🔶 «تاریخ مشروطهی ایران»
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 2ـ بیرون رفتن محمدعلیمیرزا از تهران
روز پنجشنبه چهاردهم خرداد (4 جمادیالاولی) در تهران یک روز شگفتی بود. در این روز بامدادان مردم تهران از خواب برخاسته بکارهای خود پرداختند. کسی بیم نداشته نمیدانست چه رو خواهد داد. ولی چون سه یا چهار ساعت از روز گذشت (ساعت هشت و نیم) ناگهان غوغای بزرگی از کانون شهر برخاسته در سراسر آن پیچید : یک دسته سربازان سیلاخوری پاچهها را ورمالیده ، آستینها را بالا زده ، فریادکنان و دادزنان ، بیکبار از خیابان در الماسی [1] بیرون جستند ، و در خیابانها باین سو و آن سو دویده آواز «بگیر ، ببند» راه انداختند. به هر کسی رسیدند زدند و یا لختش کردند. گاهی نیز تیرهایی بهوا انداختند. پشت سر ایشان دو فوج قزاق سوار ، تفنگها بر سر دست ، با یک توپ همراه خود پدید آمده ، تاختکنان راه بسوی دارالشورا پیش گرفتند ، چنانکه هر کسی میپنداشت بکندن بنیاد مجلس میشتابند. در همان هنگام یک تیپ قزاق پیاده میدان توپخانه را فراگرفتند.
این غوغاها و تاختها که بهیکدم روی داد مردم را هراسان گردانیده سراسر شهر را بجنبانید. در خیابانها هراس همگی را گرفته هر کسی پی پناهگاهی میشتافت. دکانداران دکانها را میبستند. شاگردان از دبستانها بیرون ریخته ترسان و لرزان بسوی خانههای خود میدویدند. درشکهها تند کرده پروای رهگذران نمیداشتند. هر کسی میپنداشت جنگ آغاز شده بزودی آواز توپ و تفنگ از پیرامون مجلس خواهد برخاست.
در گرماگرم این آشفتگی بود که ناگهان کالسکهی ششاسبهی شاهی از در الماسی [2] بیرون شتافت ، شاه درون کالسکه نشسته لیاخوف و شاپشال با شمشیرهای آخته بدست در چپ و راست ، و سوارگان قزاق در پس و پیش ، با شتاب روانه گردیدند و چون بمیدان توپخانه رسیدند بدست چپ پیچیده بخیابان فرمانفرما (3) و از آنجا به قزاقخانه (4) درآمدند. قزاقان نوای «سلام» نواختند. ولی اینان جز اندکی درنگ نکرده دوباره راه افتادند ، و از در شمالی بیرون رفته خیابانها را بشتاب درنوردیده خود را بباغشاه رسانیدند.
آن دسته قزاقان که بسوی مجلس تاخته بودند از کنار مجلس گذشته و خیابان را تا آخر پیموده از دروازه بیرون رفتند و پس از نیمساعت از دروازهی دیگر بازگشتند. کمکم آرامش پدید آمده سربازان و سوارگان و همهی درباریان از هر کجا دسته دسته روی بباغشاه نهادند. دکانها را که بسته بود دوباره باز نمودند.
شاه میخواسته از شهر بیرون جسته در باغشاه لشکر بیاراید و بآسودگی با مشروطه نبرد کند. پس از ظهر دستخطی از شاه بیرون داده شد بدینسان :
همان روز سیمهای تلگراف را پاره نمودند تا خبر بشهرهای دیگر نتوانند رسانید. سیم کمپانیای که ازآنِ انگلیسیان میبود آن را هم پاره کرده بگردن گرفتند که تاوانش را بپردازند. نیز قورخانه و افزار جنگ را از شهر بباغشاه کشیدند. پیدا میبود که نقشهی بیمناکی در کار است و شاه آخرین زور خود را در برانداختن مجلس بکار خواهد برد. هم پیدا میبود که بهمهی سوگندها و پیمانها پشت پا زده و اینست شاپشال را که از دشمنان بزرگ مشروطه میبود و بخواهش عضدالملک و دیگران دو روز پیش او را با کسان دیگری از دربار بیرون رانده بود اکنون با شمشیر برهنه بپهلوی کالسکهی شاهی انداخته است.
