° ایوای جاوید °
#پارت329
ابروهای آرزو از سر تعجب بالا پرید.
جاوید همیشه معتقد بود رابطه باید در هوشیاری کامل طرفین باشد.
حتی یادش بود یک بار که آرزو الکل خونش بالا بود، تا خود صبح دست به آرزو نزد تا هوشیاریاش برگردد.
و حالا میخواست هوشیاریاش را از دست بدهد؟
عجیب بود.
بی حرف یکی از سنگین ترین ویسکی های بارش را بیرون کشید و با لیوان پهن و کوتاه پر از یخ مقابل جاوید گذاشت.
خواست کنارش بنشیند که جاوید دستش را کشید و آرزو را روی پایش نشاند.
لباسش را وسط رانش بود.
دست داغ و گر گرفتهاش را روی ران برهنهی آرزو گذاشت و زیر گوشش لب زد:
- خودت برام بریز...
آرزو با عشوه خندید و همانطور که لیوان جاوید را پر میکرد گفت:
- حالت خرابه ها جاوید. فکر نمیکردم تا این حد دیگه واست جذاب باشم. هنوز نیومده دم و دستگاهت پا شده!
جاوید سرش را درون گردن آرزو پنهان کرد و نفس گرمش را یک باره همانجا بیرون فرستاد.
حقیقت این بود که از وقتی آمده بود یک لحظه جذابیت های آرزو به چشمش نیامده بود و مدام داشت ایوا را با او مقایسه میکرد!
حالش داشت از خودش بهم میخورد.
انقدر نوشید که دیگر اسم خودش را هم به یاد نیاورد.
حساب پیک هایش از دستش در رفته بود
دستش را زیر باسن آرزو قفل کرد.
سر جایش ایستاد و او را در آغوشش بالا کشید.
آرزو پاهایش را دور کمر جاوید قفل کرد.
جاوید تلو تلو خوران تا اتاق خواب آرزو پیش رفت.
آرزو را روی تخت انداخت و روی تنش خیمه زد.
نههههه🥺🥺🥺🥺
برو خونه پسرممم... زنت مال خودته نمیخواد اینجوری خودتو زجر بدی😭😭😭
پارت های دو سال آینده رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/18033
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون هم جا نمونید🔥🔥🔥
#پارت329
ابروهای آرزو از سر تعجب بالا پرید.
جاوید همیشه معتقد بود رابطه باید در هوشیاری کامل طرفین باشد.
حتی یادش بود یک بار که آرزو الکل خونش بالا بود، تا خود صبح دست به آرزو نزد تا هوشیاریاش برگردد.
و حالا میخواست هوشیاریاش را از دست بدهد؟
عجیب بود.
بی حرف یکی از سنگین ترین ویسکی های بارش را بیرون کشید و با لیوان پهن و کوتاه پر از یخ مقابل جاوید گذاشت.
خواست کنارش بنشیند که جاوید دستش را کشید و آرزو را روی پایش نشاند.
لباسش را وسط رانش بود.
دست داغ و گر گرفتهاش را روی ران برهنهی آرزو گذاشت و زیر گوشش لب زد:
- خودت برام بریز...
آرزو با عشوه خندید و همانطور که لیوان جاوید را پر میکرد گفت:
- حالت خرابه ها جاوید. فکر نمیکردم تا این حد دیگه واست جذاب باشم. هنوز نیومده دم و دستگاهت پا شده!
جاوید سرش را درون گردن آرزو پنهان کرد و نفس گرمش را یک باره همانجا بیرون فرستاد.
حقیقت این بود که از وقتی آمده بود یک لحظه جذابیت های آرزو به چشمش نیامده بود و مدام داشت ایوا را با او مقایسه میکرد!
حالش داشت از خودش بهم میخورد.
انقدر نوشید که دیگر اسم خودش را هم به یاد نیاورد.
حساب پیک هایش از دستش در رفته بود
دستش را زیر باسن آرزو قفل کرد.
سر جایش ایستاد و او را در آغوشش بالا کشید.
آرزو پاهایش را دور کمر جاوید قفل کرد.
جاوید تلو تلو خوران تا اتاق خواب آرزو پیش رفت.
آرزو را روی تخت انداخت و روی تنش خیمه زد.
نههههه🥺🥺🥺🥺
برو خونه پسرممم... زنت مال خودته نمیخواد اینجوری خودتو زجر بدی😭😭😭
پارت های دو سال آینده رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/18033
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون هم جا نمونید🔥🔥🔥