن را متعلق به ایران کنونی ندانست.

دویم آن که قرآن بنا به نص خودش کتاب هدایت است نه سند تاریخی . در این کتاب از هند و ژاپن و آزتک و ... هم نامی نیامده است.

در صحت ارسال نامه به خسروپروز تردید هست و نیامدن نام ایران در متن آیات قرآن نه نبود چنین نامی را بر بخش های غربی  رد می کند و نه اطلاق آن را بر سرزمین های شرقی اثبات.

سیم آن که در دوران دولت-ملت سازی اطلاق یک نام به کل یک سرزمین (کشور) نه تنها نادرست بلکه لازم بوده است .فرض کنیم همانگونه که در متن دکتر الهامی آمده ایران، نام سرزمین های شرقی باشد. اطلاق نام بخش شرقی به کل کشور چه اشکال اساسی دارد؟ مگر ژرمن ها همه اقوام آلمانی اند ؟مگر فین ها همه فنلاندی ها را شامل می شوند؟

افغانستان چه بخواهد و چه نخواهد موجودیت و ماهیت خود را تا اواخر دوره قاجار باید در پرتو وجود ایران تعریف کند و اگر مناقشه ای بر سر نام دارد به دلیل جدایی از پیکره اصلی نمی‌تواند مدعی باشد.

اگر بنا داشته باشیم سیاست هویت دوره پهلوی اول را در یکسان سازی زبان و نام ایران نقد کنیم الزاما لازم نیست نام ایران را در اسناد تاریخی و کتیبه ها انکار کنیم . یکسان سازی تحت عنوان دولت-ملت سازی رضاشاه را بهتر است در نقد دولت -ملت و نگاه به هویت های محلی بررسی کرد که این نیز حاوی نکات مثبت و منفی توامانی خواهد بود .برای ایجاد دولت -ملت هر نام و هر زبان دیگری برکشیده می شد امروز همین نقدها را برمی انگیخت.

#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi


♦️در پاسخ به نقد مجدد آقای محمودی /۲

✍افشین بدری

۱۵ اسفند ۱۴۰۳


۴) یک قیاس مع الفارق دیگر:  آمریکا در اوایل دهه ۶۰ بدون آنکه شوروی یا چین نیرویی به ویتنام بفرستند، صرفا بر اساس پیش بینی خطر گسترش کمونیسم و سرایت احتمالی آن به سایر کشورها، به ویتنام جنوبی مستشار نظامی فرستاد و در نهایت با جعل خبر حمله به ناوگانش، بهانه لازم برای حمله به ویت کنگها را ساخت و در نهایت هم شکست خورد و رفت!

در اینجا باید بگویم  خود آقای محمودی دچار تناقض شده اند نه من! ایشان من را متهم کردند که آنچه در مورد روسیه پذیرفتم در مورد آمریکا نمی پذیرم. در حالی اولا زمینه ها متفاوت است ثانیا چرا آقای محمودی، پیش بینی خطر ( خطری که نبود!) را برای آمریکا مجاز می داند اما برای روسیه خیر؟!
آمریکا تحت تاثیر نظریه دومینو، برای جلوگیری از گسترش کمونیسم به ویتنام حمله کرد و شکست خورد و رفت. اما روسیه با توجه به شالوده ناتو که تقابل با روسیه است، حق ندارد از امنیت خود در سرحداتش دفاع کند؟؟
دو سووال: غیر از اینکه ویت کنگ ها چه تهدیدی برای سرزمین آمریکا داشتند؟
آیا بر مبنای آزادی عقیده، یک ویت کنگ حق نداشت کمونیست باشد؟؟ آیا اقدامات آمریکا نقض آشکار حقوق بشر نیست؟؟




۵) آقای محمودی از قلم من آنچه میخواهند برداشت و آن را نقد می کنند. اینجانب هرگز نگفتم چون آمریکا بد است، پس روسیه خوب است. بلکه جواب استدلال غلطی  را دادم که اولا آمریکا را بهتر و روسیه را اقتدا گرا و مخرب تر دانست در حالی از بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون رکورد خون ریزی، نسل کشی، مداخله و نقض حاکمیت و حمایت از خونخواران در دست آمریکا ست.

۵) قضاوت ترامپ توسط آقای محمودی در نگاه من پذیرفته نیست. ایشان معتقدند باید صحت سنجی اظهارات ترامپ انجام شود. این مغلطه انکار بدیهیات است. وقتی اخبار رسمی از ارسال کمک های نظامی هنگفت به اوکراین خبر می‌دهد، آن کس که مدعی دروغگویی ترامپ است باید برای رد مدعای خود استدلال بیاورد. اقل اینکه خود زلنسکی کمک های نظامی و غیر نظامی آمریکا و اتحادیه اروپا را قبول دارد!

