#پارت923
دستم جلوی دهنم گرفتم و متعجب نگاهش کردم.
_ زبون نداری داریوش؟
ازم بپرس.
این مسخره بازی ها رو نمیخواد دیگه.
بعدم من نگفتم دوستت دارم که نیاز به توجه بیشتر حس میکنی؟
ابروش رو بالا داد.
_ ما شنیداری نیاز نداریم.
عملی رو ترجیح میدیم.
نگاهش سمت پایین حرکت کرد.
_ خودت خوب میدونی هنوز عملی نشده.
مشت آرومی به سینهاش کوبیدم.
_ اوووی به صورتم نگاه کنااا.
نگاهت کجا میره؟
لبخند شیطونی زد.
_ لجبازیهات هست که جذاب ترش میکنه.
ابرومو بالا دادم و با پوزخندی گفتم:
_ پس لجبازی دوست داری.
خوبه...
باید به عرضتون برسونم تا اطلاع ثانوی تحریم هستین.
خواستم کنارش بزنم و بیرون برم که دستاش رو دو طرف سرم گذاشت و با لب و لوچه آویزونی گفت:
_ یعنی چی؟
دستم جلوی دهنم گرفتم و متعجب نگاهش کردم.
_ زبون نداری داریوش؟
ازم بپرس.
این مسخره بازی ها رو نمیخواد دیگه.
بعدم من نگفتم دوستت دارم که نیاز به توجه بیشتر حس میکنی؟
ابروش رو بالا داد.
_ ما شنیداری نیاز نداریم.
عملی رو ترجیح میدیم.
نگاهش سمت پایین حرکت کرد.
_ خودت خوب میدونی هنوز عملی نشده.
مشت آرومی به سینهاش کوبیدم.
_ اوووی به صورتم نگاه کنااا.
نگاهت کجا میره؟
لبخند شیطونی زد.
_ لجبازیهات هست که جذاب ترش میکنه.
ابرومو بالا دادم و با پوزخندی گفتم:
_ پس لجبازی دوست داری.
خوبه...
باید به عرضتون برسونم تا اطلاع ثانوی تحریم هستین.
خواستم کنارش بزنم و بیرون برم که دستاش رو دو طرف سرم گذاشت و با لب و لوچه آویزونی گفت:
_ یعنی چی؟