#45
باید از موقعیت استفاده می کردم اگه می نشستم و صبحونه می خوردم ممکن بود مهرداد یه بهونه ای بیاره و نزاره که برم و به کارم برسم واسه همین گفتم:
-مامان یه جا می خوام برم واسه مصاحبه ی کاری دیرم میشه تو راه یه چیزی می خرم می خورم ممنون.
بدون معطلی از خونه بیرون اومدم فکر می کردم از شرشون راحت شدم اما مهرداد دنبالم اومد و همین که کفش هامو پوشیدم دستمو گرفت و مانعم شد.
-کار چی پیدا کردی گندم؟ چرا می خوای منو یا خودت دشمن کنی و لج بندازی مگه من بهت نگفتم بهم سرویس بده و پولتو بگیر واسه چی بازم می خوای بری سرکار؟
دستمو محکم از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-شرمندتم دیگه از تو لجن اومدم بیرون دارم میرم دنبال یه کار آدمیزادی تو هم زیاد به در و پام نپیچ اگه دنبال پول تو بودم از روز اول تن و بدنمو به حراج نمی زاشتم.
سمت در رفتم و مهرداد هم خواست دنبالم بیاد که مامان صداش زد و مجبور شد به خونه برگرده.
خیالم راحت بود که دنبالم نمیاد چون دیروز خونه نبود امروز حق نداشت بیرون بره و کل وقتش رو باید برای مامان می زاشت.
سر خیابون که رسیدم تاکسی گرفتم و آدرس اون خراب شده رو بهش دادم.
هر چی می گفتم دیگه اینجا نمیام بازم پام باز می شد و باید می اومدم دلم نمی خواست چشمم به چشم سودا بیفته واسه همون اون اطراف شروع به قدم زدن کردم و کارت رو از کیفم بیرون آوردم.
امیدوار بودم شماره ی همراه خودش باشه و جواب بده تا لازم نباشه برم داخل.
با کلی استرس شماره رو گرفتم و گوشی رو کنار گوشم گرفتم که صداش توی گوشم پیچید.
باید از موقعیت استفاده می کردم اگه می نشستم و صبحونه می خوردم ممکن بود مهرداد یه بهونه ای بیاره و نزاره که برم و به کارم برسم واسه همین گفتم:
-مامان یه جا می خوام برم واسه مصاحبه ی کاری دیرم میشه تو راه یه چیزی می خرم می خورم ممنون.
بدون معطلی از خونه بیرون اومدم فکر می کردم از شرشون راحت شدم اما مهرداد دنبالم اومد و همین که کفش هامو پوشیدم دستمو گرفت و مانعم شد.
-کار چی پیدا کردی گندم؟ چرا می خوای منو یا خودت دشمن کنی و لج بندازی مگه من بهت نگفتم بهم سرویس بده و پولتو بگیر واسه چی بازم می خوای بری سرکار؟
دستمو محکم از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
-شرمندتم دیگه از تو لجن اومدم بیرون دارم میرم دنبال یه کار آدمیزادی تو هم زیاد به در و پام نپیچ اگه دنبال پول تو بودم از روز اول تن و بدنمو به حراج نمی زاشتم.
سمت در رفتم و مهرداد هم خواست دنبالم بیاد که مامان صداش زد و مجبور شد به خونه برگرده.
خیالم راحت بود که دنبالم نمیاد چون دیروز خونه نبود امروز حق نداشت بیرون بره و کل وقتش رو باید برای مامان می زاشت.
سر خیابون که رسیدم تاکسی گرفتم و آدرس اون خراب شده رو بهش دادم.
هر چی می گفتم دیگه اینجا نمیام بازم پام باز می شد و باید می اومدم دلم نمی خواست چشمم به چشم سودا بیفته واسه همون اون اطراف شروع به قدم زدن کردم و کارت رو از کیفم بیرون آوردم.
امیدوار بودم شماره ی همراه خودش باشه و جواب بده تا لازم نباشه برم داخل.
با کلی استرس شماره رو گرفتم و گوشی رو کنار گوشم گرفتم که صداش توی گوشم پیچید.