از طرفی آقای محمودی ایراد گرفته اند که ترامپ کارشناس نیست و سیاستمدار غیر قابل اعتماد است. خب مگر زلنسکی قابل اعتماد است؟ یا مگر سیاستمداران دیگر کارشناس و قابل اعتمادند؟ سخنان ترامپ از آنجا محل استناد قرار می گیرند که دیدگاه یک ابرقدرت موثر در تحولات جهانی را منعکس می کنند. آنچه رخ دادها را رقم می‌زند، همین دیدگاه هاست و یک تحلیل گر، در آنالیز امور ناگزیر از ارجاع به دیدگاه های سیاسیون است.

آقای محمودی می‌گوید: پیوستن به ناتو تصمیم ملی بود. آن تصمیم که جنبه ملی داشت پیوستن به اتحادیه اروپا بود نه ناتو.
که آنهم در ۲۰۰۸ تقاضا شد.
ناتو با رد تقاضای عضویت روسیه عملا نشان داد همچنان روی ها رو «جبهه شرق» می داند و این بازوی نظامی را برای تقابل با روسیه و متحدان فعلی و آتی روسیه نگه داشته است.
اما بفرض که تصمیم ملی باشد، آیا پشتوانه ملی داشتن خطرات بالقوه برای همسایگان را برطرف می کند؟
مگر تصمیم عراق به حمله به ایران پشتوانه ملی و تعصبات عروبی نداشت؟
مگر ژاپن در زمان حمله به آمریکا و آلمان در زمان هیتلر، با پروپاگاندای  بی نظیر خود مردم را همسو نمی کردند؟ آیا این پشتوانه ملی، باعث عدم واکنش متقابل شد؟

مگر انقلابات کمونیستی با اقبال عمومی مردم رخ نداد از جمله انقلاب کوبا و شوروی و....
پس چرا جنگ اقتصادی و سیاسی علیه آنها به راه افتاد و تا مرز تهدیدات نظامی هم پیش رفت؟
باز هم تاکید می شود که آنچه پشتوانه ملی داشت پیوستن به اتحادیه اروپا بود که آنهم با مخالفت بخش های شرقی اوکراین یعنی کریمه همراه شد.
آقای محمودی، استناد به عملکرد سازمانی می کند که از نظر اینجانب، همکار مستقیم متجاوزان برجسته جامعه بشریست. معتقدم در بسیاری موارد باید در اندیشه دگرگون کردن ساختارها بود. سازمان ملل، مستقل و منصف نیست. در موارد متعدد نتوانسته راهکاری جز در جهت حمایت مستقیم یا ضمنی از متجاوزان ارائه دهد. این تشکیلات به نوعی تحت مهندسی امپریالیسم است. البته، اگر انگ حمایت از بلبشو متوجه  من نشود باید بگویم، وقت آن رسیده که از قید پروپاگاندای غربی خارج شده و در اندیشه ساختار کارآمد و جامع تر و مستقلی برای نظام مند کردن روابط و حقوق بین الملل باشیم.


#چپ
#ترامپ
#روسیه
#اوکراین
#افشین_بدری
#سعید_الهیاری
#ولادیمیر_زلنسکی

@NewHasanMohaddesi


♦️در پاسخ به نقد مجدد آقای محمودی /۱

✍افشین بدری

۱۵ اسفند ۱۴۰۳

۱) مضحک بودن مواضع سازمان ملل، به معنای مضحک بودن «اصول حقوق بین الملل» نیست.
آقای محمودی تفاوت بین این دو(  سازمان ملل و حقوق بین الملل) را خلط کرده اند.
سازمان ملل در موارد متعدد و بسیار مهمی، عملکرد «منفی» داشته است و انتقاد به این عملکرد به معنای نفی حقوق بین‌الملل نیست.
بلکه ناظر بر عملکرد «سازمان ملل» است که معمولا نقش بازوی حمایتی قدرتهای مسلط را ایفا می کند.
آقای محمودی از عدم اقدام قاطع سازمان ملل سخن می گوید در حالی این مغلطه آشکار است: نادیده گرفتن نقش مهم این سازمان در حمایت اشکار از دستگاههای آدم کشی نظام های مسلط را به «ضعف عملکرد» تعبیر کردن، مغلطه هولناکی ست که آقای محمودی مرتکب می شوند. بعنوان مثال در نزدیک ترین فاصله ها نسبت به ما، کشتار ۱۹۸۲ دجیل و قتل عام ۱۹۹۹ جنوب عراق، با چه واکنشی از سازمان ملل مواجه شد؟ در مورد قتل عام ۱۹۹۹ آیا آمریکا محدودیت پروازی هلیکوپترهای جنگی عراق را برای انجام عملیات سرکوب مرتفع نکرد؟ آیا طی این کمک آشکار به ماشین سرکوب صدام سازمان ملل کمترین واکنشی به آمریکا نشان داد؟ پرهیز از اطاله کلام مانع از ذکر موارد متعدد دیگر می شود اما عملکرد جانبدارانه سازمان ملل را در حد « عملکرد ضعیف» توصیف کردن یعنی فروکاهیدن فاجعه.

