@shamlu9Farhad
مرا
تو
بی سببی
نیستی.
به راستی
صِلتِ کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره بارانِ جوابِ کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه یِ تاریک؟
کلام از نگاهِ تو شکل می بندد.
خوشا نظربازیا که تو آغاز می کنی!
اااا
پسِ پُشتِ مردمکان ات
فریادِ کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبانِ برآماسیده
گُلِ سُرخی پرتاب می کند؟ ـــ
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بده کارِ آفتاب نیست.
اااا
نگاه از صدایِ تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نامِ مرا آواز می کنی!
ااا
و دل ات
کبوترِ آشتی ست،
در خون تپیده
به بامِ تلخ.
با این همه
چه بالا
چه بلندپرواز می کنی!
@shamlu9Farhad
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
مرا
تو
بی سببی
نیستی.
به راستی
صِلتِ کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره بارانِ جوابِ کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه یِ تاریک؟
کلام از نگاهِ تو شکل می بندد.
خوشا نظربازیا که تو آغاز می کنی!
اااا
پسِ پُشتِ مردمکان ات
فریادِ کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبانِ برآماسیده
گُلِ سُرخی پرتاب می کند؟ ـــ
ورنه
این ستاره بازی
حاشا
چیزی بده کارِ آفتاب نیست.
اااا
نگاه از صدایِ تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نامِ مرا آواز می کنی!
ااا
و دل ات
کبوترِ آشتی ست،
در خون تپیده
به بامِ تلخ.
با این همه
چه بالا
چه بلندپرواز می کنی!
@shamlu9Farhad
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••