پیر سولاژ: من همواره رنگ سیاه را دوست داشتهام و نمیدانم دلیلش چیست. باید برایتان بگویم چه شد که به این رنگ رسیدم: درست وقتی یک تابلو را خراب کرده بودم! یک شب ناامید شده بودم چرا هیچچیز طبق انتظارم اجرا نمیشود، تا حدی که دست از کار کشیدم. انگار یکآن به خودم آمدم و فهمیدم ساعتهاست تنها روی تابلویی کار میکنم که روی آن رنگی جز رنگ سیاه نیست. شوکه شده بودم از اینکه مدت زیادی را صرف این فکر کرده بودم که کار چندان جالبی نیست و در عین حال مسئلهای جالب ذهن مرا به خود درگیر کرده بود و انگار من متوجه وقوع آن نشده بودم. فردای آن روز با نگاه کردن به تابلو چیزی را دریافتم: من با انعکاس نور بر سطوح سیاه کار میکنم! نور برایم به متریال بدل شده بود. همسرم کُلت خواست کارم را ببیند، طبق عادت همیشگی. او مدت زیادی در آتلیه ماند و وقتی از آتلیه برگشت گفت《بینظیر است!》و اینطور شد که مجموعه شروع شد.
▪️آن سوی سیاهی، پیر سولاژ، ترجمهی الناز حبیبیفر، نشر نظر
#پیر_سولاژ
@NazariyehAdabi
▪️آن سوی سیاهی، پیر سولاژ، ترجمهی الناز حبیبیفر، نشر نظر
#پیر_سولاژ
@NazariyehAdabi