چند نمونه اجرا و مستند از #pina_Bausch
#پینا_باوش در سال 1940 در شهر زولینگن آلمان به دنیا آمد. بائوش را میتوان یکی از سردمداران رقص مدرن به شمار آورد. خلاقیت و توانایی او بسیاری از کارگردانان تئاتر آوانگارد و تجربی را تحت تأثیر وی قرار داد. نوآوریهای وی در زمینه بدن و حرکت، نگرش هنرمندانِ زمینهی هنرهای اجرایی را متحول کرده است. او پس از چندین دهه فعالیت خلاقانه، سرانجام در سال 2009 میلادی درگذشت.
بیشترین علاقهی باوش نه به چگونگی حرکات انسانها، بلکه در چیزی است که آنها را به حرکت وا میدارد. پینا باوش گونهای از رقص-تئاتر را که از عواطف بشری تغذیه می کرد را توسعه بخشید. بنابراین احساسات غریزی، زمینه اصلی اجراهای او را تشکیل داد. او مفاهیمی نظیر اضطراب، عدم امنیت، حقارت و ترس را همراه با کنایه و طنز، به شکلی هجو آمیز بیان می کند. باوش، ضرورت عشقورزی را اساس روابط انسان میداند که در کنار واقعیت جنسیت و تعارض موجود در آن زیست میکند.
در اجراهای باوش، تماشاگران درست به مانندِ اجراگران، باید برای هرگونه تغییر زاویهی پرسپکتیوهای هر صحنه مدام گوش به زنگ و هوشیار باشند. او با بدنهی کلّی کارش، تماشاگران را در انتخاب زاویهی دیدِ دلخواه خود، و دیدن آنچه که تمایل دارند آزاد می گذارد.
الهام گرفتن یا اندیشیدن، کلید اصلی تمرینهای باوش است. او اجراگرانش را با طیف وسیعی از پرسش در خلال بداهه پردازی روبرو میکند و از آنها میخواهد که به ظرفیتهای روانیشان به هنگامی که از درون به بیرون سیر میکنند، بازگردند؛ این نکته حاکی از ارجاع او به متد استانیسلاوسکی میباشد.
باوش از تجربههای شخصی اجراگران، به خصوص هیجانهایشان، به عنوان یکی از ابزار تحت کنترل در کارش بهره میگیرد و همچنین حرکات اجراگران را تصحیح میکند در واقع میتوان گفت بافت حرکتی اجرا، از شیوه حرکات شخصی اجراگران پدید میآید.
به طور کلی باوش مثل بسیاری از کارگردانان تجربی، به استثنای ویلیام فورسیث، رهیافتش را با اجراگران سهیم نمیشود؛ در واقع شیوهی کاری او شباهت بسیاری به کارگردانی لو دودین دارد.
از آتار او میتوان به ماه کامل، مراسم بهار، ریش آبی، شیشه پاک کن، اورفئوس و ائورودیکه، کنتاکتوف، کافه مولر، شکوه ملکه اشاره کرد.
#پینا_باوش در سال 1940 در شهر زولینگن آلمان به دنیا آمد. بائوش را میتوان یکی از سردمداران رقص مدرن به شمار آورد. خلاقیت و توانایی او بسیاری از کارگردانان تئاتر آوانگارد و تجربی را تحت تأثیر وی قرار داد. نوآوریهای وی در زمینه بدن و حرکت، نگرش هنرمندانِ زمینهی هنرهای اجرایی را متحول کرده است. او پس از چندین دهه فعالیت خلاقانه، سرانجام در سال 2009 میلادی درگذشت.
بیشترین علاقهی باوش نه به چگونگی حرکات انسانها، بلکه در چیزی است که آنها را به حرکت وا میدارد. پینا باوش گونهای از رقص-تئاتر را که از عواطف بشری تغذیه می کرد را توسعه بخشید. بنابراین احساسات غریزی، زمینه اصلی اجراهای او را تشکیل داد. او مفاهیمی نظیر اضطراب، عدم امنیت، حقارت و ترس را همراه با کنایه و طنز، به شکلی هجو آمیز بیان می کند. باوش، ضرورت عشقورزی را اساس روابط انسان میداند که در کنار واقعیت جنسیت و تعارض موجود در آن زیست میکند.
در اجراهای باوش، تماشاگران درست به مانندِ اجراگران، باید برای هرگونه تغییر زاویهی پرسپکتیوهای هر صحنه مدام گوش به زنگ و هوشیار باشند. او با بدنهی کلّی کارش، تماشاگران را در انتخاب زاویهی دیدِ دلخواه خود، و دیدن آنچه که تمایل دارند آزاد می گذارد.
الهام گرفتن یا اندیشیدن، کلید اصلی تمرینهای باوش است. او اجراگرانش را با طیف وسیعی از پرسش در خلال بداهه پردازی روبرو میکند و از آنها میخواهد که به ظرفیتهای روانیشان به هنگامی که از درون به بیرون سیر میکنند، بازگردند؛ این نکته حاکی از ارجاع او به متد استانیسلاوسکی میباشد.
باوش از تجربههای شخصی اجراگران، به خصوص هیجانهایشان، به عنوان یکی از ابزار تحت کنترل در کارش بهره میگیرد و همچنین حرکات اجراگران را تصحیح میکند در واقع میتوان گفت بافت حرکتی اجرا، از شیوه حرکات شخصی اجراگران پدید میآید.
به طور کلی باوش مثل بسیاری از کارگردانان تجربی، به استثنای ویلیام فورسیث، رهیافتش را با اجراگران سهیم نمیشود؛ در واقع شیوهی کاری او شباهت بسیاری به کارگردانی لو دودین دارد.
از آتار او میتوان به ماه کامل، مراسم بهار، ریش آبی، شیشه پاک کن، اورفئوس و ائورودیکه، کنتاکتوف، کافه مولر، شکوه ملکه اشاره کرد.