۲) آقای محمودی معلوم نیست از خودمختاری یک اقلیم و تبعات سیاسی _اجتماعی آن چه برداشتی دارند. اما مسئله فراتر از آن است که این سان فورمالیته شود: بحث تایوان، کریمه، ایرلند، کردستان عراق و....موضوع مناقشات بسیار مهم هر منطقه ایست. چطور آمریکا فرمول تجزیه را برای تایوان و کریمه می پیچد ولی دیده بان حقوق بشر همان سازمان ملل، مواجهه نظامی دولت مرکزی ایران با تحرکات جدایی طلبان کرد و عرب و ترک را به انحا مختلف محکوم می کند؟ چنین سازمانی چه محلی از حیثیت دارد؟
به نظر می رسد عرق میهن دوستی که در آقای محمودی و اینجانب هم هست و خطر تجزیه محتمل، مانع از بررسی مسئله اوکراین با استناد به پایه های تاریخی و درک تفاوت آن با شرایط اقوام ایرانی شده است.
کریمه، در تمام تاریخ خود تبعیت استعماری داشته و عمدتا خودمختار بوده است. در ۱۹۵۴ توسط هیئت رییسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی به اوکراین منتقل شد و هرگز جزو ذاتی اوکراین نبوده. اما اقلیم های خوزستان کردستان، آذربایجان، خراسان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و بوشهر در تمام درازای تاریخ هم به لحاظ نژادی، فرهنگی و هم سیاسی بخش ثابت حاکمیت ایران بوده اند اگر چه در برهه هایی که کلیت ایران تحت حکومت نیرانی قرار گرفت، اما همیشه این مناطق ایرانی بوده اند و نه تنها از جایی به ایران ملحق نشدند بلکه بخش به جا مانده از خاک ایران هستند. به لحاظ تاریخی چهارگوشه ایران کاهش یافته در حالی که در خصوص کریمه، اوکراین با الحاق کریمه به آن، دچار افزایش سرزمینی آنهم به واسطه سیاست خروشچف شده است. یعنی حق حاکمیت ایران بر حدود خود ذاتی و تاریخی ست و جدایی آن توجیه منطقی ندارد. بلکه اگر روند تاریخ مطمح نظر باشد تا زمان ساسانیان هم که برگردیم همین است.
تبعیت از دول مرکزی، باید ناظر بر اجزائ تاریخی لاینفک باشد.
استقلال کریمه و «حق انتخاب» اتصال با انفصا آن، « بدیهیست»  زیرا جزئ لاینفک اوکراین نیست آن گونه که کیف هست. ولی مناطق جدا شده ما، جزئ تاریخی و ثابت کشور ما هستند.

۳) جناب محمودی و انکار بدیهیات : حضور آمریکا در هزاران هزار کیلومتر دورتر از خاک سرزمینی اش را اقدام پیشگیرانه میداند و آنرا با اقدام دفاعی روسیه در سرحدات سرزمینش، قیاس می نماید! خطر استقرار ناتو، بعنوان یک نیروی بیگانه در  مرز روسیه، با سلاح هسته ای تخیلی صدام در هزاران کیلومتر دورتر از آمریکا را، دو خطر همانند می داند!

خطرات قرار نیست فقط مستقیم باشند بلکه کافی ست با درجه بالایی «محتمل» باشند تا سبب اقدام پیشگیرانه شوند. ناتو در پاسخ به پیمان ورشو تشکیل شد. با فروپاشی شوروی پیمان ورشو منحل شد اما ناتو باقی ماند. روسیه خواستار انحلال آن شد که قبول نکردند. خواستار عضویت در ناتو شد تا بدین وسیله از خطر آن در امان باشد آنهم پذیرش نشد.  قرار بود توسط زلنسکی تا سرحدات روسیه گسترش یابد. عقل سلیم چه خطری را حدس می‌ زند؟؟
اما صدام که نفت را با غذا معاوضه می کرد و حتا سلاح شیمیایی را از غرب می‌خرید و تولید کننده نبود چقدر احتمال داشت سلاح هسته ای داشته باشد؟ پس کار سرویس های اطلاعاتی چیست؟ عجب آنکه آقای محمودی، میان خطر بالقوه و خطر دروغین فرق نمی گذارد!!

