یک خانم ۳۳ ساله به مدت ۲ سال است برای درمان حملات پنیک تحت نظر روانپزشک است.
-حالتون چطوره؟
- خوب نیستم. داروهاتون اولش خیلی موثر بود و کاملن حملات پنیکم برطرف شده بود ولی دوباره چند ماهه ریز ریز برگشته. فکر کنم به داروهای شما مقاوم شدهم.
- خانم نسبت به داروهای ضد اضطراب مقاومت ایجاد نمیشه. میشه دقیقتر بگید چه علایمی پیدا میکنید؟
- تند تند نفس کم میارم.
- توی چه شرایطی بیشتر نفس کم میارید؟
- توی راه رفتن. من عاشق پیادهرویم. قبلن از اول تا آخر پارک پردیسان را یهنفس میرفتم. الان چند بار باید استراحت کنم و نفس تازه کنم.
- این نفس تنگیتون همراه با اضطرابه؟
- بله دکتر، اضطراب که این روزها همیشه دارم. مگه میشه اضطراب نداشت؟ شما که زندگی منو میدونید.
- بله میفهمم. البته چیزی که خیال منو راحت میکنه اینه که شما هیچ بیماری زمینهای مثل فشار خون، دیابت، چربی خون ندارید. سیگار هم که نمیکشید. سابقهی فامیلی بیماری قلبی هم ندارید. سنتون هم به بیماری عروق کرونر نمیخوره.
- بله دکتر، بین این همه بدشانسی حداقل خوشحالم که جسمم بیمار نیست......[با خنده] سیگار چیه دکتر؟!!! شما که میدونید من حتی نوشیدنی هم فقط آب با دمای اتاق میخورم. میدونید که خیلی سالمزیستی دارم.
- بله، همین چیزها خیال منو راحت میکنه. هیچ علامت دیگهای در جای دیگهی بدنتون ندارید؟
نه دکتر، فقط مشکلم همینه که نفس کم میارم. اونم امیدوارم به لطف شما حل بشه.
- من خیالم از شما راحته ولی با این حال بد نیست یک نوار قلب بدید و با یک پزشک قلب مشورت کنید.
-هرچی شما بگید دکتر.
روانپزشک برای او یک نامهی ارجاع به متخصص قلب مینویسد:
خانم ۳۳ ساله هستند که به دلیل اختلال پنیک دو سال است تحت درمان من هستند. چند ماه است علایم پنیک بیشتر شده و همراه با تنگی نفس مخصوصن به دنبال فعالیت هستند. لطفن از نظر بررسی مسائل جسمی بیمار را ویزیت بفرمایید.
بیمار از دکتر قلب وقت میگیرد. دکتر از او نوار قلب میگیرد که کاملن نرمال است. صدای قلب و ریه او را گوش میدهد و نکته غیر طبیعی نمیبیند.
-خانم شما باید درمان رو پیش روانپزشکتون ادامه بدید. مشکل قلبی ندارید.
-روانپزشکم هم نظرش همین بود. گفت برای محکمکاری بررسی بشم.
صحبتهای دکتر قلب را به روانپزشک میگوید. روانپزشک خیالش راحت میشود و دوز آسنترا را بیشتر میکند و میگوید ۲ ماه آینده دوباره ویزیت شود.
از مطب روانپزشک که بیرون میآید، پیش خودش میگوید اینها همهاش تلقین است و باید به خودم مسلط باشم. به کتیجون که پایهی پیادهرویاش است زنگ میزند و با هم پارک پردیسان قرار میگذارند. وسط راه دوباره نفسش کم میآید.
-کتیجون: چی شده؟ تو که هیچ وقت نفس کم نمیوردی؟
- مال اعصابمه.
- تو که ۲ ساله داری داروی اعصاب میخوری. الان که اتفاق جدیدی نیفتاده.
- نمیدونم. پیش دکتر قلب هم رفتم. نوار قلب گرفت همه چیز نرمال بود.
من یه دکتر قلب خوب میشناسم. حتمن پیشش برو.
- ای بابا. داری دستی دستی منو مریض میکنی کتی جون!
- نه باید خیالمون راحت بشه. خودم از منشیش برات وقت میگیرم. با منشیش دوستم.
از دکتر قلب کتی جون وقت میگیرد:
دکتر شرح حال دقیق میگیرد و مشکلی پیدا نمیکند.
