Postlar filtri


دیدم
که
آدمی
می‌تواند،
شفایِ
آدمی
شود


زياد مُردم
براى كمى زندگى كردن
در كنارِ تو ...

يغما گلرويی


اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست . سرت را بالا بگیر و لبخند بزن فهمیدن احساس، کار هر آدمی نیست!

شاملو


جان من و جان تو بسته‌ ست به همدیگر
همرنگ شوم از تو ، گر خیر بود گر شر

مولانا


ناصح! مرا دِماغ نصیحت‌پذیر نیست
سوگند خورده‌ام که به جز ساز نشنوم!

طالب آملی


شرمنده‌ی رسم انتظارم
جانی‌ که نبود بر لب آمد

بیدل دهلوی


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


ملکا، مها، نگارا، صنما، بتا، بهارا
متحیرم ندانم، که تو خود چه نام داری...

سعدی


‏از
خاک
آفریده
شده
ایم،
پس
چرا
شکوفه
ندهیم؟!



من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم

شاملو




معدن شعر های یه خطی:


@shear


گوشه کنار شهر dan repost
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

@gkshahr


گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست... تو را در خیال چیست؟!

جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سوال چیست؟

بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست

گفتم همیشه فکر وصال تو می کنم
در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟!

دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست…

چون حل نمی شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده‌ی قیل و قال چیست؟

ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست...؟

هلالی جغتایی


زياد مُردم
براى كمى زندگى كردن
در كنارِ تو ...

يغما گلرويی


گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا
ور نشانه می‌پرسی، رشته سر گمست اینجا

اوحدی


تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار،
مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من..

حسین منزوی




دوستان را در دل رنج‌ها باشد که آن
به هیچ دارویی خوش نشود!
نه به خفتن،
نه به گفتن و
نه به خوردن؛
الا به دیدار دوست…

مولانا


حال ما بی آن مه زیبا مپرس
آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس

مولانا

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.