#part650 مــــــ💄ــــــاتیک
تلخندی زد و آه کشید
دخترک برای چیدن آن میز از صبح حداقل بیست مرتبه با خواهرش تماس گرفته بود!
دستش برای قطع کردن رفت که تماس وصل شد
صدای نفس هایش را میشنید اما سکوت کرده بود
کامی از سیگارش گرفت و خودش مکالمه را شروع کرد
_ تا یک ساعت دیگه میرسم خونه ، در اتاق رو از جا نکنی خانم کوچولو
لادن همچنان سکوت کرده بود
ساواش دود را بیرون فرستاد
_ حال مامان خوبه
مکثی کرد و با طعنه ادامه داد
_ از اولم خوب بوده البته
لادن منظم و عمیق نفس میکشید
مثل کسی که سرماخورده و بینیاش گرفته است
ناخواسته اعتراف کرد
_ این دعوت از اولم فکر خوبی نبود
نمیدونستم قراره تا این حد جو مشنج شه
صدایی از سمت دخترک نشنید
سیگارش را گوشه جدول خاموش کرد
_ قهری؟ میخواستم بگم برگشتم تو هم بزن اما یادم اومد همونجا تلافی کردی
اطلاعیه جدید رو بخونید
بزودی افزایش قیمت لحاظ میشه :
https://t.me/c/1477574810/55020
تلخندی زد و آه کشید
دخترک برای چیدن آن میز از صبح حداقل بیست مرتبه با خواهرش تماس گرفته بود!
دستش برای قطع کردن رفت که تماس وصل شد
صدای نفس هایش را میشنید اما سکوت کرده بود
کامی از سیگارش گرفت و خودش مکالمه را شروع کرد
_ تا یک ساعت دیگه میرسم خونه ، در اتاق رو از جا نکنی خانم کوچولو
لادن همچنان سکوت کرده بود
ساواش دود را بیرون فرستاد
_ حال مامان خوبه
مکثی کرد و با طعنه ادامه داد
_ از اولم خوب بوده البته
لادن منظم و عمیق نفس میکشید
مثل کسی که سرماخورده و بینیاش گرفته است
ناخواسته اعتراف کرد
_ این دعوت از اولم فکر خوبی نبود
نمیدونستم قراره تا این حد جو مشنج شه
صدایی از سمت دخترک نشنید
سیگارش را گوشه جدول خاموش کرد
_ قهری؟ میخواستم بگم برگشتم تو هم بزن اما یادم اومد همونجا تلافی کردی
اطلاعیه جدید رو بخونید
بزودی افزایش قیمت لحاظ میشه :
https://t.me/c/1477574810/55020