اما تقیزاده چون روز بمباران مجلس از خانه بیرون نیامده و ناشایستی از خود نشان داده بود ، در لندن در نزد براون و دیگران بپردهکشیهایی پرداخته و از آن جمله این داستان را با دستبرد بازگفته است. اینکه سفیر روس بگوید : «... دولت روس ناگزیر خواهد بود دست بکارهای ایران بیازد» که براون از گفتهی تقیزاده مینویسد ، باور کردنی نیست. زیرا گذشته از آنکه چنین سخنی از یک نمایندهی سیاسی آن هم با بودن یک نمایندهی سیاسی دیگر دور است ، اگر چنین سخنی گفته شده بودی ، سفیر انگلیس آن را پنهان نداشته در نامهی خود بوزیر خارجهی انگلیس اینها را نیز نوشتی.
آنگاه گیریم که سفیر روس چنین سخنی را گفته آیا ممتازالدوله و تقیزاده خرسندی دادندی که تنها با یک بیم دادن آن سفیر دست از مشروطه بردارند؟!. آیا پاسخ نگفتندی : «ما برای نگهداری مشروطه ناگزیریم بدخواهان را از دربار بیرون گردانیم ، آیا دولت روس میخواهد ما بنگهداری مشروطه نکوشیم؟!.» آیا در برابر چنین پاسخی سفیر روس چه توانستی کرد؟!.
روسیان اگر خواستندی در کارهای درونی ایران دست دارند ، نیکرفتاری با محمدعلیمیرزا جلو آن را نگرفتی ، و اگر نخواستندی و یا نیارَستندی برداشتن محمدعلیمیرزا از پادشاهی یا بیرون گردانیدن امیربهادر از دربار هیچ نتیجهی بدی را درپی نداشتی.
پس از همهی اینها چنانکه نوشتیم این گفتگو روز چهارشنبه سیزدهم خرداد (3 جمادیالاولی) بوده ، که هنوز محمدعلیمیرزا بباغشاه نرفته و با مجلس نبرد آشکاری آغاز نکرده بود ، و چنانکه دیدیم گفتگو دربارهی بیرون کردن امیربهادر و دیگران میبوده ، و هنوز نامی از جنگ کردن با محمدعلیمیرزا یا نکردن درمیان نمیبوده ، پس اینکه براون مینویسد : «تقیزاده و مستشارالدوله از آنجا که یک تودهی بیمار بهتر است تا یک تودهی مرده ، باین شدند که در برابر شاه تفنگ و افزار جنگ بکار نبرند» چه معنی دارد؟!.. آیا نه آنست که تقیزاده دو داستان را که از هم جداست بهم آمیخته است؟!..
از این نیز بگذریم : چنانکه خواهیم دید پس از رفتن شاه بباغشاه خود تقیزاده از کسانی میبود که پافشاری در جنگ کردن مینمود. چیزی که هست چون روز جنگ فرارسید از ترس جان از خانه بیرون نیامد و ناشایستی از خود نشان داد. پس چگونه میتوان گفت که از ترس دست یازیدن روسیان بکارهای ایران جنگ نکردن با محمدعلیمیرزا را بهتر دانسته است؟!.. این خود بدی دیگری از تقیزاده است که برای پردهپوشی به ناشایستی خود تاریخ را آشفته گردانیده است.
🌸
آنگاه گیریم که سفیر روس چنین سخنی را گفته آیا ممتازالدوله و تقیزاده خرسندی دادندی که تنها با یک بیم دادن آن سفیر دست از مشروطه بردارند؟!. آیا پاسخ نگفتندی : «ما برای نگهداری مشروطه ناگزیریم بدخواهان را از دربار بیرون گردانیم ، آیا دولت روس میخواهد ما بنگهداری مشروطه نکوشیم؟!.» آیا در برابر چنین پاسخی سفیر روس چه توانستی کرد؟!.
روسیان اگر خواستندی در کارهای درونی ایران دست دارند ، نیکرفتاری با محمدعلیمیرزا جلو آن را نگرفتی ، و اگر نخواستندی و یا نیارَستندی برداشتن محمدعلیمیرزا از پادشاهی یا بیرون گردانیدن امیربهادر از دربار هیچ نتیجهی بدی را درپی نداشتی.
پس از همهی اینها چنانکه نوشتیم این گفتگو روز چهارشنبه سیزدهم خرداد (3 جمادیالاولی) بوده ، که هنوز محمدعلیمیرزا بباغشاه نرفته و با مجلس نبرد آشکاری آغاز نکرده بود ، و چنانکه دیدیم گفتگو دربارهی بیرون کردن امیربهادر و دیگران میبوده ، و هنوز نامی از جنگ کردن با محمدعلیمیرزا یا نکردن درمیان نمیبوده ، پس اینکه براون مینویسد : «تقیزاده و مستشارالدوله از آنجا که یک تودهی بیمار بهتر است تا یک تودهی مرده ، باین شدند که در برابر شاه تفنگ و افزار جنگ بکار نبرند» چه معنی دارد؟!.. آیا نه آنست که تقیزاده دو داستان را که از هم جداست بهم آمیخته است؟!..
از این نیز بگذریم : چنانکه خواهیم دید پس از رفتن شاه بباغشاه خود تقیزاده از کسانی میبود که پافشاری در جنگ کردن مینمود. چیزی که هست چون روز جنگ فرارسید از ترس جان از خانه بیرون نیامد و ناشایستی از خود نشان داد. پس چگونه میتوان گفت که از ترس دست یازیدن روسیان بکارهای ایران جنگ نکردن با محمدعلیمیرزا را بهتر دانسته است؟!.. این خود بدی دیگری از تقیزاده است که برای پردهپوشی به ناشایستی خود تاریخ را آشفته گردانیده است.
🌸