در این نقاشی مردی را در پشت یک میز با یک سنگ کوچک که به اندازهی کف دست میباشد را میبینیم و جالبتر از همه، چهرهی مرد کاملاً با نور زرد و سفید روشن پوشیده شده است. شخصیت این نقاشی "ادوارد_جیمز" شاعر سوررئالیستی است که در آکسفورد تحصیل کرده و چندین شعر رویایی نوشته است به عنوان مثال یکی از عناوین محبوب او "قوها در حال بازتاب فیلها" است. شایان ذکر است که عنوان "اصل لذت" برگرفته از کتابی از روانکاو معروف "زیگموند_فروید" است که در دههی 1930 منتشر شد و در ترجمهی انگلیسی آن "فراتر از اصل لذت" نامیده شده است. نوشتههای فروید تأثیر زیادی بر نقاشانِ سوررئالیستِ معاصر مانند "سالوادور_دالی" و "رنه_ماگریت" گذاشت و بدیهی است که "اصل لذت" (پرترهی ادوارد جیمز) حداقل تا حدی از کتاب فروید به همین نام الهام گرفته شده است. اگر نوری که از شانههای مرد میگذرد نبود این نقاشی، اثری واقعگرایانه میشد. لباس مرد و حالت مرد همه به شیوهای واقعگرایانه نشان داده شده است اما اضافه شدن نور شدید ناگهان کل نقاشی را به چیزی سوررئال تبدیل میکند، سوررئالیسمِ رنه ماگریت دقیقاً اینگونه عمل میکند مانند همین نقاشی، رنه ماگریت از چند عنصر معمولی مانند یک انسان و نور استفاده کرده و سپس آنها را به گونهای رویایی و سوررئال ترکیب کرده است، این نقاشی نیز موضوع مشترکی را در آثارِ رنه ماگریت به ما ارائه میدهد یعنی چهرهی مبهم مانند یکی از معروفترین آثار رنه ماگریت یعنی "پسر انسان" که چهرهی مردی را به تصویر میکشد که با سیب پوشیده شده است. منتقدان حدس میزنند که علاقهی رنه ماگریت به چهرهی مبهمِ شکل انسان، از سالهای نوجوانی او سرچشمه میگیرد، زمانی که او شاهد بیرون آمدن جسد مادرش از یک دریاچه بود و روی صورتش دقیقاً به همین شکل با پارچه پوشیده شده بود."رنه_ماگریت" خود دربارهی این فُرمِ مبهم در آثارش میگوید: "هر چیزی که ما آن را مشاهده میکنیم در حال پنهان کردن چیز دیگری است و ما همیشه کنجکاویم تا حقیقتِ چیزی را دریابیم که نمیتوانیم آن را مشاهده کنیم، تضاد بیان آشکار و نهان زمانی مشخص خواهد شد که همیشه حس کنجکاوی در رابطه با نهان، بسیار بیشتر بوده و موضوعاتِ ساده دیده نخواهند شد..."
#نقاشی
@Honarrvareh
#نقاشی
@Honarrvareh