ادامه دارد.👇👇👇

#چپ
#ترامپ
#روسیه
#اوکراین
#افشین_بدری
#سعید_الهیاری
#ولادیمیر_زلنسکی

@NewHasanMohaddesi


♦️تمایز برساخت ملی‌گرایانه از ایران و ایران تاریخی

✍حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۵ اسفند ۱۴۰۳

بارها گفته و نوشته ام که ایران در معنای امروزین کلمه برساختی ملی‌گرایانه است و محصول ایده‌ئولوژی‌ی ملی‌گرایی در عصر جدید است. اما ملی‌گرایان باستان‌گرا به‌نحو تخیلی ایران را جغرافیایی همیشه‌گی و ثابت از عصر باستان تا کنون در نظر می‌گیرند. از خصیصه‌های ایده‌ئولوژی "حذف واقعیت" و برساخت جهانی تخیلی است.

البته شاهنامه‌ی فردوسی اثری تاریخ‌نگارانه نیست، اما می‌توان با الهام از آن پژوهشی را آغاز کرد که دکتر عبدالمجید الهامی بدان پرداخته است. در شاهنامه ایران غیر از آن چیزی است که ما اکنون بدان ایران می‌نامیم. اما از قضا شاهنامه اثری عست که ایران‌گرایان بیش از هر اثری بدان افتخار کرده اند و آن را بدل به کتاب مقدس ملی‌گرایی کرده اند و این البته بسیار مایه‌ی شگفتی است که ملی‌گرایان به محتوای کتاب مقدس ایده‌ئولوژی‌ی خود نیز بی‌اعتنا هستند. از یک‌سو به شاهنامه هم‌چون اثری تاریخی ارجاع می‌دهند و از سوی دیگر، نومن ببعض و نفر ببعض هستند و بخش‌هایی از آن را نادیده می‌گیرند!

به‌نظر می‌رسد ایران در شاهنامه جایی است که بسیار از مناطق کنونی‌ی کشورمان بیرون از آن قرار دارد. در قصه‌ی حمله‌ی اسکندر نیز کرمان بیرون از ایران قرار دارد:

"چو دارا ز ایران به کرمان رسید
دو بهر از بزرگان لشکر ندید

خروشی بد اندر میان سپاه
یکی را ندیدند بر سر کلاه

بزرگان فرزانه را گرد کرد
کسی را که با او بد اندر نبرد

همه مهتران زار و گریان شدند
ز بخت بد خویش بریان شدند

چنین گفت دارا که هم بی‌گمان
ز ما بود بر ما بد آسمان"

به همین دلیل، من ترجیح می‌دهم که وقتی از گذشته‌ی این سرزمین سخن می‌گوییم به‌تر است از تعبیر فلات ایران سخن بگوییم و نه از ایران به‌عنوان یک کشور.

#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi

1k 0 22 17 30

  البته این یک نظریه است که می توان مورد مناقشه قرار گیرد اما یک اصل مهم را نمی توان منکر شد که پهلوی اول با همدستان خود چه خطای بزرگی در آن عهد نمودند که الان دولتمردان افغانستان ادعای سرقت نام ایران و زبان فارسی را می‌نمایند.

یک نکته‌ی مهم لازم است بیان شود: در هزار چهارصد سال پیش اسلام ظهور کرد و در بخش تاریخی کتاب قرآن به ذکر نام تمام کشورها و تمدنهای تاریخ منطقه پرداخته شده است؛ چرا از نام ایران یا فرس نقل قولی نموده نشده، مانند نقلی که از روم و مصر و بابل و حبشه و سبا نموده. با رجوع به قرآن می توان به صراحت عنوان کرد " واژه‌ی «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای نداشته و ندارد...!"

سوال مطرح دیگر این است که اگر نام ایران نبوده و وجود خارجی نداشته چرا در قران به پیروزی روم خبر داده شده و نزد معاصرین امروزی منظور از این پیروزی غلبه بر سرزمین ایران است؟ هم‌چنین چرا پیامبر به خسرو پرویز نامه نوشته است؟!  باید اشاره شود نام و لغت «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد. در قرآن نام روم آمده ولی نام «ایران» نیامده، چرا که چنین نامی در آن هنگام وجود نداشته و مطرح نبوده تا قرآن هم به آن اشاره کند.

