° ایوای جاوید °
#پارت360
سکوت میانشان عذاب آور بود.
میجان هم متوجه جو عجیب و غریب بینشان شده بود که حرفی نمیزد.
جاوید، میجان را مخاطب قرار داد:
- معلم ایوا کی میاد؟
- کم کم دیگه باید بیان آقا...
جاوید همانطور که با ماگ درون دستش بازی میکرد سری تکان داد.
- خوبه...
تصمیمی که از شب گذشته در ذهنش داشت بالا و پایین میشد، حالا به قطعیت رسیده بود.
با مکث اضافه کرد:
- یه مدت ممکنه نباشم، میجان میخوام بیای اینجا بمونی. میتونی؟
سر ایوا و میجان همزمان سمت جاوید چرخید.
میجان آرام گفت:
- بله آقا میام.
همزمان ایوا نالید:
- کجا میخواید برید؟
جاوید نگاه زیر چشمی به ایوا انداخت.
- یک ماهی میخوام برم قطر.
پارتهای دوسال دیگه رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/20793
از تخفیف ویژهمون جا نمونید🔥🔥🔥
#پارت360
سکوت میانشان عذاب آور بود.
میجان هم متوجه جو عجیب و غریب بینشان شده بود که حرفی نمیزد.
جاوید، میجان را مخاطب قرار داد:
- معلم ایوا کی میاد؟
- کم کم دیگه باید بیان آقا...
جاوید همانطور که با ماگ درون دستش بازی میکرد سری تکان داد.
- خوبه...
تصمیمی که از شب گذشته در ذهنش داشت بالا و پایین میشد، حالا به قطعیت رسیده بود.
با مکث اضافه کرد:
- یه مدت ممکنه نباشم، میجان میخوام بیای اینجا بمونی. میتونی؟
سر ایوا و میجان همزمان سمت جاوید چرخید.
میجان آرام گفت:
- بله آقا میام.
همزمان ایوا نالید:
- کجا میخواید برید؟
جاوید نگاه زیر چشمی به ایوا انداخت.
- یک ماهی میخوام برم قطر.
پارتهای دوسال دیگه رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/20793
از تخفیف ویژهمون جا نمونید🔥🔥🔥