#پناهگاه_طوفان
#پارت_هشتصد_سیزده
با تموم شدن آهنگ چشم باز کردم و اشک هامو پاک کردم و نگاهم توی خیابون ها چرخوندم.
+بهتری؟
سرم به سمت نیاز چرخید و بدون اینکه جوابش بدم چیزی که داشت مغزم میخورد رو گفتم
_فردا بریم باشگاه؟
+چرا؟
_نیاز به مبارزه دارم.
+بریم.
با تایید نیاز باز سرم به سمت شیشه چرخید و به ساختمون های سر به فلک کشیده نگاه کردم.
+بهش فکر نکن.
پوزخندی زدم و با مکث کامل به سمت نیاز چرخیدم و به پهلو رو به نیاز نشستم
_دقیقا به چیه این ماجرا میشه فکر نکرد!
نیاز نیم نگاهی بهم انداخت و باز نگاهش به مسیر داد
+نمیدونم پناه باور کن میدونم شرایط سختی داری و انقدر کش اومده که از حوصله ات زیادی کرده و میخوای بزنی زیر کاسه کوزه همه ولی توی این ماجرا نه راه پس هست نه راه پیش.
-میدونم.
نیاز مقابل سکوی ایستاد و با اسکن شدن پلاک وارد محوطه بام توچال شد.
+بذار زمان کار خودش بکنه
_این به این معنی نیست که زمان بهمون آسیب نمیزنه.
نیاز با کلی دقت ماشین توی فضای کمی که داشت پارک کرد و قبل اینکه در ماشین باز کنه به سمتم چرخید.
+با فکر و خیال هم نمیتونی جلوی آسیبی رو بگیری.
_اینم میدونم
نگاهش دقیق توی نگاهم چرخید و لبخندی زد.
+خب پس پیاده شو
با پیاده شدن از ماشین نگاهم تا نورهای اون بالا رفت و دلم خواست هرچه سریعتر برسم به اون ارتفاع، همونجایی که آدما شبیه به نقطه ان.
+پیاده بریم؟
_نه با ماشین
+خیلی خب پس تا اونجا رو باید پیاده بریم تازه اگه ماشین داشته باشه.
_داره ایشالله.
به سمت ایستگاه راه افتادیم و کل مسیر در سکوت از هوا و مسیر لذت میبردیم و حرف نزدیم.
+شاید بهتر باشه پلیس هم در جریان ماجرا قرار بگیره
نگاهم به سمت نیاز چرخید و نیاز کارت بانکی اش به مردی که مسئول خرید بلیط ماشین بود داد.
در طول خرید بلیط ساکت بودیم و با ورودمون به ایستگاه کنار هم روی صندلی ها نشستیم.
_پلیس؟
+آره شاید سریعتر داستان تموم بشه
پوزخندی زدم.
_بیشتر از اینکه برام مهم باشه کی تموم میشه برام مهمه چجوری تموم میشه.
+صادق باشم؟
در حالی که نگاهم خیره دور دست ها بود سری تکون داد.
_هوم.
+هرجور تموم بشه تو میبازی.
سرم با مکث به سمتش چرخید و نگاهش کردم.
+نمیخوام فاز بد بدم ولی این یک حقیقته. پایان این بازی هیچ جایزه ای برای تو نداره. برای تو دو سر باخته پس بهتره دعا کنی زودتر تموم بشه
_نمیخوام به کسی آسیبی وارد بشه.
+سعی کن به خودت و خانواده ات آسیبی وارد نشه چون بیشتر از اینش دست تو نیست.
#پارت_هشتصد_سیزده
با تموم شدن آهنگ چشم باز کردم و اشک هامو پاک کردم و نگاهم توی خیابون ها چرخوندم.
+بهتری؟
سرم به سمت نیاز چرخید و بدون اینکه جوابش بدم چیزی که داشت مغزم میخورد رو گفتم
_فردا بریم باشگاه؟
+چرا؟
_نیاز به مبارزه دارم.
+بریم.
با تایید نیاز باز سرم به سمت شیشه چرخید و به ساختمون های سر به فلک کشیده نگاه کردم.
+بهش فکر نکن.
پوزخندی زدم و با مکث کامل به سمت نیاز چرخیدم و به پهلو رو به نیاز نشستم
_دقیقا به چیه این ماجرا میشه فکر نکرد!
نیاز نیم نگاهی بهم انداخت و باز نگاهش به مسیر داد
+نمیدونم پناه باور کن میدونم شرایط سختی داری و انقدر کش اومده که از حوصله ات زیادی کرده و میخوای بزنی زیر کاسه کوزه همه ولی توی این ماجرا نه راه پس هست نه راه پیش.
-میدونم.
نیاز مقابل سکوی ایستاد و با اسکن شدن پلاک وارد محوطه بام توچال شد.
+بذار زمان کار خودش بکنه
_این به این معنی نیست که زمان بهمون آسیب نمیزنه.
نیاز با کلی دقت ماشین توی فضای کمی که داشت پارک کرد و قبل اینکه در ماشین باز کنه به سمتم چرخید.
+با فکر و خیال هم نمیتونی جلوی آسیبی رو بگیری.
_اینم میدونم
نگاهش دقیق توی نگاهم چرخید و لبخندی زد.
+خب پس پیاده شو
با پیاده شدن از ماشین نگاهم تا نورهای اون بالا رفت و دلم خواست هرچه سریعتر برسم به اون ارتفاع، همونجایی که آدما شبیه به نقطه ان.
+پیاده بریم؟
_نه با ماشین
+خیلی خب پس تا اونجا رو باید پیاده بریم تازه اگه ماشین داشته باشه.
_داره ایشالله.
به سمت ایستگاه راه افتادیم و کل مسیر در سکوت از هوا و مسیر لذت میبردیم و حرف نزدیم.
+شاید بهتر باشه پلیس هم در جریان ماجرا قرار بگیره
نگاهم به سمت نیاز چرخید و نیاز کارت بانکی اش به مردی که مسئول خرید بلیط ماشین بود داد.
در طول خرید بلیط ساکت بودیم و با ورودمون به ایستگاه کنار هم روی صندلی ها نشستیم.
_پلیس؟
+آره شاید سریعتر داستان تموم بشه
پوزخندی زدم.
_بیشتر از اینکه برام مهم باشه کی تموم میشه برام مهمه چجوری تموم میشه.
+صادق باشم؟
در حالی که نگاهم خیره دور دست ها بود سری تکون داد.
_هوم.
+هرجور تموم بشه تو میبازی.
سرم با مکث به سمتش چرخید و نگاهش کردم.
+نمیخوام فاز بد بدم ولی این یک حقیقته. پایان این بازی هیچ جایزه ای برای تو نداره. برای تو دو سر باخته پس بهتره دعا کنی زودتر تموم بشه
_نمیخوام به کسی آسیبی وارد بشه.
+سعی کن به خودت و خانواده ات آسیبی وارد نشه چون بیشتر از اینش دست تو نیست.