   در عوض در قرآن از پیروزی رومیان در آینده بر «کسانی که کفر ورزیده اند» و تقدیرا منظور «پارسیان» بوده است، استقبال و ابراز رضایت شده است. این حتما به خاطر نزدیکی مسیحیان به مسلمانان در مقایسه با زردشتیان فارس بوده است که قرآن از شکستشان در برابر روم مسیحی استقبال می کند.

   اصطلاح «ایران»، نه تنها در قرآن نیامده، بلکه در نامه‌ی مشهور پیامبر اسلام به خسرو پرویز پادشاه ساسانی نیز به آن هیچ اشاره ای نشده و خسرو پرویز در آن نامه نه پادشاه ایران بلکه «عظیم فارس» یا «زعیم فرس» یعنی «بزرگ فارس» نامیده شده است. از این موضوع نیز می توان فهمید که در صدر اسلام، کشوری به نام «ایران» وجود خارجی نداشته است.

    پس از فتح اسلام نیز خلفای راشدین و از جمله علی بن ابیطالب (ع) هیچگاه امیری به نام امیر ایران به سرزمینی که امروز ایران نامیده است، نفرستادند، بلکه آنها معمولا امیران مستقل سه گانه به فارس، آذربایجان و خراسان می‌فرستاد اند. تنها قرنها بعد از آن بود که با شکل گیری امارت‌های غیر عربی وابسته به خلافت عباسی نظیر سامانیان، غزنویان و سلجوقیان بود که سرزمین های فارس، خراسان و آذربایجان زیر حکومت‌های واحد قرار گرفتند که باز آن هم دلیلی بر وجود یگانگی فرهنگی و نژادی و ملی آن‌ها نبود، بلکه علت آن استیلای نظامی قبایل یا ایل‌هایی مشخص نظیر  قزل‌باش‌های صفوی از طریق قوه‌ی قهریه بر همه‌ی آن سرزمین‌ها بود، بدون اینکه این سرزمین‌های یک دست شده، دلالتی بر پیوند تاریخی ملی آن‌ها با یکدیگر داشته باشند.

   فردوسی هم که لفظ «ایران» را در «شاهنامه» به کار می‌برد، بیش‌تر شبیه‌سازی و تمثیل شعری است از نام یک منطقه‌ی محدود است. یا به قول دیگری آن را در مقیاسی بسیار کوچک برای تسمیه‌ی شهری میان زابل و کرمان به کار می برد، آنجا که می گوید:

«ز ایران به کرمان و زابل شدم»!

که اگر کرمان و زابل و شهرهای دیگر جزو ایران می بودند، معنی نداشت که فردوسی چنین سخن بی معنایی بگوید. این مثل آن است که کسی بگوید: من از ایران به تهران و کرج رفتم!!!

     تنها قرن‌ها بعد بود که پان فارس‌ها این مقصود فردوسی از واژه‌ی «ایران» را «تطور مفهومی» بخشیده و آن را به نفع ایدئولوژی خود، در مفهومی متفاوت و وسیع به کار بردند و قلمرو امپراتوری‌های قبایلی و ایلی مانند هخامنشیان و سلوکیه و ملوک الطوایفی یونانی مصطلح شده به اشکانیان و ساسانیان را نیز «ایران» نامیدند تا از آن ملغمه‌ای برای تاریخ‌سرایی‌های نژادپرستانه بعدی بسازند؛ در حالی که «امپراتوری هخامنشی» چیزی است و «حکومت ملی ایران» - که مفهومی کاملا مستحدث و متعلق به عصر ناسیونالیسم است - به کلی چیز دیگری  است.

      البته مفهوم نام ایران منشاء اصلی اقوام و باشندگانی که به نام ایران ذکر می‌شوند و مسقط آلراس آن‌ها مناطق شرقی فلات ایران بود، می‌باشد. باشندگان مناطق غربی و مرکزی ایران فعلی یا عیلام قدیم یا جبال و ده‌ها نام دیگر که الان هم نشان‌هایی از آن موجود است، می باشد.

    این نوشتار خالی از نقص نیست و راقم خوشحال و شادمان می گردد اهل قلم و ناظران نکته‌بین نقد و نکته نظر صائب خود را برای اصلاح ابراز نمایند. این نظر راقم خلاف آمد تمامی گفتارهای تاریخی است که تا به امروز نسبت به باشندگان سرزمین ایران امروزی ابراز شده است. هدف شناخت هویت واقعی این سرزمین است که مادر تمام اقوام موجود در آن است.


