🌹🌹
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
میگویند پادشاهی پسر خود را به جماعتی اهل هنر سپرده بود تا او را از علوم نجوم(۱) و رَمل(۲) و غیره آموخته بودند و استاد تمام گشته با کمالِ کودنی و بلادت(۳). روزی پادشاه انگشتری در مشت گرفت، فرزند خود را امتحان کرد که بیا بگو در مشت چه دارم؟ گفت آنچه داری گِرد است و زرد است و مجوف(۴) است. گفت چون نشانهای راست دادی پس حکم کن که آن چه چیز باشد. گفت میباید که غربیل باشد. گفت آخر این چندین نشانههای دقیق را که عقول در آن حیران شوند دادی، از قوتِ تحصیل و دانش، این قدر بر تو چون فوت شد که در مشت غربیل نگنجد؟
اکنون همچنین علمای اهل زمان در علوم موی میشکافند، و چیزهای دیگر را که به ایشان تعلق ندارد به غایت دانستهاند، و ایشان را بر آن احاطت کلی گشته، و آنچه مهم است و به او نزدیک تر از همه است خودیِ اوست و خودیِ خود را نمی داند. همه چیزها را به حِلّ(۵) و حرمت (۶)حکم میکند که این جایز است و آن جایز نیست، و این حلال است یا حرام است. خود را نمیداند که حلال است یا حرام است، جایز است یا ناجایز، پاک است یا ناپاک است.
پس این تجویف(۷) و زردی و نقش و تدویر(۸) بر او عارضی است که چون در آتشاندازی این همه نماند، ذاتی شود صافی از این همه. نشانِ هر چیز که میدهند از علوم و فعل و قول، همچنین باشد و به جوهر او تعلق ندارد، که بعد از این همه باقی آن است. نشان ایشان همچنان باشد که این همه را بگویند و شرح دهند و در آخر حکم کنند که در مشت غربیل است. چون از آنچه اصل است خبر ندارند.
من مرغم، بلبلم، طوطیام. اگر مرا گویند که بانگ دیگرگون کن نتوانم، چون زبان من همین است، غیر آن نتوانم گفتن. به خلاف آنکه او آوازِ مرغ آموخته است، او مرغ نیست، دشمن و صیاد مرغان است. بانگ و صفیر(۹) میکند تا او را مرغ دانند. اگر او را حکم کنند که جز این آواز آوازِ دیگرگون کن تواند کردن، چون آن آواز بر او عاریت است و از آنِ او نیست، تواند که آوازِ دیگر کند. چون آموخته است که کالای مردمان دزدد از هر خانه قماشی نماید.
.....
۱_ نجوم: اختر شناسی.
۲_ رَمل: علمی که رمّالان و غیب گویان مدعی داشتنِ آناند و میگویند که واضع آن دانیال نبی بوده است.
۳_بلادت: کودنی.
۴_ مجوّف: تو خالی، میان تهی
۵_ حِلّ: حلالی، روا.
۶_حرمت :حرامی ناروا.
۷_تجويف: تهی کردن میان چیزی، همچنین مجوّف بودن چیزی.
۸_تدویر: دایره ساختن، گرد و دایره وار بودن چیزی.
۹: صفیر: بانگ.
📗 گزیده فیهمافیه_ صفحه ۴۶و ۴۷
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان
@MolaviPoet
لینک جلسه قبل 👈 اینجا
میگویند پادشاهی پسر خود را به جماعتی اهل هنر سپرده بود تا او را از علوم نجوم(۱) و رَمل(۲) و غیره آموخته بودند و استاد تمام گشته با کمالِ کودنی و بلادت(۳). روزی پادشاه انگشتری در مشت گرفت، فرزند خود را امتحان کرد که بیا بگو در مشت چه دارم؟ گفت آنچه داری گِرد است و زرد است و مجوف(۴) است. گفت چون نشانهای راست دادی پس حکم کن که آن چه چیز باشد. گفت میباید که غربیل باشد. گفت آخر این چندین نشانههای دقیق را که عقول در آن حیران شوند دادی، از قوتِ تحصیل و دانش، این قدر بر تو چون فوت شد که در مشت غربیل نگنجد؟
اکنون همچنین علمای اهل زمان در علوم موی میشکافند، و چیزهای دیگر را که به ایشان تعلق ندارد به غایت دانستهاند، و ایشان را بر آن احاطت کلی گشته، و آنچه مهم است و به او نزدیک تر از همه است خودیِ اوست و خودیِ خود را نمی داند. همه چیزها را به حِلّ(۵) و حرمت (۶)حکم میکند که این جایز است و آن جایز نیست، و این حلال است یا حرام است. خود را نمیداند که حلال است یا حرام است، جایز است یا ناجایز، پاک است یا ناپاک است.
پس این تجویف(۷) و زردی و نقش و تدویر(۸) بر او عارضی است که چون در آتشاندازی این همه نماند، ذاتی شود صافی از این همه. نشانِ هر چیز که میدهند از علوم و فعل و قول، همچنین باشد و به جوهر او تعلق ندارد، که بعد از این همه باقی آن است. نشان ایشان همچنان باشد که این همه را بگویند و شرح دهند و در آخر حکم کنند که در مشت غربیل است. چون از آنچه اصل است خبر ندارند.
من مرغم، بلبلم، طوطیام. اگر مرا گویند که بانگ دیگرگون کن نتوانم، چون زبان من همین است، غیر آن نتوانم گفتن. به خلاف آنکه او آوازِ مرغ آموخته است، او مرغ نیست، دشمن و صیاد مرغان است. بانگ و صفیر(۹) میکند تا او را مرغ دانند. اگر او را حکم کنند که جز این آواز آوازِ دیگرگون کن تواند کردن، چون آن آواز بر او عاریت است و از آنِ او نیست، تواند که آوازِ دیگر کند. چون آموخته است که کالای مردمان دزدد از هر خانه قماشی نماید.
.....
۱_ نجوم: اختر شناسی.
۲_ رَمل: علمی که رمّالان و غیب گویان مدعی داشتنِ آناند و میگویند که واضع آن دانیال نبی بوده است.
۳_بلادت: کودنی.
۴_ مجوّف: تو خالی، میان تهی
۵_ حِلّ: حلالی، روا.
۶_حرمت :حرامی ناروا.
۷_تجويف: تهی کردن میان چیزی، همچنین مجوّف بودن چیزی.
۸_تدویر: دایره ساختن، گرد و دایره وار بودن چیزی.
۹: صفیر: بانگ.
📗 گزیده فیهمافیه_ صفحه ۴۶و ۴۷
✍ انتخاب و توضیح دکتر محمد علی موحد
نشر ماهی _ ۱۳۹۶
🆔 @MolaviPoet
🆑 کانال مولوی وعرفان