دولت مورد نظر روسو مانند جمهوری مورد نظر هابز – و حتا روشنتر از آن – به الگوی دولت پیشمدرن ارجاع میدهد. نظر او در این باره از مفهوم قرارداد اجتماعی بهمثابهی شالودهی دولت برمیآید، در حالی که از دید هابز افراد حقوق خود را به فرمانروایی که بر آنها حکومت میکند منتقل میسازند. از دید روسو، افراد حقوق خود را به دولت یا به مردمِ برخوردار از حاکمیت وامیگذارند. از این پس، فرد اساساً همچون عنصری از پیکرهی اجتماع یا عضوی از دولت پدیدار میشود. البته پهنهای خصوصی وجود دارد، اما نامشخص و بیاهمیت مینماید. روسو در واقع اولویت و برتری کل بر اجزاء و برتری دولتشهر بر شهروندان را تأیید میکند و بنابراین اندیشهی سیاسیاش اساساً کلباور است و نه فردباور. به همین سان، تمایز میان دولت و جامعه و شهروند و فرد را نمیشناسد و در نتیجه نگاهش متوجه دولتشهر باستانی است و برخلاف آنچه معمولاً میاندیشند وی راهی به سوی مدرنیتهی سیاسی نمیگشاید.
▪️مدرنیتهی سیاسی، موریس باربیه، ترجمهی عبدالوهاب احمدی، نشر آگه
#هابز
#روسو
@NazariyehAdabi
▪️مدرنیتهی سیاسی، موریس باربیه، ترجمهی عبدالوهاب احمدی، نشر آگه
#هابز
#روسو
@NazariyehAdabi