#۱۴۰
⏳♡🔥
به یکباره بغض آسمان ترکید و باران به آرامی شروع کرد به باریدن. نیاز با گونهای که از سرما گلگون شده ذوق کودکانهای کرد.
-چند روز پیش بود که به آرمان گفتم پاییز امسال خیلی بیبرکته. فکر کنم این حرفم رو شنید و به غیرتش برخورد که امروز خودی نشون داد.
-سرما میخوری زیر بارون.
سد راهم شد و ذوقش را غلیظتر بروز داد.
-اینقدر نگران و مراقب من نباش! بیا با هم از دست و دلبازی آسمون لذت ببریم. کی میدونه پاییز بعدی قراره باز این تن ما روی زمین باشه نه زیرش؟
چقدر با این زندگیِ عوضی راحت بود، درست خلاف من...!
باز انگشتانم را به دستش گره زدم و تا پارکی که در آن نزدیکی بود رهایش نکردم. از من خواست با او زیر باران قدم بزنم؟ من بیشتر از خواستهاش را به او دادم. در قسمتی خلوت و دور از دید که تقریباً هیچکس نبود با هم روی چمنهای خیس دراز کشیدیم.
-دهنت رو باز بذار تا بارون از آسمون مثل شیری که از سینهی مادرت توی دهنت میریخت به تمام وجودت نفوذ کنه.
خاطرهای در ذهنم زنده شد که دانههای باران را مثل سنگ کرد و محکم به سر و تنم کوبید. از نیاز دور شدم و به گذشته نزدیک و نزدیکتر...
-بعضی وقتها اینقدر به آدم خوش میگذره که آروز میکنی کاش میتونستی زمان رو توی این لحظه ثابت نگه داری و باقی عمر رو ذخیره کرد برای بعدش.
نیاز توی حال خودش بود و من در گذشتهام. دانههای باران توی دهانم که میریخت انگار آتش بود و گلویم را میسوزاند.
-امیر چرا ساکت شدی؟ اگه میترسی مریض بشی میتونیم برگردیم.
من در کنارش زیر باران سوختم، اما شعله کشیدنم سمت آسمان را ندید.
-نیاز تو میدونی چرا وقتی کسی رو از دست میدیم زیاد خوابش رو میبینیم؟
نیمرخش سمت من متمایل شد. قطرات ریز باران مثل شبنم روی پوست روشنش نشسته بودند و ریملش کمی زیر پلک پایینش را سیاه کرده بود.
-بابام مثل تو، خیلی وقتها خواب کسی یا شایدم کسایی رو میبینه که میگه دیگه نیستن. دلیل رو ازش پرسیدم و اون جوابی داد که نمیدونم علمیه یا براساس تجربه. گفت علت اینکه وقتی کسی رو از دست میدیم خوابش رو زیاد میبینیم یه حقه از طرف مغزه تا با غم اون شخص کنار بیایم. مغز حقههای زیادی داره که دردهای ما کم بشه و زخمها التیام پیدا کنن، اما ما مقاومت میکنیم.
نحوه عضویت در کانال vip ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186097
میانبر پارتهای رمان ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186322
#ژانوس
#سارا_رایگان
@Donyaye_sara
@sara_raygan
⏳♡🔥
به یکباره بغض آسمان ترکید و باران به آرامی شروع کرد به باریدن. نیاز با گونهای که از سرما گلگون شده ذوق کودکانهای کرد.
-چند روز پیش بود که به آرمان گفتم پاییز امسال خیلی بیبرکته. فکر کنم این حرفم رو شنید و به غیرتش برخورد که امروز خودی نشون داد.
-سرما میخوری زیر بارون.
سد راهم شد و ذوقش را غلیظتر بروز داد.
-اینقدر نگران و مراقب من نباش! بیا با هم از دست و دلبازی آسمون لذت ببریم. کی میدونه پاییز بعدی قراره باز این تن ما روی زمین باشه نه زیرش؟
چقدر با این زندگیِ عوضی راحت بود، درست خلاف من...!
باز انگشتانم را به دستش گره زدم و تا پارکی که در آن نزدیکی بود رهایش نکردم. از من خواست با او زیر باران قدم بزنم؟ من بیشتر از خواستهاش را به او دادم. در قسمتی خلوت و دور از دید که تقریباً هیچکس نبود با هم روی چمنهای خیس دراز کشیدیم.
-دهنت رو باز بذار تا بارون از آسمون مثل شیری که از سینهی مادرت توی دهنت میریخت به تمام وجودت نفوذ کنه.
خاطرهای در ذهنم زنده شد که دانههای باران را مثل سنگ کرد و محکم به سر و تنم کوبید. از نیاز دور شدم و به گذشته نزدیک و نزدیکتر...
-بعضی وقتها اینقدر به آدم خوش میگذره که آروز میکنی کاش میتونستی زمان رو توی این لحظه ثابت نگه داری و باقی عمر رو ذخیره کرد برای بعدش.
نیاز توی حال خودش بود و من در گذشتهام. دانههای باران توی دهانم که میریخت انگار آتش بود و گلویم را میسوزاند.
-امیر چرا ساکت شدی؟ اگه میترسی مریض بشی میتونیم برگردیم.
من در کنارش زیر باران سوختم، اما شعله کشیدنم سمت آسمان را ندید.
-نیاز تو میدونی چرا وقتی کسی رو از دست میدیم زیاد خوابش رو میبینیم؟
نیمرخش سمت من متمایل شد. قطرات ریز باران مثل شبنم روی پوست روشنش نشسته بودند و ریملش کمی زیر پلک پایینش را سیاه کرده بود.
-بابام مثل تو، خیلی وقتها خواب کسی یا شایدم کسایی رو میبینه که میگه دیگه نیستن. دلیل رو ازش پرسیدم و اون جوابی داد که نمیدونم علمیه یا براساس تجربه. گفت علت اینکه وقتی کسی رو از دست میدیم خوابش رو زیاد میبینیم یه حقه از طرف مغزه تا با غم اون شخص کنار بیایم. مغز حقههای زیادی داره که دردهای ما کم بشه و زخمها التیام پیدا کنن، اما ما مقاومت میکنیم.
نحوه عضویت در کانال vip ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186097
میانبر پارتهای رمان ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186322
#ژانوس
#سارا_رایگان
@Donyaye_sara
@sara_raygan