چون این غوغا در شهر پیچید ، از همه جا کسانی از باشندگان انجمنها ، با افزار جنگ یا با دست تهی بمسجد سپهسالار شتافتند و باز انبوهی پدید آمد. ولی چون دیدند گزندی در پیش رو نیست پراکنده شدند. اما مجلس ، چون پسین همان روز برپا گردید در برابر چنین پیشامدی به یک رفتار خشکی پرداخت ، و من بهتر میدانم برخی از گفتههای نمایندگان را در اینجا بیاورم :
👇
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 2ـ بیرون رفتن محمدعلیمیرزا از تهران
روز پنجشنبه چهاردهم خرداد (4 جمادیالاولی) در تهران یک روز شگفتی بود. در این روز بامدادان مردم تهران از خواب برخاسته بکارهای خود پرداختند. کسی بیم نداشته نمیدانست چه رو خواهد داد. ولی چون سه یا چهار ساعت از روز گذشت (ساعت هشت و نیم) ناگهان غوغای بزرگی از کانون شهر برخاسته در سراسر آن پیچید : یک دسته سربازان سیلاخوری پاچهها را ورمالیده ، آستینها را بالا زده ، فریادکنان و دادزنان ، بیکبار از خیابان در الماسی [1] بیرون جستند ، و در خیابانها باین سو و آن سو دویده آواز «بگیر ، ببند» راه انداختند. به هر کسی رسیدند زدند و یا لختش کردند. گاهی نیز تیرهایی بهوا انداختند. پشت سر ایشان دو فوج قزاق سوار ، تفنگها بر سر دست ، با یک توپ همراه خود پدید آمده ، تاختکنان راه بسوی دارالشورا پیش گرفتند ، چنانکه هر کسی میپنداشت بکندن بنیاد مجلس میشتابند. در همان هنگام یک تیپ قزاق پیاده میدان توپخانه را فراگرفتند.
این غوغاها و تاختها که بهیکدم روی داد مردم را هراسان گردانیده سراسر شهر را بجنبانید. در خیابانها هراس همگی را گرفته هر کسی پی پناهگاهی میشتافت. دکانداران دکانها را میبستند. شاگردان از دبستانها بیرون ریخته ترسان و لرزان بسوی خانههای خود میدویدند. درشکهها تند کرده پروای رهگذران نمیداشتند. هر کسی میپنداشت جنگ آغاز شده بزودی آواز توپ و تفنگ از پیرامون مجلس خواهد برخاست.
در گرماگرم این آشفتگی بود که ناگهان کالسکهی ششاسبهی شاهی از در الماسی [2] بیرون شتافت ، شاه درون کالسکه نشسته لیاخوف و شاپشال با شمشیرهای آخته بدست در چپ و راست ، و سوارگان قزاق در پس و پیش ، با شتاب روانه گردیدند و چون بمیدان توپخانه رسیدند بدست چپ پیچیده بخیابان فرمانفرما (3) و از آنجا به قزاقخانه (4) درآمدند. قزاقان نوای «سلام» نواختند. ولی اینان جز اندکی درنگ نکرده دوباره راه افتادند ، و از در شمالی بیرون رفته خیابانها را بشتاب درنوردیده خود را بباغشاه رسانیدند.
آن دسته قزاقان که بسوی مجلس تاخته بودند از کنار مجلس گذشته و خیابان را تا آخر پیموده از دروازه بیرون رفتند و پس از نیمساعت از دروازهی دیگر بازگشتند. کمکم آرامش پدید آمده سربازان و سوارگان و همهی درباریان از هر کجا دسته دسته روی بباغشاه نهادند. دکانها را که بسته بود دوباره باز نمودند.
شاه میخواسته از شهر بیرون جسته در باغشاه لشکر بیاراید و بآسودگی با مشروطه نبرد کند. پس از ظهر دستخطی از شاه بیرون داده شد بدینسان :
«جناب اشرف مشیرالسلطنه چون هوای طهران گرم و تحملش بر ما سخت بود از اینرو بباغشاه حرکت فرمودیم پنجشنبه 4 جمادیالاولی عمارت باغشاه»
همان روز سیمهای تلگراف را پاره نمودند تا خبر بشهرهای دیگر نتوانند رسانید. سیم کمپانیای که ازآنِ انگلیسیان میبود آن را هم پاره کرده بگردن گرفتند که تاوانش را بپردازند. نیز قورخانه و افزار جنگ را از شهر بباغشاه کشیدند. پیدا میبود که نقشهی بیمناکی در کار است و شاه آخرین زور خود را در برانداختن مجلس بکار خواهد برد. هم پیدا میبود که بهمهی سوگندها و پیمانها پشت پا زده و اینست شاپشال را که از دشمنان بزرگ مشروطه میبود و بخواهش عضدالملک و دیگران دو روز پیش او را با کسان دیگری از دربار بیرون رانده بود اکنون با شمشیر برهنه بپهلوی کالسکهی شاهی انداخته است.
چون این غوغا در شهر پیچید ، از همه جا کسانی از باشندگان انجمنها ، با افزار جنگ یا با دست تهی بمسجد سپهسالار شتافتند و باز انبوهی پدید آمد. ولی چون دیدند گزندی در پیش رو نیست پراکنده شدند. اما مجلس ، چون پسین همان روز برپا گردید در برابر چنین پیشامدی به یک رفتار خشکی پرداخت ، و من بهتر میدانم برخی از گفتههای نمایندگان را در اینجا بیاورم :
👇