بخشهایی از مصاحبه بهناز شیربانی با رضا کیانیان در روزنامه شرق
کیانیان :
من بعد از آقای کاپشنپوش اول دیگر جشنواره نرفتم
وقتی فلهای نامزد( دریافت سیمرغ )می کنند ، لذتش هم از بین میرود
به نظر من جشنواره فیلم فجر با رفتن آقای خاتمی، جانش را از دست داد
زمانی که آقای احمدینژاد آمد، متأسفانه دیگر فیلمهای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا نکردند
بخشهایی از مصاحبه کیانیان:
در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر در فیلم «بچه مردم» حضور کوتاهی داشتید. هرچند که سالهاست ثابت کردهاید اساسا کوتاه و بلندبودن نقش برای شما چندان اهمیت ندارد و مهم تأثیرگذاری نقش است. نقش کوتاهی که در فیلم «بچه مردم» ایفا کردید، بسیار چشمگیر بود و نظرات مثبت فراوانی داشت و نامزد دریافت سیمرغ هم شدید. اصلا جشنواره امسال را پیگیری کردید؟
من بعد از آقای کاپشنپوش اول دیگر جشنواره نرفتم.
اصلا خوشحال شدید که امسال در جشنواره نامزد دریافت سیمرغ بودید؟
وقتی فلهای نامزد میکنند، لذتش هم از بین میرود. فکر کنید هشت نفر برای نقش مکمل مرد نامزد شدند! معنی این کار چیست؟ قاعده این بخش نامزدشدن سه نفر است. میخواهند از هشت نفر، نهایتا به سه اسم برسند و در نهایت یک نفر برنده شود. به نظرم وضعیت کمی شبیه همان دوران آقای کاپشنپوش اول است که نشان بدهند ما چقدر نامزد داریم. خوب داشته باشید. وقتی چنین وضعیتی را میبینم، دیگر برایم جشنواره لذتی ندارد.
پس به نوعی جشنواره فجر برای شما دیگر اهمیت سابق را ندارد.
فکر نمیکنم برای دیگران هم اهمیت داشته باشد، چون به نظر من جشنواره فیلم فجر با رفتن آقای خاتمی، جانش را از دست داد. بسیاری آن دوران را به خاطر دارند. از ازدحام مردم شیشه سینماها میشکست. مردم از صبح مقابل سالنهای سینما صف میبستند، گاهی از شب تا صبح، تا یک بلیت برای یک فیلم پیدا کنند. کارگردانهای صاحبنامی وجود داشتند و مردم علاقهمند بودند ببینند با چه کاری در جشنواره فجر حضور دارند. یا بازیگران صاحبنام چه فیلمی در جشنواره دارند. همینطور فیلمنامهنویس، آهنگساز، تدوینگر، صدابردار، صداگذار و... . همه این موارد آن زمان مهم بود. ولی بعدتر اهمیت خودش را از دست داد.
نهتنها در ایران، بلکه در جهان هم همین شد. زمانی که آقای احمدینژاد آمد، متأسفانه دیگر فیلمهای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا نکردند و تعداد اندکی از ساختههای سینمای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا کردند یا حتی قاچاقی به فستیوالها فرستاده میشدند. اما قبل از آن اگر یک جشنواره جهانی فیلمی از ایران نداشت، قطعا چیزی کم داشت و جشنوارههای جهانی کوشش میکردند حتما فیلمی هم از ایران داشته باشند. اما هنر را هیچکس نمیتواند خفه کند و هنر همیشه زنده است، چراکه معتقدم هنر با آدم متولد میشود. در نهایت هنر راه خودش را پیدا میکند.
آن دوره کارگردانهای صاحبنام کمکم از جشنواره کنار گذاشته شدند، ولی در عوض یک گروهان کارگردان جوان به سینمای ایران معرفی شدند که جای آنها را پر کنند. همین کارگردانهای جوانی که الان اسم و رسم دارند، همان زمان رشد کردند و دیده شدند. جلوی هنر را نمیتوان گرفت. علتش هم این است که هنر با ما متولد میشود. پنج هنر هست که هنرهای اصلی یا مادر لقب گرفتهاند و با هر بچهای متولد میشوند. جلوی هر بچهای کاغذ و مداد بگذارید، نقاشی میکشد، بدون اینکه کسی به او یاد داده باشد. جلوی هر بچهای خمیر یا ماده شکلگیرنده بگذارید، برای شما مجسمه درست میکند. هر بچهای بازیهای نمایشی انجام میدهد.
هر بچهای از موسیقی لذت میبرد و زمزمه میکند و هر بچهای را هم که موسیقی ریتمیک برایش پخش کنید، میرقصد. این پنج هنر را نمیتوان حذف کرد، چراکه با ما متولد میشوند. پسر من وقتی کوچک بود، با «انجز انجز انجز وعده» که از تلویزیون پخش میشد، میرقصید. به هر حال ریاکشن نشان میداد. بشر چیزهای دیگری مثل کلمه، شعر، ادبیات، عکاسی و سینما هم اختراع کرد. الان هم دوران دیجیتال هنر هشتم است. هنر دیجیتال ایجاد شده. حرف من این است که پنج هنری که نام بردم، با ما متولد میشوند اما با ما نمیمیرند، چراکه پشت سر ما باز هم متولد میشوند. همه حکومتهای جهان هرکدام خواستند هنر را سرکوب کنند، خودشان رفتند و در آخر هنر ماند.