#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi

1k 0 28 88 22

 
♦️ ایران کجاست /۱

✍دکتر سیدعبدالمجید الهامی

۱۵ اسفند ۱۴۰۳

🔸توضیح: در مقاله‌ای ارسالی به کانال بحث بر سر نام ایران و اطلاق آن بر جغرافیای فعلی و ادعای انکه دارای قدمت طولانی و چند هزاره ساله دانستند. مقاله‌ی جهت ارائه نطر دیگر است.
  
    بعضی از باشندگان پان فارسیست و مورخین معاصر ایرانی و نویسندگان تاریخ، ایرانی و بیگانه، نام ایران را دارای قدمت طولانی می دانند. در اینجا سوالی پیش می‌آید: نام ایران از کجا آمده؟ آیا این نام واقعی است؟ سند و ادله‌ی آنان چیست؟

  بعد از قرون پیاپی که نام سرزمین ایران در افواه بین المللی«پرشین» بوده به یکباره در عهد رضا شاه سال ۱۳۱۴ شمسی به پیشنهاد سعید نفیسی و پیگیری محمدعلی فروغی کشور به تسمیه ایران نام‌گذاری شد.

  حال سوال مهم دیگر مطرح است: چگونه این نام‌گذاری شده و ایران واقعی به کجا اطلاق می شد؟ بارها پرسیده شد که لغت ایران از کجا آمده و معنای آن چیست؟ چرا فردوسی در اشعار خود با ایران علیه گیلانیان و مازندرانیان می‌جنگد؟ مگر آنها ایرانی نبوده اند؟ یا چرا کردها را دیو می‌نامد؟ مگر آنها ساکن ایران نبودند؟ یا چرا اهواز و پارسیان را از ایران جدا می‌داند؟ مگر پارسی ایرانی نیست؟ مدافعان نام ایران با استناد به شاهنامه این نظریه را ارائه دادند و بیان کردند که نام واقعی کشور ایران این گونه می‌دانند.

    در جستجو و تحقیقی که انجام گرفت و با مراجعه به شاهنامه مشاهد شد، نام ایران برگرفته از حدود دیگر منطقه است. در حدود و مرز ایران واقعی از اشعار فردوسی و مورخان یونانی باستان تشخیص داده می شود: ۹۵ درصد شهرها موجود در آن متعلق به منطقه فعلی افغانستان است.

    با توجه به اینکه نام افغانستان قدمتی بیش از ۱۵۰ سال ندارد؛ با یک تحقیق ساده در مورد نام قدیم افغانستان می‌توان ملاحظه کرد که در نوشته‌های مورخان یونانی هر کجا به کلمه آریانا به زبان یونانی و ایران به زبان فارسی برخورد شده مقصود افغانستان است و هر کجا به پرسه یا پرشین به یونانی برخورد می‌شود، مقصود ایران فعلی است.

     درحقیقت ایران کشوری بوده با ۹۵ درصد شهرهای افغانستان به‌علاوه طوس و نیشابور و سیستان. پس می‌توان نتیجه گرفت که نام ایران متعلق به جغرافیای فعلی نیست. با جعل نام ایران در عهد پهلوی اول و خطایی که پان‌فارسیست‌ها نمودند. شعرا و نویسندگانی مثل فردوسی، رودکی، فارابی، بیرونی، ابن سینا و غیرو هم از این کشور به‌شمار می‌روند و حتی زبان دری (فارسی فعلی) که متعلق به این محدوده بود نیز به نام کشور جدید ایران سند زده شده است.

    در صورتی که به‌خوبی می دانیم زبان ساسانیان پهلوی و زبان هخامنشیان عیلامی بوده که به هیچ وجه شباهتی با زبان دری (فارسی فعلی) ندارد و حتی نمی توان یک جمله از زبان پهلوی ساسانی را فهمید. در زبان پهلوی ساسانی اِران به داخل مرز و اَنِیران به خارج مرز گفته می شد و بیشتر معنای مرزی و فرامرزی می دهد که بکلی با معنی لغت ایران و طرز تلفظ آن متفاوت است. حال به حدود ایران در اشعار فردوسی توجه کنید.

