کاش میشد روی هر رنگین کمان
مینوشتم “مهربان “با من بمان!
کاش میشد قلبها آباد بود
کینه و غمها به دست باد بود
کاش میشد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغوشی نداشت
کاش میشد کاشهای زندگی
تا شود در پشت قاب بندگی
کاش میشد کاشها مهمان شوند
در میان غصهها پنهان شوند
کاش میشد آسمان غمگین نبود
رد پای کینهها رنگین نبود
نیمایوشیج
مینوشتم “مهربان “با من بمان!
کاش میشد قلبها آباد بود
کینه و غمها به دست باد بود
کاش میشد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغوشی نداشت
کاش میشد کاشهای زندگی
تا شود در پشت قاب بندگی
کاش میشد کاشها مهمان شوند
در میان غصهها پنهان شوند
کاش میشد آسمان غمگین نبود
رد پای کینهها رنگین نبود
نیمایوشیج