#گریز_از_تو
#پارت_1045
_کار شیدا بوده. دقیقا از همون شبی که رفتین رستوران گم و گور شده.
شانه های شایان با مکثی کوتاه بالا پرید. اجزای چهره اش مچاله بود و ابروهای جوگندمی اش درهم!
_چرا به فکر خودم نرسید؟!
_اقا از دیشب افتاده به پوست کندن شهر که اون دختر و پیدا کنه. اما بنظرم فایده ای نداره.
شایان نفس عمیقی کشید.
_چیزی که نباید میشد، اتفاق افتاده و زندگی نسبتا آروم اینا از هم پاشیده... فکر ارسلان الان باید رو چیز مهم تری متمرکز باشه تا سرویس کردن دهن شیدا!
ایستاده بودند مقابل در اتاق یاسمین، با صدایی که به زحمت شنیده میشد، صحبت میکردند. چه خوب که اردلان پایین رفته و کنارشان نبود.
_اقا رو دیشب دیدم، حالش خوب نبود دکتر... بیشتر از یاسمین نه اما کمتر هم عذاب نمیکشه.
_درسته اما آقا نباید انتظار داشته باشه که عاقبت کاراش هیچ وقت تو زندگیش سبز نشه. خدا هم خوب میدونه آدمیزاد و از کجا بزنه.
گوشه ی پلک های متین از شدت جمع شدن چشمهایش چین افتاد.
_یعنی خدا منتظر بود تا ارسلان خان و از تنها نقطه ی امیدش بزنه؟
پوزخند شایان شبیه افتادن یک برگ زرد از درخت بود. سبک و بی بال... بدون هیچ امیدی برای ادامه حیات!
_آقا نمیتونه تو زندگی واسه خدا هم تعیین تکلیف کنه و بهش زور بازو نشون بده. بیا روراست باشیم متین جان، حتی اگه آتئیست باشی و تا اخر عمر تو ابهام دست و پا بزنی باز هم دنیا بابت اعمالت جلوت وامیسته.
متین ناامید بلند شد و مقابل در اتاق ایستاد. گوشش را چسباند به در تا شاید صدای گریه ی یاسمین را بشنود اما جز سکوتی دردناک چیزی نصیبش نشد. شایان نشسته بود به خواندن روضه ایی که هیچکس حتی توان مرورش را نداشت.
_اون دختر گناهکار بود. درست... با هدف اومد تو این خونه درست... اما ارسلان حق نداشت با اون وضعیت جونش و بگیره.
متین کلافه شد: بیخیال تو رو خدا. هفت سال از اون ماجرا گذشته.
_اما بعد هفت سال دوباره برگشته و بیخ گلومون و گرفته. غمگین ترین بخش ماجرا اینجاست که یه دختر بی گناه تر از همه ی ما فقط به جرم عاشق شدن، داره ذره ذره آب میشه. اونم با...
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1045
_کار شیدا بوده. دقیقا از همون شبی که رفتین رستوران گم و گور شده.
شانه های شایان با مکثی کوتاه بالا پرید. اجزای چهره اش مچاله بود و ابروهای جوگندمی اش درهم!
_چرا به فکر خودم نرسید؟!
_اقا از دیشب افتاده به پوست کندن شهر که اون دختر و پیدا کنه. اما بنظرم فایده ای نداره.
شایان نفس عمیقی کشید.
_چیزی که نباید میشد، اتفاق افتاده و زندگی نسبتا آروم اینا از هم پاشیده... فکر ارسلان الان باید رو چیز مهم تری متمرکز باشه تا سرویس کردن دهن شیدا!
ایستاده بودند مقابل در اتاق یاسمین، با صدایی که به زحمت شنیده میشد، صحبت میکردند. چه خوب که اردلان پایین رفته و کنارشان نبود.
_اقا رو دیشب دیدم، حالش خوب نبود دکتر... بیشتر از یاسمین نه اما کمتر هم عذاب نمیکشه.
_درسته اما آقا نباید انتظار داشته باشه که عاقبت کاراش هیچ وقت تو زندگیش سبز نشه. خدا هم خوب میدونه آدمیزاد و از کجا بزنه.
گوشه ی پلک های متین از شدت جمع شدن چشمهایش چین افتاد.
_یعنی خدا منتظر بود تا ارسلان خان و از تنها نقطه ی امیدش بزنه؟
پوزخند شایان شبیه افتادن یک برگ زرد از درخت بود. سبک و بی بال... بدون هیچ امیدی برای ادامه حیات!
_آقا نمیتونه تو زندگی واسه خدا هم تعیین تکلیف کنه و بهش زور بازو نشون بده. بیا روراست باشیم متین جان، حتی اگه آتئیست باشی و تا اخر عمر تو ابهام دست و پا بزنی باز هم دنیا بابت اعمالت جلوت وامیسته.
متین ناامید بلند شد و مقابل در اتاق ایستاد. گوشش را چسباند به در تا شاید صدای گریه ی یاسمین را بشنود اما جز سکوتی دردناک چیزی نصیبش نشد. شایان نشسته بود به خواندن روضه ایی که هیچکس حتی توان مرورش را نداشت.
_اون دختر گناهکار بود. درست... با هدف اومد تو این خونه درست... اما ارسلان حق نداشت با اون وضعیت جونش و بگیره.
متین کلافه شد: بیخیال تو رو خدا. هفت سال از اون ماجرا گذشته.
_اما بعد هفت سال دوباره برگشته و بیخ گلومون و گرفته. غمگین ترین بخش ماجرا اینجاست که یه دختر بی گناه تر از همه ی ما فقط به جرم عاشق شدن، داره ذره ذره آب میشه. اونم با...
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to