-اجازه میدید صدای قلبتون رو گوش بدم؟
- بله حتمن.
دکتر با دقت سمع قلب میکند و متوجه میشود خیلی مختصر صدای دوم از صدای اول بلندتر است.
- خانم نفس عمیق بکشید و نفستون رو حبس کنید. هر وقت من گفتم نفس بکشید....در حبس نفس دکتر متوجه میشود صدای دوم بلندتر میشود.
-ممنونم از همکاریتون خانم. حتمن باید اکو بشید.
- چرا؟ مشکلی هست؟
- صدای دوم قلبتون از صدای اول یکمی بلندتره. ممکنه فشار شریان ریویتون بالا باشه.
- من که همیشه فشار خونم نرمال بوده!
- فشار شریان ریوی با فشار سیستمی متفاوته. نگران نباشید. منتظر باشید، تا دو ساعت دیگه شما رو اکو میکنم.
- آخه نوار قلبم که نرمال بود.
-نوار قلب، فشار شریان ریوی را نشون نمیده خانم. فقط اکو نشون میده.
در اکوکاردیوگرافی دکتر متوجه افزایش فشار شریان ریوی میشود.
- خانم تشخیصم درست بود. شانس اوردید زود متوجه شدید. قبل از این که عوارض بده.
- دکتر قلب که قبل از شما پیشش رفتم قلب منو گوش داد ولی متوجه شدم مثل شما دقیق گوش نداد و نگفت نفسم رو حبس کنم.
- تشخیص افزایش فشار شریان ریوی سخته. من هم خیلی وقتها میس میکنم.
- ولی ناراحتم چرا روانپزشکم این قدر زود حرف همکارش رو باور کرد. اصلن شک نکرد شاید همکارش اشتباه میکنه.
- مشکل روانپزشکتون این بوده که شرح حال دقیق از شما نگرفته. این تنگی نفسهایی که موقع راه رفتن پیدا میکنید با حملات پنیک که قبلن داشتید کاملن متفاوته. روانپزشکتون دقت کافی در گرفتن شرح حال نداشته. ادامه در پست بعدی
@hafezbajoghli
یک خانم ۳۳ ساله به مدت ۲ سال است برای درمان حملات پنیک تحت نظر روانپزشک است.
-حالتون چطوره؟
- خوب نیستم. داروهاتون اولش خیلی موثر بود و کاملن حملات پنیکم برطرف شده بود ولی دوباره چند ماهه ریز ریز برگشته. فکر کنم به داروهای شما مقاوم شدهم.
- خانم نسبت به داروهای ضد اضطراب مقاومت ایجاد نمیشه. میشه دقیقتر بگید چه علایمی پیدا میکنید؟
- تند تند نفس کم میارم.
- توی چه شرایطی بیشتر نفس کم میارید؟
- توی راه رفتن. من عاشق پیادهرویم. قبلن از اول تا آخر پارک پردیسان را یهنفس میرفتم. الان چند بار باید استراحت کنم و نفس تازه کنم.
- این نفس تنگیتون همراه با اضطرابه؟
- بله دکتر، اضطراب که این روزها همیشه دارم. مگه میشه اضطراب نداشت؟ شما که زندگی منو میدونید.
- بله میفهمم. البته چیزی که خیال منو راحت میکنه اینه که شما هیچ بیماری زمینهای مثل فشار خون، دیابت، چربی خون ندارید. سیگار هم که نمیکشید. سابقهی فامیلی بیماری قلبی هم ندارید. سنتون هم به بیماری عروق کرونر نمیخوره.
- بله دکتر، بین این همه بدشانسی حداقل خوشحالم که جسمم بیمار نیست......[با خنده] سیگار چیه دکتر؟!!! شما که میدونید من حتی نوشیدنی هم فقط آب با دمای اتاق میخورم. میدونید که خیلی سالمزیستی دارم.
- بله، همین چیزها خیال منو راحت میکنه. هیچ علامت دیگهای در جای دیگهی بدنتون ندارید؟
نه دکتر، فقط مشکلم همینه که نفس کم میارم. اونم امیدوارم به لطف شما حل بشه.
- من خیالم از شما راحته ولی با این حال بد نیست یک نوار قلب بدید و با یک پزشک قلب مشورت کنید.