کیانیان :
من بعد از آقای کاپشنپوش اول دیگر جشنواره نرفتم
وقتی فلهای نامزد( دریافت سیمرغ )می کنند ، لذتش هم از بین میرود
به نظر من جشنواره فیلم فجر با رفتن آقای خاتمی، جانش را از دست داد
زمانی که آقای احمدینژاد آمد، متأسفانه دیگر فیلمهای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا نکردند
بخشهایی از مصاحبه کیانیان:
در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر در فیلم «بچه مردم» حضور کوتاهی داشتید. هرچند که سالهاست ثابت کردهاید اساسا کوتاه و بلندبودن نقش برای شما چندان اهمیت ندارد و مهم تأثیرگذاری نقش است. نقش کوتاهی که در فیلم «بچه مردم» ایفا کردید، بسیار چشمگیر بود و نظرات مثبت فراوانی داشت و نامزد دریافت سیمرغ هم شدید. اصلا جشنواره امسال را پیگیری کردید؟
من بعد از آقای کاپشنپوش اول دیگر جشنواره نرفتم.
اصلا خوشحال شدید که امسال در جشنواره نامزد دریافت سیمرغ بودید؟
وقتی فلهای نامزد میکنند، لذتش هم از بین میرود. فکر کنید هشت نفر برای نقش مکمل مرد نامزد شدند! معنی این کار چیست؟ قاعده این بخش نامزدشدن سه نفر است. میخواهند از هشت نفر، نهایتا به سه اسم برسند و در نهایت یک نفر برنده شود. به نظرم وضعیت کمی شبیه همان دوران آقای کاپشنپوش اول است که نشان بدهند ما چقدر نامزد داریم. خوب داشته باشید. وقتی چنین وضعیتی را میبینم، دیگر برایم جشنواره لذتی ندارد.
پس به نوعی جشنواره فجر برای شما دیگر اهمیت سابق را ندارد.
فکر نمیکنم برای دیگران هم اهمیت داشته باشد، چون به نظر من جشنواره فیلم فجر با رفتن آقای خاتمی، جانش را از دست داد. بسیاری آن دوران را به خاطر دارند. از ازدحام مردم شیشه سینماها میشکست. مردم از صبح مقابل سالنهای سینما صف میبستند، گاهی از شب تا صبح، تا یک بلیت برای یک فیلم پیدا کنند. کارگردانهای صاحبنامی وجود داشتند و مردم علاقهمند بودند ببینند با چه کاری در جشنواره فجر حضور دارند. یا بازیگران صاحبنام چه فیلمی در جشنواره دارند. همینطور فیلمنامهنویس، آهنگساز، تدوینگر، صدابردار، صداگذار و... . همه این موارد آن زمان مهم بود. ولی بعدتر اهمیت خودش را از دست داد.
نهتنها در ایران، بلکه در جهان هم همین شد. زمانی که آقای احمدینژاد آمد، متأسفانه دیگر فیلمهای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا نکردند و تعداد اندکی از ساختههای سینمای ایران به جشنوارههای جهانی راه پیدا کردند یا حتی قاچاقی به فستیوالها فرستاده میشدند. اما قبل از آن اگر یک جشنواره جهانی فیلمی از ایران نداشت، قطعا چیزی کم داشت و جشنوارههای جهانی کوشش میکردند حتما فیلمی هم از ایران داشته باشند. اما هنر را هیچکس نمیتواند خفه کند و هنر همیشه زنده است، چراکه معتقدم هنر با آدم متولد میشود. در نهایت هنر راه خودش را پیدا میکند.
آن دوره کارگردانهای صاحبنام کمکم از جشنواره کنار گذاشته شدند، ولی در عوض یک گروهان کارگردان جوان به سینمای ایران معرفی شدند که جای آنها را پر کنند. همین کارگردانهای جوانی که الان اسم و رسم دارند، همان زمان رشد کردند و دیده شدند. جلوی هنر را نمیتوان گرفت. علتش هم این است که هنر با ما متولد میشود. پنج هنر هست که هنرهای اصلی یا مادر لقب گرفتهاند و با هر بچهای متولد میشوند. جلوی هر بچهای کاغذ و مداد بگذارید، نقاشی میکشد، بدون اینکه کسی به او یاد داده باشد. جلوی هر بچهای خمیر یا ماده شکلگیرنده بگذارید، برای شما مجسمه درست میکند. هر بچهای بازیهای نمایشی انجام میدهد.
هر بچهای از موسیقی لذت میبرد و زمزمه میکند و هر بچهای را هم که موسیقی ریتمیک برایش پخش کنید، میرقصد. این پنج هنر را نمیتوان حذف کرد، چراکه با ما متولد میشوند. پسر من وقتی کوچک بود، با «انجز انجز انجز وعده» که از تلویزیون پخش میشد، میرقصید. به هر حال ریاکشن نشان میداد. بشر چیزهای دیگری مثل کلمه، شعر، ادبیات، عکاسی و سینما هم اختراع کرد. الان هم دوران دیجیتال هنر هشتم است. هنر دیجیتال ایجاد شده. حرف من این است که پنج هنری که نام بردم، با ما متولد میشوند اما با ما نمیمیرند، چراکه پشت سر ما باز هم متولد میشوند. همه حکومتهای جهان هرکدام خواستند هنر را سرکوب کنند، خودشان رفتند و در آخر هنر ماند.