سوتی که میخام بگم مال هشت سال پیشه...
عروسی دختر داییم بود و شهر دیگه بود که من شوهرم به دلیل کاری نتونست بیاد ، من همراه خواهرام و شوهراشون باهم با یه ماشین رفتیم.
آخر شب که عروس برون بود ما تو راه گم شدیم. و خیابونارو نمیشناختیم.
یهو اونطرف بلوار دیدیم ماشین عروس ما ک 206 صندوقداربود و گلای قرمز زده بود داره میره
خلاصه ما رفتیم پشت سرش و کلی شادی و جیغ و هورا تا رسیدیم درخونشون.
البته داماد غریب بود و ما اصلا خانوادشونو نمیشناختیم
سریع پیاده شدیم که بریم داخل که گفتن عروس باید با ماشین بره تو حیاط اونجا پیاده شه و کلی فیلمبردار دم در نگه مون داشت برا فیلم
خلاصه ما دیدیم کسی از فامیلای ما نیومدن هنوز و عقب موندن ، منم سریع به خواهرام گفتم که بریم نزدیک ماشین عروس کلی براش گرم بگیریم تا تنها نباشه و البته جلو دوربین با اون آرایشمون
خلاصه اونقدر براش خوندیم و دست زدیم دیدیم همه نگاهمون میکنن ک گفتیم چقدر جالبه براشون که ما برا دختر داییمون داریم کولاک میکنیم.
داشتیم میرفتیم داخل که یهو من سرمو کردم پایین توی ماشین نگاه کردم دیدم وا اینکه داماد ما نیست.😒
نگاه به عروس کردم دیدم عروس ما نیست..
وای ما ماشین عروس رو اشتباهی گرفته بودیم و کلی جلو دوربین کولاک کردیم براشون...
منم سکوت کردم فقط یواش دست سه تا خواهرامو گرفتم و کشیدمشون عقب.
اونا هی بال بال می زدن ک چرا من دارم اینکارو میکنم وقتی بهشون گفتم تو افق محو شدیم.
رفتیم سریع توی ماشین که شوهرخواهرم گفت وا چرا اومدین
وقتی قضیه رو گفتیم مرده بود از خنده...
حالا همیشه میگیم این عروس و داماد هروقت فیلم عروسیشونو میبینن میگن اینا کین ک اینجوری برا ما خودکشی کردن😢😂😂😂😂
عروسی دختر داییم بود و شهر دیگه بود که من شوهرم به دلیل کاری نتونست بیاد ، من همراه خواهرام و شوهراشون باهم با یه ماشین رفتیم.
آخر شب که عروس برون بود ما تو راه گم شدیم. و خیابونارو نمیشناختیم.
یهو اونطرف بلوار دیدیم ماشین عروس ما ک 206 صندوقداربود و گلای قرمز زده بود داره میره
خلاصه ما رفتیم پشت سرش و کلی شادی و جیغ و هورا تا رسیدیم درخونشون.
البته داماد غریب بود و ما اصلا خانوادشونو نمیشناختیم
سریع پیاده شدیم که بریم داخل که گفتن عروس باید با ماشین بره تو حیاط اونجا پیاده شه و کلی فیلمبردار دم در نگه مون داشت برا فیلم
خلاصه ما دیدیم کسی از فامیلای ما نیومدن هنوز و عقب موندن ، منم سریع به خواهرام گفتم که بریم نزدیک ماشین عروس کلی براش گرم بگیریم تا تنها نباشه و البته جلو دوربین با اون آرایشمون
خلاصه اونقدر براش خوندیم و دست زدیم دیدیم همه نگاهمون میکنن ک گفتیم چقدر جالبه براشون که ما برا دختر داییمون داریم کولاک میکنیم.
داشتیم میرفتیم داخل که یهو من سرمو کردم پایین توی ماشین نگاه کردم دیدم وا اینکه داماد ما نیست.😒
نگاه به عروس کردم دیدم عروس ما نیست..
وای ما ماشین عروس رو اشتباهی گرفته بودیم و کلی جلو دوربین کولاک کردیم براشون...
منم سکوت کردم فقط یواش دست سه تا خواهرامو گرفتم و کشیدمشون عقب.
اونا هی بال بال می زدن ک چرا من دارم اینکارو میکنم وقتی بهشون گفتم تو افق محو شدیم.
رفتیم سریع توی ماشین که شوهرخواهرم گفت وا چرا اومدین
وقتی قضیه رو گفتیم مرده بود از خنده...
حالا همیشه میگیم این عروس و داماد هروقت فیلم عروسیشونو میبینن میگن اینا کین ک اینجوری برا ما خودکشی کردن😢😂😂😂😂