سپس افزود: من به سهم خودم از تابلوهای بیش از حد بزرگ بدم میآید. باکی ندارم به شما بگویم و رو به هانتر کرد و ادامه داد که هنرمندان بزرگی مثل میکلآنژ و ال گرکو برای من کسالت آورند. عظمت تجاوزکارانه است، نمایشی است. شما فکر نمیکنید که این روش نادرستی است؟ به عقیدهی من یک هنرمند هیچگاه نباید توجه جامعه را به خود جلب کند. همه چیز به کنار، ادعای اینکه فردی اصیل است در واقع مثل این است که همهی افراد دیگر را معمولی و پیش پا افتاده بدانیم - و این به نظر من سلیقهای ناخوشایند است. من مطمئنم که اگر نقاشی
میکردم یا نویسنده میشدم هنرم هیچ وقت توجه کسی را جلب نمیکرد.
هانتر با لحنی بدخواهانه و مغرضانه گفت در این صورت من شکی ندارم که شما اصلن نمیخواهید مثلن کتابی مثل برادران کارامازوف بنویسید.
میمی با لحنی حاکی از شگفتی گفت: چه مصیبتی!
بعد چشمانش را رو به آسمان کرد و جملهاش را چنین پایان داد: به نظر من از حیث فرهنگی تازه به دوران رسیدهاند. شما اصلن میتوانید رمانهای روسی را تحمل کنید؟
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: مشکل اینه که در ذات هنر نمایشگری وجود داره. هیچ هنرمند خوانندهای نمیتونه ادعا کنه که من دارم چهچه میزنم و اصلن برام مهم نیست دیگران آوازم رو بشنون یا نشنون. در ذات هنر فروتنی نیست. هنرمندی که بخواد فروتنانه دلبری کنه تناقض داره. بله، داستایوسکی هم موقع نوشتن برادران کارامازوف به جلوهگری اثرش آگاه بوده و برای خودش دست و سوت میزده. هنرمندان مغرور و نمایشگر صداقت بیشتری دارن. هنرمندی که سرش رو زیر میندازه و ادعای فروتنی میکنه شارلاتانه. شما نمیتونی برقصی و بگی کسی نگاه نکنه یا برام مهم نیست نگاه میکنید یا نمیکنید. داری دروغ میگی عزیزم. راست و حسینی بگو من هنرمندم و از طریق جلب نظر انسانها ارتزاق میکنم. لطفن به من مسکین توجه کنید. خدا عوضتون بده. خدا صد در دنیا و هزار در آخرت به شما ببخشه. لطفن بیشتر توجه کنید.
@hafezbajoghli
سپس افزود: من به سهم خودم از تابلوهای بیش از حد بزرگ بدم میآید. باکی ندارم به شما بگویم و رو به هانتر کرد و ادامه داد که هنرمندان بزرگی مثل میکلآنژ و ال گرکو برای من کسالت آورند. عظمت تجاوزکارانه است، نمایشی است. شما فکر نمیکنید که این روش نادرستی است؟ به عقیدهی من یک هنرمند هیچگاه نباید توجه جامعه را به خود جلب کند. همه چیز به کنار، ادعای اینکه فردی اصیل است در واقع مثل این است که همهی افراد دیگر را معمولی و پیش پا افتاده بدانیم - و این به نظر من سلیقهای ناخوشایند است. من مطمئنم که اگر نقاشی
میکردم یا نویسنده میشدم هنرم هیچ وقت توجه کسی را جلب نمیکرد.
هانتر با لحنی بدخواهانه و مغرضانه گفت در این صورت من شکی ندارم که شما اصلن نمیخواهید مثلن کتابی مثل برادران کارامازوف بنویسید.
میمی با لحنی حاکی از شگفتی گفت: چه مصیبتی!
بعد چشمانش را رو به آسمان کرد و جملهاش را چنین پایان داد: به نظر من از حیث فرهنگی تازه به دوران رسیدهاند. شما اصلن میتوانید رمانهای روسی را تحمل کنید؟
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: مشکل اینه که در ذات هنر نمایشگری وجود داره. هیچ هنرمند خوانندهای نمیتونه ادعا کنه که من دارم چهچه میزنم و اصلن برام مهم نیست دیگران آوازم رو بشنون یا نشنون. در ذات هنر فروتنی نیست. هنرمندی که بخواد فروتنانه دلبری کنه تناقض داره. بله، داستایوسکی هم موقع نوشتن برادران کارامازوف به جلوهگری اثرش آگاه بوده و برای خودش دست و سوت میزده. هنرمندان مغرور و نمایشگر صداقت بیشتری دارن. هنرمندی که سرش رو زیر میندازه و ادعای فروتنی میکنه شارلاتانه. شما نمیتونی برقصی و بگی کسی نگاه نکنه یا برام مهم نیست نگاه میکنید یا نمیکنید. داری دروغ میگی عزیزم. راست و حسینی بگو من هنرمندم و از طریق جلب نظر انسانها ارتزاق میکنم. لطفن به من مسکین توجه کنید. خدا عوضتون بده. خدا صد در دنیا و هزار در آخرت به شما ببخشه. لطفن بیشتر توجه کنید.
@hafezbajoghli