🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️زوال نقد و اخلاق در میان شریعتیزدایان!
پیرامون نشست شریعتی پس از شریعتی /۴
✍️هادی حکیم شفایی
بازنشر: ۳۰ آذر ۱۴۰۳
۱. جناب محدثی مدعی میشود که چون شریعتی، تنها دکترِ زمان خود بود دانشجویان و دوستدارانش او را 'دکتر' خطاب میکردند!! این شیوهی استدلال از سوی جناب محدثی مدتهاست که دیگر شگفتانگیز نیست و روال عادی نقدهای ایشان است. در واقع او تلاش میکند برای فروکاهیدنِ قدرت استدلال و بیان و قلم و نبوغ و محبوبیت اخلاقی و شخصیتی شریعتی نزد مخاطبانش، از عبارت 'یگانه دارندهی مدرک دکتری' بهره بگیرد! این، نوعی استدلال تقلیلگرایانه است که برای کاهش ارزش نویسنده بکار میرود. از سوی دیگر، پرسش این است که آیا شریعتی حقیقتاً تنها دارندهی دکتری در زمان خود بود؟!!! شریعتی در ۱۳۴۳ با مدرک دکتری به ایران بازمیگردد. اما در آن بازه زمانی، چه شخصیتهای دیگری دست کم در تهران دارای درجه دکتری بودند؟ با جستجویی ساده میتوان از میان مشهورترینها افراد زیر را نام برد که همچون شریعتی و حتی شاید با نمراتی بهتر از او درجه دکتری داشتند:
دکتر سید حسین نصر، اسلام شناس
دکتر عبدالحسین زرینکوب، پژوهشگر ادبیات و تاریخ
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، پژوهشگر ادبیات
دکتر ناصر کاتوزیان، پژوهشگر حقوق
دکتر امیرحسین آریانپور، دکتری فلسفه
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن. پژوهشگر ادبیات
دکتر کریم مجتهدی، پژوهشگر فلسفه
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، پژوهشگر تاریخ
و فهرست بسیار بلند بالایی از اساتید دوران پیش از انقلاب را که فقط در دانشگاه تهران، مدرک دکتری داشتند میتوان در لینک زیر یافت:
https://literature.ut.ac.ir/re-facult-mem
شگفت آنکه هیچیک از این اساتید بزرگ را دانشجویان، 'دکتر' خطاب نمیکردند! لذا گرچه این بزرگان بیشتر در مسیر پژوهش علمی گام برداشتند اما قوت بیان، تحلیلهای ناب، رسالت خودآگاهیبخشی، شخصیت اخلاقی و شجاعت شریعتی بود که علیرغم نقصانها از او نزد مخاطبانش، 'دکتر' ساخت؛ ارزشی که حسن محدثی آن را نادیده میانگارد!
۲. جناب محدثی در فرازی دیگر میگوید چرا شریعتی که رشتهی هاجیولوژی ( جیم با تلفظ او!) خوانده است خود را جامعهشناس معرفی میکند؟! از منظر محدثی، این یک خطای بزرگ آکادمیک یا شاید یک خطای اخلاقی است! در نقد محدثی دو نکته حائز اهمیت را باید بیان داشت:
🔶 محدثی رشتهی مورد نظر را به اشتباه، هاجیولوژی تلفظ میکند که برخی در فضای مجازی آن را دستمایهی تمسخر کرده اند! این رشته نامش هاگیولوژی است (Hagiology) به معنای قدیسشناسی که از حیطههای رشته ادبیات قرون وسطا محسوب می شود. با جستجوی تلفظ این رشته در دیکشنریهای تکزبانه میتوان تلفظ صحیح را دریافت.
🔶 شریعتی به علت اینکه رشتهی دوره لیسانش ادبیات بود نمیتوانست در رشتهی دیگری در دوره دکتری تحصیل کند لذا مجبور بود علارغم فقدان علاقه به این حیطه، در این رشته مدرک بگیرد(نقل قول از خانم پوران شریعت رضوی). شریعتی با این وجود، تمام تمرکز خود را بر مطالعات تاریخی، اجتماعی و دینی معطوف داشته بود. اما طبیعی است که وقتی فردی رشته رسمی خود را دوست ندارد یا از آن اکراه دارد نخواهد با آن رشته خود را به همگان معرفی کند و لذا به نظر میرسد شریعتی تلاش میکند خود را با آن رشتهای به مخاطبان خویش بنمایاند که مطالعهی آن را حیاتی دانسته یا دوست میداشته است. عبدالحسین زرینکوب نیز مدرک تاریخ ندارد اما بخش بزرگی از علاقهمندیها و نوشته هایش در حیطه تاریخ است و خود را ادیب و تاریخ دان معرفی میکند. محدثی از مسالهای به این سادگی همچون کاه، معضلی اخلاقی میسازد همچون کوه و مخاطب خویش از از مسائل عمیق و مهم به سطح و حاشیهپردازی میراند.
۳. جناب محدثی در نقد دیگری عنوان میکند که شریعتی در شکلگیری ایدئولوژی اسلامی نقش بزرگی داشته است و مدافعانش نباید مدام به متن او ارجاع دهند بلکه باید پیامدهای اندیشههای او را ارزیابی کنند. تنها نقد جناب محدثی که ارزش معرفتی دارد و پرداختن به آن ضروری است همین است. نگارندهی این سطور، در مقالات و یادداشتهای پیشین خود بارها به این مهم پرداخته است اما اشکالی که بر جناب محدثی وارد است این است که:
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغیدوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi
♦️زوال نقد و اخلاق در میان شریعتیزدایان!
