🔷از شهادت تا سیاست
(دو صفحه)
🔺به قلم سید مهدی ناظمی قره باغ
🔶تقریباً از زمان شهادت سردار سلیمانی و خیزش عمومی مردم ایران و منطقه و احترام بسیاری دیگر به ایشان، سرعت تحولات سیاسی در ایران، منطقه و جهان، آنقدر بالا رفته است که صورتبندی نظری آن دشوار شده است. بسیاری معتقدند این سرعت بالا خصلت پوست اندازی جهان است. تعبیری که سالها پیش ابراهیم فیاض با عنوان «فروپاشی جهانی» از آن نام برد. در فروپاشی جهانی، نهادها، فرآیندها و روایتهای بزرگ دچار اضمحلال و یا بازتعریف می شوند و با این روند، فرصتهای جدیدی برای تغییر و تحولات خرد و کلان و از جمله تعیین نظم های جدید فراهم می آید.
🔸نظمی که دچار فروپاشی شده است، چه نظمی است و نظمی که می آید چیست؟ درباره اولی راحت تر می توان سخن گفت: از دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد و تحریمهای اقتصادی، روایتی در نخبگان سیاسی با پشتوانه روانی و رسانه ای غرب شکل گرفت مبنی بر این که تحریم ها می توانند نباشند و ایران دوباره به چرخه اصلی رقابتهای اقتصادی منطقه بازگردد، منوط بر این که چارچوبی غیراحساسی و غیرایدئولوژیک راهنمای رفتار سیاسی رجال ایرانی باشد. این روایت با رهبری حسن روحانی به شدت تقویت شد و به دلیل وجود زمینه های طولانی مدت قبلی، پذیرفته و بالاخره اجرایی شد. اما در کمال تعجب، غرب این بذل سیاسی را با بخشش اقتصادی جبران نکرد، بلکه برعکس فرآیندی از تشدید مشکلات در ایران آغاز شد که سرانجام با ترور صریح و علنی سردار سلیمانی به اوج خود رسید. چیزی که کسی گمان نمی کرد اتفاق بیافتد، این بود که این ترور در بستر تاریخی-فرهنگی ملت ایران، نمادسازی شد و اگرچه که ایران در استفاده و ضریب دهی به سرمایه های اجتماعی خود، سابقه خوبی از خود نشان نداده است، ولی به هر حال، مقاومت در برابر غرب مبدل به یک خواسته جدی و ملی در ایران شد.
🔸سردار سلیمانی مبدل به یک نماد شد و آیین پیوست به این نماد ملی، قدرتی سیاسی خلق کرد که باعث شد در اوج مشکلات اقتصادی و در اوج حملات رسانه ای سنگین و سازماندهی شده غرب برای دو قطبی کردن جامعه و تزریق حقارت و انفعال و یأس، ایران به حیات سیاسی خودش ادامه داد و در ادامه آن، ابراهیم رئیسی به قدرت رسید. همچنان که به لحاظ نظامی نمی توان ادعا کرد همه اعمال و تصمیمات نظامی سردار سلیمانی بلااستثناء بهترین بوده اند، به لحاظ اداری هم نمی توان ادعا کرد همه تصمیمات و اعمال رئیسی بهترین بوده اند، اما با این حال، نماد آیینی جدیدی در حیات سیاسی ایران خلق شد. این نماد سیاسی، مثلاً در قالب کلماتی مانند شهید خدمت یا خادم ملت و... نشانگر خواست جدی ملت ایران برای یک فرم متفاوت سیاسی است.
🔸احتمالاً بخش قابل توجهی از طبقات حامی دولت مرحوم ابراهیم رئیسی از اقشار عادی و آسیب پذیر جامعه هستند. اقشاری که قرار بود ولی نعمت انقلاب باشند ولی بعد از سیاستهای نئولیبرالیستی که به تدریج از سال 68 آغاز شدند، تقریباً از همه گردونه های قدرت خارج شدند و جایگزین آنها طبقاتی نوکیسه و به رفاه رسیده بودند، اعم از این که این مرفه بودن به شکل غیرارادی و در روند حادث شده در زیست کلانشهرها به دست آمده باشد و یا به شکل ارادی و با آموختن آداب نوکیسه بودن و شکار رانت ها؛ ماجرایی که قبلاً به تفصیل درباره آنها نوشته ام، یعنی بازگشت ساختار اقتصاد سیاسی ایران به دوره پهلوی و تحکیم شدن آن با ذبح شرعی.