هران شهر کز مرز ایران نهی
بگو تا کنیم آن ز ترکان تهی
وز آباد و ویران و هر بوم و بر
که فرمود کیخسرو دادگر
از ایران بکوه اندر آید نخست
در غرچگان از بر بوم بست
دگر طالقان شهر تا فاریاب
همیدون در بلخ تا اندر آب
دگر پنجهیر و در بامیان
سر مرز ایران و جای کیان
دگر گوزگانان فرخنده جای
نهادست نامش جهان کدخدای
دگر مولیان تا در بدخشان
همینست ازین پادشاهی نشان
فروتر دگر دشت_آموی و زم
که با شهر ختلان براید برم
چه شگنان وز ترمذ ویسه گرد
بخارا و شهری که هستش بگرد
همیدون برو تا در سغد نیز
نجوید کس آن پادشاهی بنیز
وزان سو که شد رستم گرد سوز
سپارم بدو کشور نیمروز
ز کوه و ز هامون بخوانم سپاه
سوی باختر برگشاییم راه
بپردازم این تا در هندوان
نداریم تاریک ازین پس روان
ز کشمیر و زکابل و قندهار
شما را بود آن همه زین شمار

  اگر کسی آشنایی اندکی با نقشه جغرافیایی شهری وسیاسی افغانستان امروزی داشته باشد متوجه می شود که شهرها ومناطقی که در این شعر به عنوان شهرها ونواحی ایران ذکر شده مانند غرچگان، بُست، طالقان، بلخ، فاریاب، مرو، کابل، قندهار، نیمروز، بامیان، پنجهیر، اندرآب، بدخشان و...همگی در قلمرو افغانستان امروز قرار دارند.

   از این روست که نواحی کنونی کشور ایران در شاهنامه جز ایران نیستند، مثل مازندران و نبردهایش با ایران، که فردوسی به نقل قتل و غارت مازندران توسط لشکر ایران می پردازد:

کمر بست و رفت از بر شاه گیو
ز لشکر گزین کرد گردان نیو
بشد تا در شهر مازندران
ببارید شمشیر و گرز گران
زن و کودک و مرد با دستوار
نیافت از سر تیغ او زینهار
همی کرد غارت همی سوخت شهر
بپالود بر جای تریاک زهر

#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi

1k 0 32 12 14

♦️نام ایران: ایران‌شهر یا کشور ایران (دولت ملی)

دکتر حمید رزاقی
۱۵ اسفند ۱۴۰۳

نام "ایران" ریشه‌‌‌ای کهن در تاریخ این سرزمین دارد، اما کاربرد این نام به عنوان یک کشور، به مثابه یک دولت- ملت به معنای مدرن که در آن مردم این سرزمین به این خطه‌ی جغرافیایی متعلق اند، هویت ملی دارند، حقوق و وظایفی بر آن‌ها مترتب است و دولتی دارند که حافظ و تامین کننده‌ی حیات شهروندی مردمان این سرزمین است، پدیده‌ای مدرن، متاخر و معاصر است.

برای بررسی ادعای فوق لازم است سطوح ذیل را از هم متمایز کرد:

اول: ایران به عنوان یک مفهوم قومی و فرهنگی. نام ایران ریشه در واژه‌ی " آریانه" دارد که در متون اوستایی به سرزمین‌های آریایی‌نشین اطلاق می‌شود. مانند کتیبه‌های شاپور اول در نقش رستم که واژه‌ی ایرانشهر به سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراطوری ساسانیان را نشان می‌دهد. اما توجه به این نکته اساسی است که این نام مفهومی قومی و فرهنگی داشته و نه یک مرز جغرافیایی مشخص با شهروندانی واجد حقوق شهروندی که دولتی به نمایندگی از آن‌ها از این حقوق دفاع می‌کند.

دوم: ایران به مثابه یک واحد سیاسی در دوره‌های پیشامدرن: امپراطوری ساسانیان نخستین حکومتی بودند که به صورت رسمی نام "ایرانشهر" به عنوان یک واحد سرزمینی به کار می‌بردند، اما این واحد هرگز شباهتی به دولت ملی مدرن یعنی دولت- ملت نداشت و امپراطوری ساسانی یک امپراطوری چند قومیتی بدون حقوق  و وظایف ملت بر دولت، بدون حقوق و وظایف دولت بر ملت و بدون حقوق و وظایف ملت بر ملت بود. پس از سقوط ساسانیان آرام آرام نام ایران در دوران خلافت عباسیان کم رنگ شد. در دوران ایلخانیان، تیموریان و صفویان نام ایران به عنوان یک واحد سرزمینی استفاده می‌شد، اما هنوز فاقد ویژگی‌های یک دولت- ملت بود.