پیرامون نشست شریعتی پس از شریعتی /۴
✍️هادی حکیم شفایی
بازنشر: ۳۰ آذر ۱۴۰۳
۱. جناب محدثی مدعی میشود که چون شریعتی، تنها دکترِ زمان خود بود دانشجویان و دوستدارانش او را 'دکتر' خطاب میکردند!! این شیوهی استدلال از سوی جناب محدثی مدتهاست که دیگر شگفتانگیز نیست و روال عادی نقدهای ایشان است. در واقع او تلاش میکند برای فروکاهیدنِ قدرت استدلال و بیان و قلم و نبوغ و محبوبیت اخلاقی و شخصیتی شریعتی نزد مخاطبانش، از عبارت 'یگانه دارندهی مدرک دکتری' بهره بگیرد! این، نوعی استدلال تقلیلگرایانه است که برای کاهش ارزش نویسنده بکار میرود. از سوی دیگر، پرسش این است که آیا شریعتی حقیقتاً تنها دارندهی دکتری در زمان خود بود؟!!! شریعتی در ۱۳۴۳ با مدرک دکتری به ایران بازمیگردد. اما در آن بازه زمانی، چه شخصیتهای دیگری دست کم در تهران دارای درجه دکتری بودند؟ با جستجویی ساده میتوان از میان مشهورترینها افراد زیر را نام برد که همچون شریعتی و حتی شاید با نمراتی بهتر از او درجه دکتری داشتند:
دکتر سید حسین نصر، اسلام شناس
دکتر عبدالحسین زرینکوب، پژوهشگر ادبیات و تاریخ
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، پژوهشگر ادبیات
دکتر ناصر کاتوزیان، پژوهشگر حقوق
دکتر امیرحسین آریانپور، دکتری فلسفه
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن. پژوهشگر ادبیات
دکتر کریم مجتهدی، پژوهشگر فلسفه
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، پژوهشگر تاریخ
و فهرست بسیار بلند بالایی از اساتید دوران پیش از انقلاب را که فقط در دانشگاه تهران، مدرک دکتری داشتند میتوان در لینک زیر یافت:
https://literature.ut.ac.ir/re-facult-mem
شگفت آنکه هیچیک از این اساتید بزرگ را دانشجویان، 'دکتر' خطاب نمیکردند! لذا گرچه این بزرگان بیشتر در مسیر پژوهش علمی گام برداشتند اما قوت بیان، تحلیلهای ناب، رسالت خودآگاهیبخشی، شخصیت اخلاقی و شجاعت شریعتی بود که علیرغم نقصانها از او نزد مخاطبانش، 'دکتر' ساخت؛ ارزشی که حسن محدثی آن را نادیده میانگارد!
۲. جناب محدثی در فرازی دیگر میگوید چرا شریعتی که رشتهی هاجیولوژی ( جیم با تلفظ او!) خوانده است خود را جامعهشناس معرفی میکند؟! از منظر محدثی، این یک خطای بزرگ آکادمیک یا شاید یک خطای اخلاقی است! در نقد محدثی دو نکته حائز اهمیت را باید بیان داشت:
🔶 محدثی رشتهی مورد نظر را به اشتباه، هاجیولوژی تلفظ میکند که برخی در فضای مجازی آن را دستمایهی تمسخر کرده اند! این رشته نامش هاگیولوژی است (Hagiology) به معنای قدیسشناسی که از حیطههای رشته ادبیات قرون وسطا محسوب می شود. با جستجوی تلفظ این رشته در دیکشنریهای تکزبانه میتوان تلفظ صحیح را دریافت.
🔶 شریعتی به علت اینکه رشتهی دوره لیسانش ادبیات بود نمیتوانست در رشتهی دیگری در دوره دکتری تحصیل کند لذا مجبور بود علارغم فقدان علاقه به این حیطه، در این رشته مدرک بگیرد(نقل قول از خانم پوران شریعت رضوی). شریعتی با این وجود، تمام تمرکز خود را بر مطالعات تاریخی، اجتماعی و دینی معطوف داشته بود. اما طبیعی است که وقتی فردی رشته رسمی خود را دوست ندارد یا از آن اکراه دارد نخواهد با آن رشته خود را به همگان معرفی کند و لذا به نظر میرسد شریعتی تلاش میکند خود را با آن رشتهای به مخاطبان خویش بنمایاند که مطالعهی آن را حیاتی دانسته یا دوست میداشته است. عبدالحسین زرینکوب نیز مدرک تاریخ ندارد اما بخش بزرگی از علاقهمندیها و نوشته هایش در حیطه تاریخ است و خود را ادیب و تاریخ دان معرفی میکند. محدثی از مسالهای به این سادگی همچون کاه، معضلی اخلاقی میسازد همچون کوه و مخاطب خویش از از مسائل عمیق و مهم به سطح و حاشیهپردازی میراند.
۳. جناب محدثی در نقد دیگری عنوان میکند که شریعتی در شکلگیری ایدئولوژی اسلامی نقش بزرگی داشته است و مدافعانش نباید مدام به متن او ارجاع دهند بلکه باید پیامدهای اندیشههای او را ارزیابی کنند. تنها نقد جناب محدثی که ارزش معرفتی دارد و پرداختن به آن ضروری است همین است. نگارندهی این سطور، در مقالات و یادداشتهای پیشین خود بارها به این مهم پرداخته است اما اشکالی که بر جناب محدثی وارد است این است که:
#علی_شریعتی
#بهزاد_باغیدوست
#هادی_حکیم_شفایی
@NewHasanMohaddesi