☑🖋
✔ برشی از شعرِ #چاووش
نوری، تابیده از شکاف ای باریک
به سلول ای تاریک،
دَم ای، بر لبانِ قامت ای خم شده
بر جسد ای خسته و ناسور؛
آن ای، تو!
در مسیرِ طوفان ای
که خیمه زده بر حیاتِ امروز ام
تو آن شراره ی محض ای
که خاموشی، نمی شناسد.
مویت، سپیده به کابوس،
بویت، چکیده ی باغ ای
و نام ات، مهارِ صلیب ای.
دیوانِ داغدارِ مزین به شعرِ محض
گم کرده آستانِ قدومِ خدای تحسین را
باز بیاور به خاطره اش
ایجازِ مطلقِ محبوبِ گیِ خویش را!
باز بخوان آن ترانه ی مغموم را
چاووش باش به متنِ تازگی ام
و بر سریرِ نیایش،
بمان به معبدِ من!
اینجا، تمامِ خاطره ی شهر،
مشوش است
و اینجا، زمان به وقتِ قرابت
نمی گذرد،
این لای لایِ خشکِ گلو خون نشان
که پیچیده در هزار مناره، به ضربِ خان،
جان را به گروگان گرفته است؛
تو ابر باش به وقتِ زرد برگی ام
و برفِ محض باش
به خاکِ تشنه ی من!...
🖋 #عیسی_اسدی
#میم
اردیبهشت ۱۴۰۱
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎
@CHAAVOUSH
✔ برشی از شعرِ #چاووش
نوری، تابیده از شکاف ای باریک
به سلول ای تاریک،
دَم ای، بر لبانِ قامت ای خم شده
بر جسد ای خسته و ناسور؛
آن ای، تو!
در مسیرِ طوفان ای
که خیمه زده بر حیاتِ امروز ام
تو آن شراره ی محض ای
که خاموشی، نمی شناسد.
مویت، سپیده به کابوس،
بویت، چکیده ی باغ ای
و نام ات، مهارِ صلیب ای.
دیوانِ داغدارِ مزین به شعرِ محض
گم کرده آستانِ قدومِ خدای تحسین را
باز بیاور به خاطره اش
ایجازِ مطلقِ محبوبِ گیِ خویش را!
باز بخوان آن ترانه ی مغموم را
چاووش باش به متنِ تازگی ام
و بر سریرِ نیایش،
بمان به معبدِ من!
اینجا، تمامِ خاطره ی شهر،
مشوش است
و اینجا، زمان به وقتِ قرابت
نمی گذرد،
این لای لایِ خشکِ گلو خون نشان
که پیچیده در هزار مناره، به ضربِ خان،
جان را به گروگان گرفته است؛
تو ابر باش به وقتِ زرد برگی ام
و برفِ محض باش
به خاکِ تشنه ی من!...
🖋 #عیسی_اسدی
#میم
اردیبهشت ۱۴۰۱
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎
@CHAAVOUSH