سوم: شکل‌گیری هویت ملی در عصر قاجار و مشروطه: در دوره قاجار ایران به عنوان یک کشور شناخته می‌شد، اما هنوز  از ویژگی‌های دولت ملی( دولت_ملت) برخوردار نبود در معاهدات بین‌الملل همچنان از نام پرشیا استفاده می‌شد. با وقوع فرایند انقلاب مشروطه بود که برای اولین بار از "ملت ایران" به عنوان مفهوم و‌ پدیده‌ای مدرن نام بردند. قانون اساسی حاصل از آن انقلاب، "ایران" را به عنوان یک کشور واحد و واجد دولت مرکزی معرفی کرد. اما هنوز ساختارهای مدرن دولت- ملت در آن شکل کاملی نداشت.

چهارم: تغییر نام رسمی ایران در سال ۱۳۱۳ شمسی، در دوره‌ی رضا شاه نام ایران به جای پرشیا در مکاتبات بین الملل به کار رفت. این تغییر در جهت ایده‌های ملی‌گرایی و برجسته‌سازی هویت ملی ایرانی که در انقلاب مشروطه ریشه داشت، نهادینه شد. البته هنوز هم پس از قریب ۱۰۰ سال فرایند توسعه‌‌ی ملی و جامعه‌ی مدنی ایران به معنای دولت- ملت با چالش‌های ساختاری، ذهنی و معرفتی روبرو است و این پروسه‌ی پر فراز نشیب هم‌چنان ادامه دارد.

منابع:

پیگولوسکایا، ن، و (۱۳۸۷) ایران سپیده‌دم تاریخ، ترجمه کریم کشاورز، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

کسروی، احمد (۱۳۸۳) تاریخ مشروطه ایران، تهران: نشر نی.

اشپولر،برتولد (۱۳۸۵) تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران: امیرکبیر.

زرین کوب عبدالحسین (۱۳۹۰) تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر.

رضایی، میثم (۱۳۹۵) پیدایش هویت ملی در ایران مدرن، تهران: نشر نی.

#ایران
#دولت_ملت

@NewHasanMohaddesi

821 0 21 6 12

♦️بحث از چهار راه‌برد تحقیق در جلسه‌ی پنجم و آخر

حسن محدثی‌
۱۴ اسفند ۱۴۰۳


امروز بحث مهمی داریم در باره‌ی چهار راه‌برد تحقیق. خطاهای متعددی در منابع فارسی و ترجمه‌ها هست که خوش‌بختانه با رجوع به منابع اصلی توانستم برخی را شناسایی کنم و امروز در باره‌شان سخن خواهم گفت. به‌عنوان مثال، abduction را استفهامی ترجمه کرده اند که کاملا نادرست است. چه‌گونه استدلال می‌تواند استفهامی باشد؟! آخر استدلال برای همین است که به پرسش پاسخ دهد. مگر می‌شود استدلال، پرسشی باشد؟ با توجه به شیوه‌ی عمل‌کرد در این راه‌برد، به‌نظر می‌رسد ترجمه‌ی ربایش و استدلال ربایشی که برخی به‌کار برده اند، درست‌تر باشد.

بیش از دو ماه و نیم به‌طور مداوم روش خوانده ام تا به‌ترین محتوای ممکن را در این بازه‌ی زمانی تقدیم کنم و امروز جلسه‌ی پنجم و آخر این دوره را برگزار می‌کنیم. امیدوار ام محتوایی که ارائه شد و خواهد شد، مطلوب باشد و مخاطبانی که در کلاس هستند یا فایل‌ها را تهیه می‌کنند، بتوانند روش تحقیق را به‌درستی و آسانی فهم کنند. اگر از استادان محترم نظری دریافت کنم، تقدیم خواهم کرد.


#روش_تحقیق
@NewHasanMohaddesi


🎤دکتر ملک‌زاده، باستان‌شناس معروف ایرانی:

من و دکتر کامیار عبدی متهم به ایرانستیزی شدیم چرا که همه چیز رو به نام ایران نزدیم و گفتیم کورش هم در جنگها آدم کشته است


کورش آدمی معمولی ولی زیرک بوده است.

➕ لغو
#برده‌داری توسط #کوروش دروغ است. هیچ انسان عاقلی نباید مدعی لغو برده‌داری توسط هخامنشیان شود.

➕استوانه کورش، پیروزی‌نامه هست نه منشور حقوق بشر.

@tamadone_arab


#کورش
#هخامنشیان
#دکتر_ملک‌زاده
@NewHasanMohaddesi

905 0 43 3 22
20 last posts shown.