#۱۱
#رمان_سیمگون
...خیلی عصبی بودی....جوری میدوییدی انگار داری تلافیشو سر پاهات خالی میکنی
بااین حرف نگاهش روی پام ثابت شد و تپش قلب من بالارفت....
چه خوب فهمید....
چون دقیقاداشتم همینکارو میکردم
حالا نمیشد دستم اسیب ببینه؟
باید حتما پام یچیزیش میشد؟ اونم دقیقا مچ پام؟
ازم فاصله گرفت جلوم زانوم زد و بی اختیار من پامو جمع کردم اما باکوچکترین تکون دوباره درد پیچید توتنم....
درجواب حرفش گفتم
+...یکم فکرم درگیر بود متوجه نشدم یلحظه چیشد!
سرتکون دادوگفت
-...فهمیدم...داشتم میدیدمت.....
نگاهش دوباره به پام اقتاد و گفت
-...باید ببینمش اگه احتیاج باشه بریم بیمارستان میدونی که اورژانس نمیتونه بیاد اینجا!
سریع گفتم
+...یلحظه صبرکنین....
دستاشو بالا گرفت و گفت
-...فقط میخوام مچ پاتو ببینم نترس درد نداره...کارمو بلدم
من اصلا از دردش نمیترسیدم....من ترسم چیز دیگه ای بود....چجوری باید بهش میگفتم از لمس پام متنفرم؟یاحتی نگاه کردن بهش....اماتابخوام یه جمله پیدا کنم که منصرفش کنم ازاینکار دستش روی پام نشست
فقط تونستم چشمامو ببندم ناخونامو کف دستم فشار بدم و دوباره لبموگازبگیرم
خودش کفش و جورابمو بیرون آورد شلوارم و به اندازه ی نیاز بالا داد
یکم پامو تکون داد وعقب کشید بدون هیچ لمس اضافه تری
-...فکرمیکنم ضرب دیده باید عکس بگیریم کارت کمدت رو بده بچها وسایلت رو بردارن بریم بیمارستان
+...مرسی خودم میرم
جدی نگام کرد و گفت
-...بااین وضعیت که تا سرکوچم نمیتونی بری...کارتو بده....
دیگه اعتراضی نکردم
دوباره نگاهش به صورتم افتاد یه دستمال دیگه برداشت و بازم خودش روی زخم لبم گذاشت
دستمالوبرداشت نگاهش لحظه ای روی لبم نشست و گفت
-....بهترشد...ولی صورتت کبود شده....چه زود کبود میشی....بدنتم همینطوریه؟
ابروهام از تعجب حرفش بالاپرید....
خودشم انگار جاخورد که همچین چیزی پرسیده....دستمال رو بهم دادو از اتاق رفت بیرون
من شلواروکفشمو مرتب کردم
لمسش هیچ حس بدی بهم نداد....شاید چون هدفش فقط چک کردن آسیب پام بود....
نگاهم توی اتاق چرخید بادیدن تابلوی روی میز زیرلب گفتم
+...پس اَرَس اینه....یکی از سهامدارا و مدیرباشگاه
دوتا از دخترا کمکم کردن برم پایین و سوار ماشین شم
ارس حرکت کردو گفت
-...هنوز درد داری؟
+...آره ولی کمتر
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
#رمان_سیمگون
...خیلی عصبی بودی....جوری میدوییدی انگار داری تلافیشو سر پاهات خالی میکنی
بااین حرف نگاهش روی پام ثابت شد و تپش قلب من بالارفت....
چه خوب فهمید....
چون دقیقاداشتم همینکارو میکردم
حالا نمیشد دستم اسیب ببینه؟
باید حتما پام یچیزیش میشد؟ اونم دقیقا مچ پام؟
ازم فاصله گرفت جلوم زانوم زد و بی اختیار من پامو جمع کردم اما باکوچکترین تکون دوباره درد پیچید توتنم....
درجواب حرفش گفتم
+...یکم فکرم درگیر بود متوجه نشدم یلحظه چیشد!
سرتکون دادوگفت
-...فهمیدم...داشتم میدیدمت.....
نگاهش دوباره به پام اقتاد و گفت
-...باید ببینمش اگه احتیاج باشه بریم بیمارستان میدونی که اورژانس نمیتونه بیاد اینجا!
سریع گفتم
+...یلحظه صبرکنین....
دستاشو بالا گرفت و گفت
-...فقط میخوام مچ پاتو ببینم نترس درد نداره...کارمو بلدم
من اصلا از دردش نمیترسیدم....من ترسم چیز دیگه ای بود....چجوری باید بهش میگفتم از لمس پام متنفرم؟یاحتی نگاه کردن بهش....اماتابخوام یه جمله پیدا کنم که منصرفش کنم ازاینکار دستش روی پام نشست
فقط تونستم چشمامو ببندم ناخونامو کف دستم فشار بدم و دوباره لبموگازبگیرم
خودش کفش و جورابمو بیرون آورد شلوارم و به اندازه ی نیاز بالا داد
یکم پامو تکون داد وعقب کشید بدون هیچ لمس اضافه تری
-...فکرمیکنم ضرب دیده باید عکس بگیریم کارت کمدت رو بده بچها وسایلت رو بردارن بریم بیمارستان
+...مرسی خودم میرم
جدی نگام کرد و گفت
-...بااین وضعیت که تا سرکوچم نمیتونی بری...کارتو بده....
دیگه اعتراضی نکردم
دوباره نگاهش به صورتم افتاد یه دستمال دیگه برداشت و بازم خودش روی زخم لبم گذاشت
دستمالوبرداشت نگاهش لحظه ای روی لبم نشست و گفت
-....بهترشد...ولی صورتت کبود شده....چه زود کبود میشی....بدنتم همینطوریه؟
ابروهام از تعجب حرفش بالاپرید....
خودشم انگار جاخورد که همچین چیزی پرسیده....دستمال رو بهم دادو از اتاق رفت بیرون
من شلواروکفشمو مرتب کردم
لمسش هیچ حس بدی بهم نداد....شاید چون هدفش فقط چک کردن آسیب پام بود....
نگاهم توی اتاق چرخید بادیدن تابلوی روی میز زیرلب گفتم
+...پس اَرَس اینه....یکی از سهامدارا و مدیرباشگاه
دوتا از دخترا کمکم کردن برم پایین و سوار ماشین شم
ارس حرکت کردو گفت
-...هنوز درد داری؟
+...آره ولی کمتر
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #سیمگون رو سرچ کنید👇👇نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/1045
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709