✍️ پارت 52 رمان خانزاده💌
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت52
#جلد_دوم
سرمو زیر گردنش پنهان کردم و گفتم می دونی اهورا منم دلگیر میشم منم دلم میگیره از اینکه نمیتونم برات بچه بیارم دلم می خواست این بچه توی وجود خود من رشد می کرد بزرگ میشد جلوی چشمای تو دخترم اما توانایشو ندارم دلم میگیره چرا نمیتونم اینکارو بکنم اما این بچه رو دوست دارم چون مال توئه چون مال منه از وجود هر دوی ماست ذوق دارم برای اومدنش از همین الان دلم میخواد زودتر بیاد و ببینمش.
اهورا منو بیشتر و بیشتر به خودش فشار داد و گفت
_ همه چیز درست میشه بهت قول میدم تو فکر وخیال نکن ..
وقتی دوباره به دیدن دکتر رفتیم و خبر موافقت اهورا دادیم دکتر خیلی خوشحال شد و گفت
چند تا آزمایش باید انجام بدیم با دکتر برم از خانم هایی که این کار رو انجام میدن و ببینم و خودم انتخاب کنم که کدوم زن بچه رو به دنیا بیاره...
اما همون اول کار گفت اهورا جز آزمایش دادن و چند باری بیمارستان رفتن هیچ کار دیگه ای نمی کنه خانم دکتر خیالش راحت کرد که قرار نیست هیچ کاری انجام بده تمام کارها را خودشون انجام میدادند و بعضی از کارها رو من...
انقدر این روزا سر گرمه رحم اجاره ای بودیم که دیگه واقعا وقتی برای هیچ چیزی نداشتیم
وقتی با خانم دکتر در مورد خانمهایی که قرار بود یکیشون انتخاب کنیم حرف زدم بهش گفتم دوست ندارم که من انتخابی بکنن انجام .
گفتم خودشون ببینند شرایط کدوم بهتره و کدوم بیشتر به این پول نیاز داره تا همون خانوم این کارو برام بکنه خانم دکتر که انتظار این حرف و نداشت نداری کمی شوکه شد گفت
_ واقعاً دختر خوبی هستی خیلی مهربونی منو خوشحال میکنه که به این فکر می کنی که کدوم یکی از این خانمها مشکلات بیشتری دارند که بتونی کمکشون کنی پس من خودم همآهنگ می کنم با هم آشنا تون می کنم.
باشه ای گفتم خانم دکتر شروع کرد به برسی کرد جواب آزمایش هایی که براش برده بودم.
همه رو زیر و رو کرد و گفت
_همه چیز عالیه هیچ مشکلی توی هیچ کدوم از آزمایشات وجود نداره.
همسرتون این مدت رژیمی که بهش دادیم کامل انجام دادن؟
خودتون چی؟
خیالش و از این بابتم راحت کردم که گفت
شنبه ی هفته دیگه باید بیاید کلینیک از اسپرم آقا نمونه بگیریم و همین طور از تو همون روز تخمک و اسپرم رو به رحم مورد نظر انتقال میدیم به امید خدا که همه چیز خوب پیش میره و زودتر خبر خوبی براتون میارم.
خوشحال از مطبش بیرون اومدم....
@Shabe_srd♡
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت52
#جلد_دوم
سرمو زیر گردنش پنهان کردم و گفتم می دونی اهورا منم دلگیر میشم منم دلم میگیره از اینکه نمیتونم برات بچه بیارم دلم می خواست این بچه توی وجود خود من رشد می کرد بزرگ میشد جلوی چشمای تو دخترم اما توانایشو ندارم دلم میگیره چرا نمیتونم اینکارو بکنم اما این بچه رو دوست دارم چون مال توئه چون مال منه از وجود هر دوی ماست ذوق دارم برای اومدنش از همین الان دلم میخواد زودتر بیاد و ببینمش.
اهورا منو بیشتر و بیشتر به خودش فشار داد و گفت
_ همه چیز درست میشه بهت قول میدم تو فکر وخیال نکن ..
وقتی دوباره به دیدن دکتر رفتیم و خبر موافقت اهورا دادیم دکتر خیلی خوشحال شد و گفت
چند تا آزمایش باید انجام بدیم با دکتر برم از خانم هایی که این کار رو انجام میدن و ببینم و خودم انتخاب کنم که کدوم زن بچه رو به دنیا بیاره...
اما همون اول کار گفت اهورا جز آزمایش دادن و چند باری بیمارستان رفتن هیچ کار دیگه ای نمی کنه خانم دکتر خیالش راحت کرد که قرار نیست هیچ کاری انجام بده تمام کارها را خودشون انجام میدادند و بعضی از کارها رو من...
انقدر این روزا سر گرمه رحم اجاره ای بودیم که دیگه واقعا وقتی برای هیچ چیزی نداشتیم
وقتی با خانم دکتر در مورد خانمهایی که قرار بود یکیشون انتخاب کنیم حرف زدم بهش گفتم دوست ندارم که من انتخابی بکنن انجام .
گفتم خودشون ببینند شرایط کدوم بهتره و کدوم بیشتر به این پول نیاز داره تا همون خانوم این کارو برام بکنه خانم دکتر که انتظار این حرف و نداشت نداری کمی شوکه شد گفت
_ واقعاً دختر خوبی هستی خیلی مهربونی منو خوشحال میکنه که به این فکر می کنی که کدوم یکی از این خانمها مشکلات بیشتری دارند که بتونی کمکشون کنی پس من خودم همآهنگ می کنم با هم آشنا تون می کنم.
باشه ای گفتم خانم دکتر شروع کرد به برسی کرد جواب آزمایش هایی که براش برده بودم.
همه رو زیر و رو کرد و گفت
_همه چیز عالیه هیچ مشکلی توی هیچ کدوم از آزمایشات وجود نداره.
همسرتون این مدت رژیمی که بهش دادیم کامل انجام دادن؟
خودتون چی؟
خیالش و از این بابتم راحت کردم که گفت
شنبه ی هفته دیگه باید بیاید کلینیک از اسپرم آقا نمونه بگیریم و همین طور از تو همون روز تخمک و اسپرم رو به رحم مورد نظر انتقال میدیم به امید خدا که همه چیز خوب پیش میره و زودتر خبر خوبی براتون میارم.
خوشحال از مطبش بیرون اومدم....
@Shabe_srd♡
🍁🍁🍁🍁🍁