🔸زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، زمانی بودن که سیاستهای نئولیبرالیستی دولت، در اوج خود قرار داشت و در همین اوج به شکستی همه جانبه و ناامیدی همه جانبه رسیده بود. درست در همین زمان بود که با شهادت ایشان، سرمایه ای اجتماعی و قدرتی ملی آفریده شد تا امید به حیات سیاسی بازگردد. خطاب این امید، نه فعالان و نخبگان اقتصادی بودند که ایشان مدتهاست تقریباً خود را طرف ادغام همه جانبه در سرمایه داری جهانی تعریف کرده اند، نه اکثر نخبگان سیاسی که ایشان هم بفهمند یا نفهمند تنها همین رهیافت را در افق دید داشتند، بلکه خطاب، عامه مردم و بدنه ای هستند که تشکیل دهنده «ملت ایران» می باشند.
🔸راه ابراهیم رئیسی برای او آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها... . اگرچه در مسائلی مانند مدیریت کرونا، راه اندازی مجدد بسیاری از کارخانجات و ایجاد اشتغال، احیا و حتی تقویت سیاستهای متنوع حمایتی، جلب حمایت قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه و کاهش موانع سیاست خارجی، انسداد راه تورم دولتی و مانند آن موفق بود (و به همین میزان در روایت موفقیت خود ناکام)، اما در مجموع با افزایش تورم، شکست در حوزه مسکن و کندی بسیار در کنترل بازار ارز و... نیز با بدبیاری در رویارویی با بحران برآمده از ماجرای مهسا امینی و تبعات آن، به نظر رسید که با وعده های داده شده خود فاصله دارد.🔻
(دو صفحه)
🔺به قلم سید مهدی ناظمی قره باغ
🔶تقریباً از زمان شهادت سردار سلیمانی و خیزش عمومی مردم ایران و منطقه و احترام بسیاری دیگر به ایشان، سرعت تحولات سیاسی در ایران، منطقه و جهان، آنقدر بالا رفته است که صورتبندی نظری آن دشوار شده است. بسیاری معتقدند این سرعت بالا خصلت پوست اندازی جهان است. تعبیری که سالها پیش ابراهیم فیاض با عنوان «فروپاشی جهانی» از آن نام برد. در فروپاشی جهانی، نهادها، فرآیندها و روایتهای بزرگ دچار اضمحلال و یا بازتعریف می شوند و با این روند، فرصتهای جدیدی برای تغییر و تحولات خرد و کلان و از جمله تعیین نظم های جدید فراهم می آید.
🔸نظمی که دچار فروپاشی شده است، چه نظمی است و نظمی که می آید چیست؟ درباره اولی راحت تر می توان سخن گفت: از دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد و تحریمهای اقتصادی، روایتی در نخبگان سیاسی با پشتوانه روانی و رسانه ای غرب شکل گرفت مبنی بر این که تحریم ها می توانند نباشند و ایران دوباره به چرخه اصلی رقابتهای اقتصادی منطقه بازگردد، منوط بر این که چارچوبی غیراحساسی و غیرایدئولوژیک راهنمای رفتار سیاسی رجال ایرانی باشد. این روایت با رهبری حسن روحانی به شدت تقویت شد و به دلیل وجود زمینه های طولانی مدت قبلی، پذیرفته و بالاخره اجرایی شد. اما در کمال تعجب، غرب این بذل سیاسی را با بخشش اقتصادی جبران نکرد، بلکه برعکس فرآیندی از تشدید مشکلات در ایران آغاز شد که سرانجام با ترور صریح و علنی سردار سلیمانی به اوج خود رسید. چیزی که کسی گمان نمی کرد اتفاق بیافتد، این بود که این ترور در بستر تاریخی-فرهنگی ملت ایران، نمادسازی شد و اگرچه که ایران در استفاده و ضریب دهی به سرمایه های اجتماعی خود، سابقه خوبی از خود نشان نداده است، ولی به هر حال، مقاومت در برابر غرب مبدل به یک خواسته جدی و ملی در ایران شد.
