🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
این سخن برای آن کس است که او به سخن محتاج است که ادراک کند، اما آن که بی سخن ادراک میکند با وی چه حاجت سخن است؟ آخر آسمانها و زمینها همه سخن است پیش آن کس که ادراک میکند، و زاییده از سخن است که كُنْ فَيَكون.(۱)
پس پیش آنکه آواز پَست را میشنود مشغله و بانگ چه حاجت باشد؟
طرق مشایخ اگرچه به صورت گوناگون است، و به مجال و مقال و افعال و احوال مباینت است، اما از روی مقصود یک چیز است و آن طلب حق است(۲). چنانکه بادی که در سرای بوزد گوشه قالی برگیرد اضطرابی و جنبشی در گلیمها پدید آرد. خس و خاشاک را بر هوا بَرَد، آب حوض را زِره زِره گرداند، درختان و شاخها و برگها را در رقص آرد، آن همه احوال متفاوت و گوناگون مینماید، اما زِ روی مقصود و اصل و حقیقت یک چیز است، زیرا جنبیدن همه از یک باد
است.
۱_آفرینش با سخن آغاز شد، با کلمهای از خدا که گفت: باش! و همه آسمانها و زمینها بر اثر این یک کلمه هست شدند. تعبیر زاییده شدن آسمانها و زمینها از سخن مبتنی بر آیه ۸۲ سوره یس (۳۶) است که "إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" ( فرمان وی آن است که چون بودن چیزی را بخواهد به او گوید: باش، پس بباشد). در عین حال این تعبیر یادآور عبارت مشهوری است که یوحنا انجیل خود را با آن آغاز کرده است: " در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود..."
پس آفرینش با سخن پیدا شد و سخن همچنان تداوم یافت. آسمانها و زمینها از همان لحظه که پا به عرصه هستی نهادند سخن آغاز کردند. " آسمانها و زمینها همه سخن است". آنها به زبان حال سخن میگویند. به گفته سعدی " آفرینش همه تسبیح خداوند دل است" و به قول سلطان ولد، فرزند مولانا: " همه هستی چو بنگری سخن است" و "جز سخن نیست در جهان چیزی. " آن کس که به زبان حال آشناست نیازی به زبان قال ندارد: « پیش آن که آواز پست را میشنود مشغله و بانگ چه حاجت باشد؟».
۲_ مشغله: غوغا، سر و صدا و داد و فریاد.
۳_بانگ: آواز بلند
۴_وحدت هدف در میان مشایخ مانع از اختلاف سلیقه و روش آنان نیست. با این همه چون سالک خود را زیر سایه پیری معیّن قرار داد باید به روش او کار بندد و او را نسزد که هر دم هوس مصاحبت پیری دیگر در سر بپروراند. سلطان ولد، فرزند مولانا، از قول شیخ صلاحالدین زرکوب، خلیفۀ اول مولانا، میآورد که او را از تردید و تفنن برحذر داشت و " فرمود که به شیخان دگر نظر مکن که شیخ راستین منم که صحبت ایشان زیانمند است. زیرا نظر ما آفتاب است و مرید سنگ، لابد است که سنگِ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است. چون سنگِ قابل از نظر آفتاب در سایه رود لعل نشود" ( ولدنامه ، تصحیح محمدعلی موحد و علیرضا حیدری، ص ۱۰۵).
📗 گزیده فیهمافیه_ صفحه ۴۸و ۴۹
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
این سخن برای آن کس است که او به سخن محتاج است که ادراک کند، اما آن که بی سخن ادراک میکند با وی چه حاجت سخن است؟ آخر آسمانها و زمینها همه سخن است پیش آن کس که ادراک میکند، و زاییده از سخن است که كُنْ فَيَكون.(۱)
پس پیش آنکه آواز پَست را میشنود مشغله و بانگ چه حاجت باشد؟
طرق مشایخ اگرچه به صورت گوناگون است، و به مجال و مقال و افعال و احوال مباینت است، اما از روی مقصود یک چیز است و آن طلب حق است(۲). چنانکه بادی که در سرای بوزد گوشه قالی برگیرد اضطرابی و جنبشی در گلیمها پدید آرد. خس و خاشاک را بر هوا بَرَد، آب حوض را زِره زِره گرداند، درختان و شاخها و برگها را در رقص آرد، آن همه احوال متفاوت و گوناگون مینماید، اما زِ روی مقصود و اصل و حقیقت یک چیز است، زیرا جنبیدن همه از یک باد
است.
۱_آفرینش با سخن آغاز شد، با کلمهای از خدا که گفت: باش! و همه آسمانها و زمینها بر اثر این یک کلمه هست شدند. تعبیر زاییده شدن آسمانها و زمینها از سخن مبتنی بر آیه ۸۲ سوره یس (۳۶) است که "إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" ( فرمان وی آن است که چون بودن چیزی را بخواهد به او گوید: باش، پس بباشد). در عین حال این تعبیر یادآور عبارت مشهوری است که یوحنا انجیل خود را با آن آغاز کرده است: " در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود..."
پس آفرینش با سخن پیدا شد و سخن همچنان تداوم یافت. آسمانها و زمینها از همان لحظه که پا به عرصه هستی نهادند سخن آغاز کردند. " آسمانها و زمینها همه سخن است". آنها به زبان حال سخن میگویند. به گفته سعدی " آفرینش همه تسبیح خداوند دل است" و به قول سلطان ولد، فرزند مولانا: " همه هستی چو بنگری سخن است" و "جز سخن نیست در جهان چیزی. " آن کس که به زبان حال آشناست نیازی به زبان قال ندارد: « پیش آن که آواز پست را میشنود مشغله و بانگ چه حاجت باشد؟».
۲_ مشغله: غوغا، سر و صدا و داد و فریاد.
۳_بانگ: آواز بلند
۴_وحدت هدف در میان مشایخ مانع از اختلاف سلیقه و روش آنان نیست. با این همه چون سالک خود را زیر سایه پیری معیّن قرار داد باید به روش او کار بندد و او را نسزد که هر دم هوس مصاحبت پیری دیگر در سر بپروراند. سلطان ولد، فرزند مولانا، از قول شیخ صلاحالدین زرکوب، خلیفۀ اول مولانا، میآورد که او را از تردید و تفنن برحذر داشت و " فرمود که به شیخان دگر نظر مکن که شیخ راستین منم که صحبت ایشان زیانمند است. زیرا نظر ما آفتاب است و مرید سنگ، لابد است که سنگِ قابل در نظر آفتاب لعل شود و نظر ایشان سایه است. چون سنگِ قابل از نظر آفتاب در سایه رود لعل نشود" ( ولدنامه ، تصحیح محمدعلی موحد و علیرضا حیدری، ص ۱۰۵).
📗 گزیده فیهمافیه_ صفحه ۴۸و ۴۹
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان