• نمایش فیلم در گروه هنر و تجربه اتفاقی است که در دورۀ قبل برای بسیاری از فیلمسازان تبدیل به آرزو شده بود؛ اما اگر قرار باشد، برای اکران فیلمهایی که با سلیقۀ یکسری مسئول جور در نمیآیند، به این جریان اکتفا کنیم، این کار به لحاظ اقتصادی با منطق جور در میآید و هزینه ساخت فیلم تأمین میشود؟
امتیاز این گروه در این است که کل سود ناشی از فروش فیلم به تهیه کننده فیلم تعلق میگیرد. درباره فیلم «خانه پدری» صحبتهایی شده مبنی بر اینکه یازده سالن سینما علاوه بر پنج سالن مشخص این گروه به این فیلم اختصاص داده شود، البته همه صحبتها مشروط بر این است که این گروه بتواند اجازه نمایش فیلم را بگیرد.
• هنوز هم به نظر میرسد که مدیران، غیر از راهکارهای موقتی، راه حلی برای اکران فیلمهایی که به آنها پروانۀ ساخت میدهند ندارند و در هر دوره باید شاهد مشکل اکران برای یکسری از فیلمها باشیم.
خب مسلماً شرایط هر دولتی در هر دورانی متفاوت از دولتهای قبل و بعدش است. گاهی شاهدیم که در دورهای نگاه ویژه و خاصی راجع به بعضی از مسائل به وجود میآید و خطوط قرمزی تعریف میشود؛ اما همان خطوط قرمز در دوره بعد تغییر میکند و دیگر حساسیت برانگیز نیست. نکته دیگر این است که گاهی اوقات مسئولین امر تصمیم گیرنده نیستند و نیروهایی خارج از اقتدار دولت فشار میآورند. دولت یا وزاتخانهای که مسئول بعضی از فعالیتها است تحت فشار نیروهای قاهر تصمیماتی میگیرند که ارجح بر نظر خودشان است. کشمکش بین کمیسیون فرهنگی مجلس و وزارت فرهنگ و ارشاد دیگر اظهر منالشمس است.
• چقدر مشکل اکران فیلم را معطوف به فیلمهای مستقل میدانید؟ و گرفتن حق نمایش و حیات از یک فیلم چه تبعاتی دارد و چه لطمهای به این دست از فیلمسازان میزند؟
مسلماً اگر صحبت از ممیزی، توقیف و اصلاحیههای وسیع و گسترده باشد بیشتر مشمول سینمای غیر محافظه کار خواهد شد. روحیۀ محافظه کار سینمای غیر مستقل به گونهای است که قاعدتاً پا به وادیهای مبهم نمیگذارد و به مسیری نمیرود که آیندۀ روشنی نداشته باشد. در این سینما تمام تصمیمات برای ساخت فیلم مبتنی است بر تضمین نمایش و سرمایه گذار فیلم این تضمین را به طور قطعی میخواهد. برای سرمایهگذار معنایی ندارد که فیلمساز مستقل بخواهد فیلم مستقلش را با سرمایۀ او بسازد. او به این استقلال اعتنایی ندارد و ترجیح میدهد با سرمایۀ خودش ریسک نکند. این ریسک متعلق به سازنده و مولف فیلم است. من انتظار زیادی از سرمایهگذاری که زیاد اهل طی مسیرهای مبهم نیست ندارم. او به چه دلیل باید سرمایۀ گزاف و چند صد میلیونی خودش را صرف ریسکی کند که نفعی هم از نظر اعتباری برای او ندارد. من زمانی که خودم تهیه کننده فیلمم نیستم شخصاً خودم را محدود میکنم و خطوط قرمزی برای خودم قائل میشوم مبنی بر اینکه سرمایه فیلم به خطر نیفتد. یکی دو باری از سر اجبار این کار را کردم، اما آن فیلمها فیلم شخصی من نشدند. در مواردی که خودم سرمایهگذار بودم فیلم مستقل خودم را ساختم، البته مستقل نه از منظر تفاخر، از این نظر که فیلم کاملاً شبیه من باشد.
• به نظر شما در این سالها چه فیلمهایی بیشتر با بحران اکران مواجه بودند؟ آیا همچون قبل از انقلاب مشکلات نمایش فیلم دامن فیلمهای روشنفکری را، که غالباً فیلمهای ماندگار و جریان سازی بودند، میگیرد؟
این بحران لزوماً فقط شامل فیلمهای روشنفکری نمیشود. بعضی از فیلمها با شیطنت به سوراخ و سمبه هایی سر میزنند که انگار بیمیل نیستند دچار مخاطره شوند. ظاهراً اینگونه مخاطرات به شهرت فیلم و لاجرم به اشتیاق مردم برای دیدنش دامن میزند. رفتن به سمت و سوی مسائل بحرانی و مضامین داغی که جامعه را برای مدتی ملتهب میکند در قالب موارد تو خالی از کار درآمده: به طور مثال اشاره میکنم به موضوع فرار دختران از خانه، که جز چند فیلم موفق در این باره مابقی فیلمهایی که با این سوژه ساخته شدهاند تصنعی و سو استفاده از موضوع داغ روز بودند برای جلب تماشاگر. البته ایرادی ندارد که برای جلب تماشاگر به مسائل روز بپردازیم ولی مشروط بر اینکه به آن موضوع به درستی پرداخته شود. فیلمهایی هم هستند که ممکن است مضامین شان به مذاق افراد تصمیم گیرنده خوش نیاید و آنها هم سلیقۀ شخصیشان را اعمال کنند. گاهی اوقات شاهد تعارضاتی در این زمینه هستیم و میبینیم که فیلمی با مضمونی خاص اکران میشود و فیلمی دیگر در همان دوره با همان مضمون اکران نمیشود. علت این است که شخصی که فیلم را برای دادن پروانۀ نمایش میبیند صاحب چنان قدرتی است که میتواند سلیقۀ شخصیاش را اعمال کند.