-هرچی شما بگید دکتر.
روانپزشک برای او یک نامهی ارجاع به متخصص قلب مینویسد:
خانم ۳۳ ساله هستند که به دلیل اختلال پنیک دو سال است تحت درمان من هستند. چند ماه است علایم پنیک بیشتر شده و همراه با تنگی نفس مخصوصن به دنبال فعالیت هستند. لطفن از نظر بررسی مسائل جسمی بیمار را ویزیت بفرمایید.
بیمار از دکتر قلب وقت میگیرد. دکتر از او نوار قلب میگیرد که کاملن نرمال است. صدای قلب و ریه او را گوش میدهد و نکته غیر طبیعی نمیبیند.
-خانم شما باید درمان رو پیش روانپزشکتون ادامه بدید. مشکل قلبی ندارید.
-روانپزشکم هم نظرش همین بود. گفت برای محکمکاری بررسی بشم.
صحبتهای دکتر قلب را به روانپزشک میگوید. روانپزشک خیالش راحت میشود و دوز آسنترا را بیشتر میکند و میگوید ۲ ماه آینده دوباره ویزیت شود.
از مطب روانپزشک که بیرون میآید، پیش خودش میگوید اینها همهاش تلقین است و باید به خودم مسلط باشم. به کتیجون که پایهی پیادهرویاش است زنگ میزند و با هم پارک پردیسان قرار میگذارند. وسط راه دوباره نفسش کم میآید.
-کتیجون: چی شده؟ تو که هیچ وقت نفس کم نمیوردی؟
- مال اعصابمه.
- تو که ۲ ساله داری داروی اعصاب میخوری. الان که اتفاق جدیدی نیفتاده.
- نمیدونم. پیش دکتر قلب هم رفتم. نوار قلب گرفت همه چیز نرمال بود.
من یه دکتر قلب خوب میشناسم. حتمن پیشش برو.
- ای بابا. داری دستی دستی منو مریض میکنی کتی جون!
- نه باید خیالمون راحت بشه. خودم از منشیش برات وقت میگیرم. با منشیش دوستم.
از دکتر قلب کتی جون وقت میگیرد:
دکتر شرح حال دقیق میگیرد و مشکلی پیدا نمیکند.
-اجازه میدید صدای قلبتون رو گوش بدم؟
- بله حتمن.
دکتر با دقت سمع قلب میکند و متوجه میشود خیلی مختصر صدای دوم از صدای اول بلندتر است.
- خانم نفس عمیق بکشید و نفستون رو حبس کنید. هر وقت من گفتم نفس بکشید....در حبس نفس دکتر متوجه میشود صدای دوم بلندتر میشود.
-ممنونم از همکاریتون خانم. حتمن باید اکو بشید.
- چرا؟ مشکلی هست؟
- صدای دوم قلبتون از صدای اول یکمی بلندتره. ممکنه فشار شریان ریویتون بالا باشه.
- من که همیشه فشار خونم نرمال بوده!
- فشار شریان ریوی با فشار سیستمی متفاوته. نگران نباشید. منتظر باشید، تا دو ساعت دیگه شما رو اکو میکنم.
- آخه نوار قلبم که نرمال بود.
-نوار قلب، فشار شریان ریوی را نشون نمیده خانم. فقط اکو نشون میده.
در اکوکاردیوگرافی دکتر متوجه افزایش فشار شریان ریوی میشود.
- خانم تشخیصم درست بود. شانس اوردید زود متوجه شدید. قبل از این که عوارض بده.
- دکتر قلب که قبل از شما پیشش رفتم قلب منو گوش داد ولی متوجه شدم مثل شما دقیق گوش نداد و نگفت نفسم رو حبس کنم.
- تشخیص افزایش فشار شریان ریوی سخته. من هم خیلی وقتها میس میکنم.
- ولی ناراحتم چرا روانپزشکم این قدر زود حرف همکارش رو باور کرد. اصلن شک نکرد شاید همکارش اشتباه میکنه.
- مشکل روانپزشکتون این بوده که شرح حال دقیق از شما نگرفته. این تنگی نفسهایی که موقع راه رفتن پیدا میکنید با حملات پنیک که قبلن داشتید کاملن متفاوته. روانپزشکتون دقت کافی در گرفتن شرح حال نداشته. ادامه در پست بعدی
@hafezbajoghli