آرام dan repost
_باهام ازدواج کنید....بعدم بهم رضایت خروج از کشور بدید.
شاهرخ گنگ به او خیره شد. شوخی میکرد؟!
_من حوصله ی این بازیا رو ندارم بچه جون.
قبل از بلند شدن، رعنا مجبور به اعترافی دردناک شد:
_ زن بابام حامله اس. میخوام برم سنخوزه پیش داییم ولی اون نمیذاره. میگه مجبورم اونو کنار زنی ببینم که باهاش به مادرم خیانت کرد. به بچه ای بگم خواهر که حاصل اون خیانته و دلیل از دست رفتن مادرم.....
شاهرخ دلش میرفت برای اشک چشمان او ولی این درست نبود.
_ به خاطر پدرت؟؟ اگه ازت سوءاستفاده کنم چی؟ اگه من بدتر از پدرت باشم چی؟ فکر اینجاهاشو کردی؟
_ اونقدر تو این مدت شناختمتون که بفهمم اگه یه مرد باشه که بتونم بهش اعتماد کنم شمایید.
چشمان شاهرخ برق زد از خوشحالی. اخر برای اولین بار بود که تعریفش را میشنید از زبان او.
دوستش داشت. چیزی که فقط خودش میدانست ولی نه با قراردادی که به طلاق منجر میشد.
_ اگه قبول نکنم؟
_ با وجود اینکه نمیخوام مجبورم برم سراغِ ...
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
خلاصه:
#رعنا، دختر دکتر مهراب معظم و آفاق زرین، صاحب بیمارستان زرین است. دختری که پس از جدا شدن توافقی پدر و مادرش، به بدترین نحو، پی به خیانت پدرش می برد. با خود عهد می کند تا انتقام این خیانت را از مهراب و معشوقه اش بگیرد.
#شاهرخ، مردی است که در پی از دست دادن پدرش بار خانواده ی پنج نفره اش را به دوش می کشد و مردانه به روی خواسته های خود پا می نهد. مردی که پس از دریافت پیشنهاد وسوسه برانگیز از طرف رعنا، پا به روی تمام خط قرمز هایش می گذارد تا...
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
اگه می خوای این رمان جذاب که قرارداد چاپ داره رو #رایگان و #بیسانسور بخونی زود جوین شو. با بیش از ۹۴۰ پارت اماده در کانال و تموم شده در vip در کانال عمومی هم رو به اتمامه.
شاهرخ گنگ به او خیره شد. شوخی میکرد؟!
_من حوصله ی این بازیا رو ندارم بچه جون.
قبل از بلند شدن، رعنا مجبور به اعترافی دردناک شد:
_ زن بابام حامله اس. میخوام برم سنخوزه پیش داییم ولی اون نمیذاره. میگه مجبورم اونو کنار زنی ببینم که باهاش به مادرم خیانت کرد. به بچه ای بگم خواهر که حاصل اون خیانته و دلیل از دست رفتن مادرم.....
شاهرخ دلش میرفت برای اشک چشمان او ولی این درست نبود.
_ به خاطر پدرت؟؟ اگه ازت سوءاستفاده کنم چی؟ اگه من بدتر از پدرت باشم چی؟ فکر اینجاهاشو کردی؟
_ اونقدر تو این مدت شناختمتون که بفهمم اگه یه مرد باشه که بتونم بهش اعتماد کنم شمایید.
چشمان شاهرخ برق زد از خوشحالی. اخر برای اولین بار بود که تعریفش را میشنید از زبان او.
دوستش داشت. چیزی که فقط خودش میدانست ولی نه با قراردادی که به طلاق منجر میشد.
_ اگه قبول نکنم؟
_ با وجود اینکه نمیخوام مجبورم برم سراغِ ...
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
خلاصه:
#رعنا، دختر دکتر مهراب معظم و آفاق زرین، صاحب بیمارستان زرین است. دختری که پس از جدا شدن توافقی پدر و مادرش، به بدترین نحو، پی به خیانت پدرش می برد. با خود عهد می کند تا انتقام این خیانت را از مهراب و معشوقه اش بگیرد.
#شاهرخ، مردی است که در پی از دست دادن پدرش بار خانواده ی پنج نفره اش را به دوش می کشد و مردانه به روی خواسته های خود پا می نهد. مردی که پس از دریافت پیشنهاد وسوسه برانگیز از طرف رعنا، پا به روی تمام خط قرمز هایش می گذارد تا...
https://t.me/+Iud7fnk2j7ViYzU0
اگه می خوای این رمان جذاب که قرارداد چاپ داره رو #رایگان و #بیسانسور بخونی زود جوین شو. با بیش از ۹۴۰ پارت اماده در کانال و تموم شده در vip در کانال عمومی هم رو به اتمامه.