امتیاز این گروه در این است که کل سود ناشی از فروش فیلم به تهیه کننده فیلم تعلق میگیرد. درباره فیلم «خانه پدری» صحبتهایی شده مبنی بر اینکه یازده سالن سینما علاوه بر پنج سالن مشخص این گروه به این فیلم اختصاص داده شود، البته همه صحبتها مشروط بر این است که این گروه بتواند اجازه نمایش فیلم را بگیرد.
• هنوز هم به نظر میرسد که مدیران، غیر از راهکارهای موقتی، راه حلی برای اکران فیلمهایی که به آنها پروانۀ ساخت میدهند ندارند و در هر دوره باید شاهد مشکل اکران برای یکسری از فیلمها باشیم.
خب مسلماً شرایط هر دولتی در هر دورانی متفاوت از دولتهای قبل و بعدش است. گاهی شاهدیم که در دورهای نگاه ویژه و خاصی راجع به بعضی از مسائل به وجود میآید و خطوط قرمزی تعریف میشود؛ اما همان خطوط قرمز در دوره بعد تغییر میکند و دیگر حساسیت برانگیز نیست. نکته دیگر این است که گاهی اوقات مسئولین امر تصمیم گیرنده نیستند و نیروهایی خارج از اقتدار دولت فشار میآورند. دولت یا وزاتخانهای که مسئول بعضی از فعالیتها است تحت فشار نیروهای قاهر تصمیماتی میگیرند که ارجح بر نظر خودشان است. کشمکش بین کمیسیون فرهنگی مجلس و وزارت فرهنگ و ارشاد دیگر اظهر منالشمس است.
• چقدر مشکل اکران فیلم را معطوف به فیلمهای مستقل میدانید؟ و گرفتن حق نمایش و حیات از یک فیلم چه تبعاتی دارد و چه لطمهای به این دست از فیلمسازان میزند؟
مسلماً اگر صحبت از ممیزی، توقیف و اصلاحیههای وسیع و گسترده باشد بیشتر مشمول سینمای غیر محافظه کار خواهد شد. روحیۀ محافظه کار سینمای غیر مستقل به گونهای است که قاعدتاً پا به وادیهای مبهم نمیگذارد و به مسیری نمیرود که آیندۀ روشنی نداشته باشد. در این سینما تمام تصمیمات برای ساخت فیلم مبتنی است بر تضمین نمایش و سرمایه گذار فیلم این تضمین را به طور قطعی میخواهد. برای سرمایهگذار معنایی ندارد که فیلمساز مستقل بخواهد فیلم مستقلش را با سرمایۀ او بسازد. او به این استقلال اعتنایی ندارد و ترجیح میدهد با سرمایۀ خودش ریسک نکند. این ریسک متعلق به سازنده و مولف فیلم است. من انتظار زیادی از سرمایهگذاری که زیاد اهل طی مسیرهای مبهم نیست ندارم. او به چه دلیل باید سرمایۀ گزاف و چند صد میلیونی خودش را صرف ریسکی کند که نفعی هم از نظر اعتباری برای او ندارد. من زمانی که خودم تهیه کننده فیلمم نیستم شخصاً خودم را محدود میکنم و خطوط قرمزی برای خودم قائل میشوم مبنی بر اینکه سرمایه فیلم به خطر نیفتد. یکی دو باری از سر اجبار این کار را کردم، اما آن فیلمها فیلم شخصی من نشدند. در مواردی که خودم سرمایهگذار بودم فیلم مستقل خودم را ساختم، البته مستقل نه از منظر تفاخر، از این نظر که فیلم کاملاً شبیه من باشد.
• به نظر شما در این سالها چه فیلمهایی بیشتر با بحران اکران مواجه بودند؟ آیا همچون قبل از انقلاب مشکلات نمایش فیلم دامن فیلمهای روشنفکری را، که غالباً فیلمهای ماندگار و جریان سازی بودند، میگیرد؟
این بحران لزوماً فقط شامل فیلمهای روشنفکری نمیشود. بعضی از فیلمها با شیطنت به سوراخ و سمبه هایی سر میزنند که انگار بیمیل نیستند دچار مخاطره شوند. ظاهراً اینگونه مخاطرات به شهرت فیلم و لاجرم به اشتیاق مردم برای دیدنش دامن میزند. رفتن به سمت و سوی مسائل بحرانی و مضامین داغی که جامعه را برای مدتی ملتهب میکند در قالب موارد تو خالی از کار درآمده: به طور مثال اشاره میکنم به موضوع فرار دختران از خانه، که جز چند فیلم موفق در این باره مابقی فیلمهایی که با این سوژه ساخته شدهاند تصنعی و سو استفاده از موضوع داغ روز بودند برای جلب تماشاگر. البته ایرادی ندارد که برای جلب تماشاگر به مسائل روز بپردازیم ولی مشروط بر اینکه به آن موضوع به درستی پرداخته شود. فیلمهایی هم هستند که ممکن است مضامین شان به مذاق افراد تصمیم گیرنده خوش نیاید و آنها هم سلیقۀ شخصیشان را اعمال کنند. گاهی اوقات شاهد تعارضاتی در این زمینه هستیم و میبینیم که فیلمی با مضمونی خاص اکران میشود و فیلمی دیگر در همان دوره با همان مضمون اکران نمیشود. علت این است که شخصی که فیلم را برای دادن پروانۀ نمایش میبیند صاحب چنان قدرتی است که میتواند سلیقۀ شخصیاش را اعمال کند.