گسترده رنگینکمون🌈 dan repost
_من کونتو پاره می کنم رادین، به من خیانت می کنی؟
آنچه باعث شد قهوه در گلویش بپرد نه کلمات و نه جیغهای دختر بود، بلکه آن قد و قوارهی ریزه ای که رفت بالای میز و با کیف بر سر پسر مورد بحث کوبید بود...
_دربیار اون شومبول کثافت تو شلوارتو، من اونو میبرم می کنم تو دهنت...
کل کافه بهت زده به دعوای انها نگاه می کردند و او به آن دختر.
_بخدا من مقصر نبودم بلوط...
و پسر کم مانده بود گریه کند وقتی لنگه کفش دختر درست وسط صورتش خورد.
_اینم تقصیر من نبود، قورومدنگ.
و دعوا با سقوط پسر با آن هیکل وسط سالن تمام شده بود اما برای پولاد دخترک دست به کمر، فاتح مهم بود که از روی شکم پسر رد شد، کفشش را پوشید و... از در رفته بود.
یکهفته بعد!
به شمارهی سیو شده روی گوشی اش خیره شد. بالاخره تماس را برقرار کرد، خیلی طول نکشید که صدای دختر آمد.
_بله؟
حتی با اینکه صدا خواب الود بود هم باز شناختش.
_ یک لحظه حرف نزن تا من حرف بزنم.
برای این دیالوگ یک هفته تمرین کرده بود، نه اینکه ناشی باشد، فقط بنظرش این دختر مثل بقیه نبود. سکوت پشت خط باعث شد ادامه دهد.
_اسم من پولاده، دکتر جراحم، شمارت و از گوشی اون پسری که هفتهی پیش وسط کافه حسابشو رسیدی برداشتم.
یک لحظه فکر کرد دخترک پشت خط نیست.
_الو! هستی بلوط؟
صدای خواب الود آمد.
_آره، فقط بگو چجوری از گوشیش برداشتی؟
دستی پس سرش کشید، لبخند زد، درست بود کاری که کرد به وجناتش نمی آمد، اما آن دختر بنظرش ارزشش را داشت.
_وقتی دراز به دراز افتاده بود، انگشتش و گذاشتم و قفلش باز شد، اسمت بلوط بود.
به سکوت پشت خط گوش داد. بعید بود آن دعوا به آشتی ختم شده باشد، ولی یک لحظه حس بدی پیدا کرد.
_پس درسته که جراحا دستای فرزی دارن و هوش زیادی، خب شمارمو برای چی برداشتی؟
اهل لاس زدن و صغراکبرا چیدن نبود. به ساعتش نگاه کرد، وقتش را هم نداشت.
_اهل رابطهی درست درمون هستی؟
درست و درمان را در ذهنش بالا و پایین کرد و قبل از نتیجه گیری صدای پشت خط خمیازه ای کشیده بود.
_درست درمون چیه؟ اگر بکن درویی یا دنبال سوراخ مفت میگردی یا برای تخت میخوای که...هری.
خنده اش را خورد، زیادی رک بود و حالا بیشتر او را می خواست.
_دست رد به سکس با تو نمی زنم، ولی هول و دست و پا شل نیستم، بچاپ نباشی و خیانت نکنی و دریده نباشی برام کافیه.
و باز سکوت پشت خط، خدا خدا میکرد دختر قبول کند...
_دست رد به پولات نمیزنم ولی خودم کار می کنم، خائنم از سگ کمتره، ولی خیانت کنی از اون پسره بدتر سرت میارم.
لبخند پولاد عریض شد، این یعنی قبول کرده بود؟
_پس همو ببینیم؟ شاید از من خوشت نیومد.
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0
آنچه باعث شد قهوه در گلویش بپرد نه کلمات و نه جیغهای دختر بود، بلکه آن قد و قوارهی ریزه ای که رفت بالای میز و با کیف بر سر پسر مورد بحث کوبید بود...
_دربیار اون شومبول کثافت تو شلوارتو، من اونو میبرم می کنم تو دهنت...
کل کافه بهت زده به دعوای انها نگاه می کردند و او به آن دختر.
_بخدا من مقصر نبودم بلوط...
و پسر کم مانده بود گریه کند وقتی لنگه کفش دختر درست وسط صورتش خورد.
_اینم تقصیر من نبود، قورومدنگ.
و دعوا با سقوط پسر با آن هیکل وسط سالن تمام شده بود اما برای پولاد دخترک دست به کمر، فاتح مهم بود که از روی شکم پسر رد شد، کفشش را پوشید و... از در رفته بود.
یکهفته بعد!
به شمارهی سیو شده روی گوشی اش خیره شد. بالاخره تماس را برقرار کرد، خیلی طول نکشید که صدای دختر آمد.
_بله؟
حتی با اینکه صدا خواب الود بود هم باز شناختش.
_ یک لحظه حرف نزن تا من حرف بزنم.
برای این دیالوگ یک هفته تمرین کرده بود، نه اینکه ناشی باشد، فقط بنظرش این دختر مثل بقیه نبود. سکوت پشت خط باعث شد ادامه دهد.
_اسم من پولاده، دکتر جراحم، شمارت و از گوشی اون پسری که هفتهی پیش وسط کافه حسابشو رسیدی برداشتم.
یک لحظه فکر کرد دخترک پشت خط نیست.
_الو! هستی بلوط؟
صدای خواب الود آمد.
_آره، فقط بگو چجوری از گوشیش برداشتی؟
دستی پس سرش کشید، لبخند زد، درست بود کاری که کرد به وجناتش نمی آمد، اما آن دختر بنظرش ارزشش را داشت.
_وقتی دراز به دراز افتاده بود، انگشتش و گذاشتم و قفلش باز شد، اسمت بلوط بود.
به سکوت پشت خط گوش داد. بعید بود آن دعوا به آشتی ختم شده باشد، ولی یک لحظه حس بدی پیدا کرد.
_پس درسته که جراحا دستای فرزی دارن و هوش زیادی، خب شمارمو برای چی برداشتی؟
اهل لاس زدن و صغراکبرا چیدن نبود. به ساعتش نگاه کرد، وقتش را هم نداشت.
_اهل رابطهی درست درمون هستی؟
درست و درمان را در ذهنش بالا و پایین کرد و قبل از نتیجه گیری صدای پشت خط خمیازه ای کشیده بود.
_درست درمون چیه؟ اگر بکن درویی یا دنبال سوراخ مفت میگردی یا برای تخت میخوای که...هری.
خنده اش را خورد، زیادی رک بود و حالا بیشتر او را می خواست.
_دست رد به سکس با تو نمی زنم، ولی هول و دست و پا شل نیستم، بچاپ نباشی و خیانت نکنی و دریده نباشی برام کافیه.
و باز سکوت پشت خط، خدا خدا میکرد دختر قبول کند...
_دست رد به پولات نمیزنم ولی خودم کار می کنم، خائنم از سگ کمتره، ولی خیانت کنی از اون پسره بدتر سرت میارم.
لبخند پولاد عریض شد، این یعنی قبول کرده بود؟
_پس همو ببینیم؟ شاید از من خوشت نیومد.
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0
https://t.me/+CwW9ui47haAyNjM0