بنرهای شاتوت dan repost
- یکم اخمهات و باز کن! اینجوری پیش بری باید تا اخر عمر مجرد بمونی!
اهمیتی به حرفش ندادم
- به درک!
- هیس! این چه طرز حرفزدنه؟ یکی میشنوه آبرومون میره! اومدیم اینجا پسر تور کنیم! نه اینکه همه رو از اطرافمون فراری بدیم!
- تو اصرار کردی بیایم؛ وگرنه پام و تو این عروسی نمیذاشتم! نیومده چند نفر بهم متلک انداختن!
خندید
- با این تیپ خزت حق داشتن! تو که کسی طرفت نمیاد! حداقل ساکت و صامت وایستا من یکی و تو دام بندازم! اینجا همشون پولشون از پارو بالا میره!
- فقط کافیه بفهمن غریبهایم تا کارمون دراد!
یکی کوبید تو پهلوم
- هیس! یکی داره نگاهت میکنه پرند! کم مونده بخورتت!
- کی؟
- اون پسره قد نردبونه! همون چشم مشکی که دوتایی تو بغل پت و پهنش جا میشیم!
با دیدن چهرهای آشنا اونم با نگاه دریده و مغرور وحشیش رنگ از رخم پرید و فوراً روم و برگردوندم
- میشناسمش! میشناسمش!
- کیه؟ چرا هول کردی؟
- دوست ماهوره! بدو! بدو در ریم! الان میاد دخلم و میاره!
- چی شده؟ چیکار کردی؟
سراسیمه رفتم سمت در
- یکم رفت روی مخم منم زدم ماشینش و سرویس کردم!
- دقیقاً چه جوری رفت رو مخت؟
- گفت ازم خوشش اومده!
- چی؟ از تو از تو خوشش اومده؟
- انقدرحرف نزن! طرف دیوونهست! اولش تحقیرم کرد و وقتی منم جوابش و با پررویی دادم گفت ازم خوشش اومده! همینکه گفتم نه من خوشم نیومد همچین چشمهاش پر خون شد کم مونده بود همونجا سربه نیستم کنه!
سوار موتور شدم و نفس هم پشتم نشست و با عجله روشنش کردم؛ ولی هر کاری کردم نتونستم حرکت کنم
- چرا انقدر سنگین شدی نفس؟ نمیتونم حرکت کنم! یکم خودت و جمع کن! مطمئنم داره دنبالمون میاد مرتیکه هار!
دیدم حرف ازش درنیاد و تکونم نمیخوره
همینکه روم و برگردوندم سمتش دیدم سردار جای نفس پشتم نشسته و...
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
من پرندم
بر خلاف دختراهای دیگه خشن و جدیم و با چشمهای وحشیم همه مردها رو فراری میدم
اما با دیدن اون مرد همچی تغییر کرد
اون یه خرپول وحشی تر از خودمه که تحمل نه شنیدن نداره و...
اهمیتی به حرفش ندادم
- به درک!
- هیس! این چه طرز حرفزدنه؟ یکی میشنوه آبرومون میره! اومدیم اینجا پسر تور کنیم! نه اینکه همه رو از اطرافمون فراری بدیم!
- تو اصرار کردی بیایم؛ وگرنه پام و تو این عروسی نمیذاشتم! نیومده چند نفر بهم متلک انداختن!
خندید
- با این تیپ خزت حق داشتن! تو که کسی طرفت نمیاد! حداقل ساکت و صامت وایستا من یکی و تو دام بندازم! اینجا همشون پولشون از پارو بالا میره!
- فقط کافیه بفهمن غریبهایم تا کارمون دراد!
یکی کوبید تو پهلوم
- هیس! یکی داره نگاهت میکنه پرند! کم مونده بخورتت!
- کی؟
- اون پسره قد نردبونه! همون چشم مشکی که دوتایی تو بغل پت و پهنش جا میشیم!
با دیدن چهرهای آشنا اونم با نگاه دریده و مغرور وحشیش رنگ از رخم پرید و فوراً روم و برگردوندم
- میشناسمش! میشناسمش!
- کیه؟ چرا هول کردی؟
- دوست ماهوره! بدو! بدو در ریم! الان میاد دخلم و میاره!
- چی شده؟ چیکار کردی؟
سراسیمه رفتم سمت در
- یکم رفت روی مخم منم زدم ماشینش و سرویس کردم!
- دقیقاً چه جوری رفت رو مخت؟
- گفت ازم خوشش اومده!
- چی؟ از تو از تو خوشش اومده؟
- انقدرحرف نزن! طرف دیوونهست! اولش تحقیرم کرد و وقتی منم جوابش و با پررویی دادم گفت ازم خوشش اومده! همینکه گفتم نه من خوشم نیومد همچین چشمهاش پر خون شد کم مونده بود همونجا سربه نیستم کنه!
سوار موتور شدم و نفس هم پشتم نشست و با عجله روشنش کردم؛ ولی هر کاری کردم نتونستم حرکت کنم
- چرا انقدر سنگین شدی نفس؟ نمیتونم حرکت کنم! یکم خودت و جمع کن! مطمئنم داره دنبالمون میاد مرتیکه هار!
دیدم حرف ازش درنیاد و تکونم نمیخوره
همینکه روم و برگردوندم سمتش دیدم سردار جای نفس پشتم نشسته و...
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
https://t.me/+qtwISS8kwAo5ODM0
من پرندم
بر خلاف دختراهای دیگه خشن و جدیم و با چشمهای وحشیم همه مردها رو فراری میدم
اما با دیدن اون مرد همچی تغییر کرد
اون یه خرپول وحشی تر از خودمه که تحمل نه شنیدن نداره و...