#part649 مــــــ💄ــــــاتیک
ساواش با تاسف سر تکان داد و عقب عقب رفت
_ خستم کردید همتون
یک نفر نباید تو این زندگی کوفتی باشه که بتونم بهش اعتماد کنم؟
اخترخاتون نالید
_ من هرکاری میکنم برای تو میکنم
ساواش بی توجه به او سمت در رفت
_ از زنم میخورم ، از مادرم میخورم ، دخترعمم پشتم نقشه میریزه
من دارم جون میکنم تا این زندگی رو دوباره سرپا کنم اون وقت شماها...
از بیمارستان بیرون زد
پاهایش را روی زمین میکشید
از دکه کنار بیمارستان دو نخ سیگار گرفت و روی جدول نشست
سرش را میان دستانش گرفت و پوف کشید
دخترک را زندانی کرده بود...
کتک زده و زندانی کرده بود!
همان دختربچه ای که روزی دانشآموزش بود
عصبی تر پوف کشید و موبایلش را بیرون آورد
به یاد نمی آورد تلفن بی سیم خانه در اتاق لادن بود یا نه اما شماره را گرفت
تا جایی که خاطرش بود لادن برای صحبت با خواهرش آن را روی پاتختی گذاشته بود
ساواش میفهمه مامانش داشته ادا در میاورده اما....🙂💔
اطلاعیه جدید رو بخونید
بزودی افزایش قیمت لحاظ میشه :
https://t.me/c/1477574810/54958
ساواش با تاسف سر تکان داد و عقب عقب رفت
_ خستم کردید همتون
یک نفر نباید تو این زندگی کوفتی باشه که بتونم بهش اعتماد کنم؟
اخترخاتون نالید
_ من هرکاری میکنم برای تو میکنم
ساواش بی توجه به او سمت در رفت
_ از زنم میخورم ، از مادرم میخورم ، دخترعمم پشتم نقشه میریزه
من دارم جون میکنم تا این زندگی رو دوباره سرپا کنم اون وقت شماها...
از بیمارستان بیرون زد
پاهایش را روی زمین میکشید
از دکه کنار بیمارستان دو نخ سیگار گرفت و روی جدول نشست
سرش را میان دستانش گرفت و پوف کشید
دخترک را زندانی کرده بود...
کتک زده و زندانی کرده بود!
همان دختربچه ای که روزی دانشآموزش بود
عصبی تر پوف کشید و موبایلش را بیرون آورد
به یاد نمی آورد تلفن بی سیم خانه در اتاق لادن بود یا نه اما شماره را گرفت
تا جایی که خاطرش بود لادن برای صحبت با خواهرش آن را روی پاتختی گذاشته بود
ساواش میفهمه مامانش داشته ادا در میاورده اما....🙂💔
اطلاعیه جدید رو بخونید
بزودی افزایش قیمت لحاظ میشه :
https://t.me/c/1477574810/54958