من با شوهرم همسایه ایم خونه هامون خیلی نزدیک هم بود برا عروسی میگفتن مث قدیما عروس رو پیاده میبریم 😐😐😐
منم به شوهرم گفتم نه باید با ماشین باشیم عروسی ما با مهمونی مکه پدرشوهرم یکی بود
یعنی پدرشوهرم از مکه اومده بود قرار شد هم مهمونی بگیرن هم عروسی🥴🥴
خلاصه شوهرم گفت پس گل نزنم منم جلو فامیل ابرو داشتم گفتم نه زشته حالت بماند که بازم چشم و گوش بسته بودم از خیلی چیز ها گذشتم نه آتلیه ای بود و نه چیزی
خلاصه شب که شوهرم اومد دم آرایشگاه منم خوشحال که اااا باریک الله ماشین رو گل زده و خوش و خرم و رفتیم عروسی تموم شد
آخر شب خواهرم و داداشام به خاطر که من دلم نشکنه راهم نزدیکه دنبال ماشین ما اومدن تا بریم یه تابی بخوریم
پسرداییم هم با خانومش بود تو راه اینا به ماشین ما نزدیک میشدن تا گل هارو بکنن
خلاصه موفق شدن ها گل هارو کندن و چند تاشو پرت کردن طرف ما تو ماشین عروس ولی بگید چی شد هیچی من دیدم این گل ها اصلا به گل ماشین عروس نمیخوره🙈🙈🙈🙈😢😢😢😢
پس اینا چرا اینجورین گل رز با ۱ متر ساقه
خلاصه بعد کاشف به عمل اومد که اینا برداشته بودن دوتا دسته گل های حاجی رو زده بودن با چسب جلو ماشین تا دهن من بسته بشه 😳😳😳😳
بله دوستان گلم اینم شد خاطره ی ما البته اگه عروس خانومای الان بودن کار به طلاق میکشید ولی من به سادگی از این موضوع گذشتم
نمیدونم شاید به نظر شما اشتباه کردم که دعوا راه ننداختم هان😝😝😝
فکر نکنید عروسیم عهد بوق بوده ها سال ۸۹ بوده
ولی گذشت کردم
منم به شوهرم گفتم نه باید با ماشین باشیم عروسی ما با مهمونی مکه پدرشوهرم یکی بود
یعنی پدرشوهرم از مکه اومده بود قرار شد هم مهمونی بگیرن هم عروسی🥴🥴
خلاصه شوهرم گفت پس گل نزنم منم جلو فامیل ابرو داشتم گفتم نه زشته حالت بماند که بازم چشم و گوش بسته بودم از خیلی چیز ها گذشتم نه آتلیه ای بود و نه چیزی
خلاصه شب که شوهرم اومد دم آرایشگاه منم خوشحال که اااا باریک الله ماشین رو گل زده و خوش و خرم و رفتیم عروسی تموم شد
آخر شب خواهرم و داداشام به خاطر که من دلم نشکنه راهم نزدیکه دنبال ماشین ما اومدن تا بریم یه تابی بخوریم
پسرداییم هم با خانومش بود تو راه اینا به ماشین ما نزدیک میشدن تا گل هارو بکنن
خلاصه موفق شدن ها گل هارو کندن و چند تاشو پرت کردن طرف ما تو ماشین عروس ولی بگید چی شد هیچی من دیدم این گل ها اصلا به گل ماشین عروس نمیخوره🙈🙈🙈🙈😢😢😢😢
پس اینا چرا اینجورین گل رز با ۱ متر ساقه
خلاصه بعد کاشف به عمل اومد که اینا برداشته بودن دوتا دسته گل های حاجی رو زده بودن با چسب جلو ماشین تا دهن من بسته بشه 😳😳😳😳
بله دوستان گلم اینم شد خاطره ی ما البته اگه عروس خانومای الان بودن کار به طلاق میکشید ولی من به سادگی از این موضوع گذشتم
نمیدونم شاید به نظر شما اشتباه کردم که دعوا راه ننداختم هان😝😝😝
فکر نکنید عروسیم عهد بوق بوده ها سال ۸۹ بوده
ولی گذشت کردم