آنتیگونه، این فیگور زنانۀ تاریخی، نقش پررنگی در بسیاری از مباحث فلسفی و فمینیستی معاصر ایفا کرده است. اما شاید نقطۀ عزیمت ورود او به مباحث جدی فلسفی را بتوان در پدیدارشناسی روح هگل ردیابی کرد. از نظر هگل، تراژدی آنتیگونه نهتنها آشکارکنندۀ روح قومی یونانیان، بلکه برترین اثر هنری تمامی ادوار است. در این مقاله، به سبب اهمیت فیگور آنتیگونه در نمایاندن «منطق تاریخ» هگلی، سعی شده با نگاهی به وجوه نظری و البته منفعلانۀ این فیگور در فلسفۀ هگل، و سپس برداشتی آزاد از نظریات جودیت باتلر در کتابهای ادعای آنتیگونه و گفتار تحریکپذیر، به تحلیل و بررسی وجوه عملی وکنشگرانۀ این فیگور از نگاه فمینیستی بنشینم.
این مقاله را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
http://zananemrooz.com/article/دو-روایت-از-فیگور-آنتیگونه/
@zanan_emrooz
این مقاله را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
http://zananemrooz.com/article/دو-روایت-از-فیگور-آنتیگونه/
@zanan_emrooz