🔸سردار سلیمانی مبدل به یک نماد شد و آیین پیوست به این نماد ملی، قدرتی سیاسی خلق کرد که باعث شد در اوج مشکلات اقتصادی و در اوج حملات رسانه ای سنگین و سازماندهی شده غرب برای دو قطبی کردن جامعه و تزریق حقارت و انفعال و یأس، ایران به حیات سیاسی خودش ادامه داد و در ادامه آن، ابراهیم رئیسی به قدرت رسید. همچنان که به لحاظ نظامی نمی توان ادعا کرد همه اعمال و تصمیمات نظامی سردار سلیمانی بلااستثناء بهترین بوده اند، به لحاظ اداری هم نمی توان ادعا کرد همه تصمیمات و اعمال رئیسی بهترین بوده اند، اما با این حال، نماد آیینی جدیدی در حیات سیاسی ایران خلق شد. این نماد سیاسی، مثلاً در قالب کلماتی مانند شهید خدمت یا خادم ملت و... نشانگر خواست جدی ملت ایران برای یک فرم متفاوت سیاسی است.
🔸احتمالاً بخش قابل توجهی از طبقات حامی دولت مرحوم ابراهیم رئیسی از اقشار عادی و آسیب پذیر جامعه هستند. اقشاری که قرار بود ولی نعمت انقلاب باشند ولی بعد از سیاستهای نئولیبرالیستی که به تدریج از سال 68 آغاز شدند، تقریباً از همه گردونه های قدرت خارج شدند و جایگزین آنها طبقاتی نوکیسه و به رفاه رسیده بودند، اعم از این که این مرفه بودن به شکل غیرارادی و در روند حادث شده در زیست کلانشهرها به دست آمده باشد و یا به شکل ارادی و با آموختن آداب نوکیسه بودن و شکار رانت ها؛ ماجرایی که قبلاً به تفصیل درباره آنها نوشته ام، یعنی بازگشت ساختار اقتصاد سیاسی ایران به دوره پهلوی و تحکیم شدن آن با ذبح شرعی.
🔸زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، زمانی بودن که سیاستهای نئولیبرالیستی دولت، در اوج خود قرار داشت و در همین اوج به شکستی همه جانبه و ناامیدی همه جانبه رسیده بود. درست در همین زمان بود که با شهادت ایشان، سرمایه ای اجتماعی و قدرتی ملی آفریده شد تا امید به حیات سیاسی بازگردد. خطاب این امید، نه فعالان و نخبگان اقتصادی بودند که ایشان مدتهاست تقریباً خود را طرف ادغام همه جانبه در سرمایه داری جهانی تعریف کرده اند، نه اکثر نخبگان سیاسی که ایشان هم بفهمند یا نفهمند تنها همین رهیافت را در افق دید داشتند، بلکه خطاب، عامه مردم و بدنه ای هستند که تشکیل دهنده «ملت ایران» می باشند.
🔸راه ابراهیم رئیسی برای او آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها... . اگرچه در مسائلی مانند مدیریت کرونا، راه اندازی مجدد بسیاری از کارخانجات و ایجاد اشتغال، احیا و حتی تقویت سیاستهای متنوع حمایتی، جلب حمایت قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه و کاهش موانع سیاست خارجی، انسداد راه تورم دولتی و مانند آن موفق بود (و به همین میزان در روایت موفقیت خود ناکام)، اما در مجموع با افزایش تورم، شکست در حوزه مسکن و کندی بسیار در کنترل بازار ارز و... نیز با بدبیاری در رویارویی با بحران برآمده از ماجرای مهسا امینی و تبعات آن، به نظر رسید که با وعده های داده شده خود فاصله دارد.🔻