#جانانجان356
نشستیم و با بفرمایید دکتر بدون اینکه مقدمه چینی کنم یا هرچیزی سریع رفتم سر اصل مطلب...
_همسرم باردارن. میخوام بدونم بچه از منه یا نه
_یعنی چی آقا؟!
عصبی دستمو لای موهام کشیدم و تا خواستم حرف بزنم اینبار شیدا بود که به حرف اومد...
_میشه اجازه بدی من بگم؟
_نه...
_لطفا، بذار من توضیح بدم
باز داشتم از کوره در میرفتم. باید آروم میموندم... با عصبانیت بدتر همه چیزو میریختم بهم.
با خودم زمزمه کردم فقط یکم صبر کن سعید... یکم صبر کن...
با سر اشاره کردم بگه. نفس عمیقی کشید و شروع کرد حرف زدن و تعریف کردن...
_خانم دکتر من باردارم. نمیدونم بچه از... از شوهرمه یا...
_کسی بهت تجاوز کرده؟
با حرف دکتر دستام مشت شد و فقط فشارش میدادم. انگار دکتر تمام حواسش به من بود تا به شیدا.
از جاش پاشد یه لیوان آب ریخت و اومد گرفت جلوم...
_اینو بخورید تا حرف بزنیم. هرکمکی بخواید انجام میدم. فقط آروم بودنتون الان خیلی مهمه
لیوانو گرفتم و یه نفس سر کشیدمش.
نشستیم و با بفرمایید دکتر بدون اینکه مقدمه چینی کنم یا هرچیزی سریع رفتم سر اصل مطلب...
_همسرم باردارن. میخوام بدونم بچه از منه یا نه
_یعنی چی آقا؟!
عصبی دستمو لای موهام کشیدم و تا خواستم حرف بزنم اینبار شیدا بود که به حرف اومد...
_میشه اجازه بدی من بگم؟
_نه...
_لطفا، بذار من توضیح بدم
باز داشتم از کوره در میرفتم. باید آروم میموندم... با عصبانیت بدتر همه چیزو میریختم بهم.
با خودم زمزمه کردم فقط یکم صبر کن سعید... یکم صبر کن...
با سر اشاره کردم بگه. نفس عمیقی کشید و شروع کرد حرف زدن و تعریف کردن...
_خانم دکتر من باردارم. نمیدونم بچه از... از شوهرمه یا...
_کسی بهت تجاوز کرده؟
با حرف دکتر دستام مشت شد و فقط فشارش میدادم. انگار دکتر تمام حواسش به من بود تا به شیدا.
از جاش پاشد یه لیوان آب ریخت و اومد گرفت جلوم...
_اینو بخورید تا حرف بزنیم. هرکمکی بخواید انجام میدم. فقط آروم بودنتون الان خیلی مهمه
لیوانو گرفتم و یه نفس سر کشیدمش.