#پناهگاه_طوفان
#پارت_هفتصد_چهل_هشت
پناه بعد از شستن دست و صورتش از سرویس بیرون اومد و روی تخت نشست.
+برنامه چیه؟
_ریاضی، ورزش، دیکته، هدیه های آسمانی.
+سطح طنزت رفته بالا. تاثیر بردیاست یا آقای نادری؟
با خنده بالشت توی سرش کوبیدم که به پشت روی تخت دراز کشید و خیره سقف شد.
_دیروز می گفت این خانم صدر چرا اینجوریه؟
نادری طرحی جدید اتاق عمل بود و چند باری توی این مدت با پناه به چالش خورده بود.
در واقع اون اوایل کار این سایش بین پرسنل قدیمی تر و جدید پیش میاد ولی مثل اینکه نادری بهش برخورده بود و بخت برگشته هم خبر نداشت من رفیق شش پناهم که اومده بود زیرآبش پیش من بزنه.
+آخرم نگفتی چی گفت این پسره.
_چیز مهمی نبود.
به پهلو دراز کشید و ابرویی بالا انداخت و خندید.
+چیز مهمی نبود و اونجوری گذاشته بودی به سلیطه بازی!
با یادآوری حرف های نادری در مورد پناه اخم هام در هم رفت پناه هم نگاهش مشتاق تر شد و بشکنی زد.
+بگو بدونم.
_ولش کن.
+مسخره بازی در نیار بگو میخوام بدونم چی به چیه، بعدشم مغزم نیاز به موضوع جدیدی برای پردازش داره تا ماجراهای امشب بشوره ببره.
لبخندی زدم و کجکی نگاهش کردم.
_الان داری خرم می کنی دیگه؟
+عه فهمیدی!
_من تورو بزرگت کردم وزه.
+جون بابا! پس بگو مامانی.
_قول بده گفتم نزنی شتک متکش کنی.
کمی ابروهایش بهم نزدیک شد و دقیق نگاهم کرد.
+چی گفت؟
_قول بده.
+باید بدونم چی گفته.
_تا قول ندی نمیگم.
+قول نمیدم.
_نده منم نمیگم.
چرخید و پشتش بهم کرد.
+جهنم خودم میرم ببینم چه زری زده.
_وحشی.
یکم توی همون حالت در سکوت موند که با پا کوبیدم به باسنش.
_هوی.
+هوش.
_برگرد بگم.
آروم چرخید که با خنده خاک تو سرت گفتم.
_تازه اومده خیلی چیزا رو نمی تونه هضم کنه.
+چی مثلا؟
_میخوام بگم، یعنی من براش توضیح دادم فهمید اشتباه کرده.
+نمی خواد ماله بکشی بگو دیگه.
خودم عقب کشیدم و به تخت تکیه زدم.
_اومد گفت چرا این خانم صدر اخلاقش اینجوریه؟ چرا اخلاق نداره.
+می خواست بگی با هرکی حال نکنه این جوریه.
چشم غره ای بهش رفتم که ساکت شد.
+استغفرالله دهن آدم باز می کنن، خب راست میگم دیگه دو روزه اومده هنوز از این اتاق بخواد بره اتاق دیگه گم میشه اون وقت ادعاشو تریلی نمی کشه. اون روز می خوایم مریض جا به جا کنیم هنوز من قشنگ سر و گردن مریض نگرفتم مریض جا به جا کرد، اعصابم بهم ریخت میگم من باید بگم کی مریض تکون بدین اگه گردنش آسیب ببینه چی؟ میگه چیزی نمیشه شما خیلی حساسی. گاوه مرتیکه اصلا نمی دونم کجا درس خونده.
_نمیگما!
#پارت_هفتصد_چهل_هشت
پناه بعد از شستن دست و صورتش از سرویس بیرون اومد و روی تخت نشست.
+برنامه چیه؟
_ریاضی، ورزش، دیکته، هدیه های آسمانی.
+سطح طنزت رفته بالا. تاثیر بردیاست یا آقای نادری؟
با خنده بالشت توی سرش کوبیدم که به پشت روی تخت دراز کشید و خیره سقف شد.
_دیروز می گفت این خانم صدر چرا اینجوریه؟
نادری طرحی جدید اتاق عمل بود و چند باری توی این مدت با پناه به چالش خورده بود.
در واقع اون اوایل کار این سایش بین پرسنل قدیمی تر و جدید پیش میاد ولی مثل اینکه نادری بهش برخورده بود و بخت برگشته هم خبر نداشت من رفیق شش پناهم که اومده بود زیرآبش پیش من بزنه.
+آخرم نگفتی چی گفت این پسره.
_چیز مهمی نبود.
به پهلو دراز کشید و ابرویی بالا انداخت و خندید.
+چیز مهمی نبود و اونجوری گذاشته بودی به سلیطه بازی!
با یادآوری حرف های نادری در مورد پناه اخم هام در هم رفت پناه هم نگاهش مشتاق تر شد و بشکنی زد.
+بگو بدونم.
_ولش کن.
+مسخره بازی در نیار بگو میخوام بدونم چی به چیه، بعدشم مغزم نیاز به موضوع جدیدی برای پردازش داره تا ماجراهای امشب بشوره ببره.
لبخندی زدم و کجکی نگاهش کردم.
_الان داری خرم می کنی دیگه؟
+عه فهمیدی!
_من تورو بزرگت کردم وزه.
+جون بابا! پس بگو مامانی.
_قول بده گفتم نزنی شتک متکش کنی.
کمی ابروهایش بهم نزدیک شد و دقیق نگاهم کرد.
+چی گفت؟
_قول بده.
+باید بدونم چی گفته.
_تا قول ندی نمیگم.
+قول نمیدم.
_نده منم نمیگم.
چرخید و پشتش بهم کرد.
+جهنم خودم میرم ببینم چه زری زده.
_وحشی.
یکم توی همون حالت در سکوت موند که با پا کوبیدم به باسنش.
_هوی.
+هوش.
_برگرد بگم.
آروم چرخید که با خنده خاک تو سرت گفتم.
_تازه اومده خیلی چیزا رو نمی تونه هضم کنه.
+چی مثلا؟
_میخوام بگم، یعنی من براش توضیح دادم فهمید اشتباه کرده.
+نمی خواد ماله بکشی بگو دیگه.
خودم عقب کشیدم و به تخت تکیه زدم.
_اومد گفت چرا این خانم صدر اخلاقش اینجوریه؟ چرا اخلاق نداره.
+می خواست بگی با هرکی حال نکنه این جوریه.
چشم غره ای بهش رفتم که ساکت شد.
+استغفرالله دهن آدم باز می کنن، خب راست میگم دیگه دو روزه اومده هنوز از این اتاق بخواد بره اتاق دیگه گم میشه اون وقت ادعاشو تریلی نمی کشه. اون روز می خوایم مریض جا به جا کنیم هنوز من قشنگ سر و گردن مریض نگرفتم مریض جا به جا کرد، اعصابم بهم ریخت میگم من باید بگم کی مریض تکون بدین اگه گردنش آسیب ببینه چی؟ میگه چیزی نمیشه شما خیلی حساسی. گاوه مرتیکه اصلا نمی دونم کجا درس خونده.
_نمیگما!