#۱۸۴
#رمان_روژیار
یکم که گذشت دوباره خواست حرف بزنه ولی دیگه سرفه امونش نداد....به ساتیار کمک کردم جاشو درست کردیم و خوابوندیمش
ساتیار یه سروم بهش زد و خیلی زود خوابش برد
بدون حرف باهم رفتیم توحیاط....
نشستیم روی همون تخت و ساتیار گفت
-...حالش خوب نیست دکتر گفته نباید بهش فشار عصبی وارد شه....نمیدونم چی تواون گذشته هست که هربار بهش فکرمیکنه حالش خراب میشه
تکیه دادم به پشتی روی تخت و بی هواگفتم
+...مامانت چرا نمیاد یپش بابات؟
-...چون از هم جدا شدن
سیخ نشستم سرجام و گفتم
+...واقعا؟ ببخشیدنمیدونستم....چون اون شب مامانت رو خونه ی پدربزرگت دیدم فکر نمیکردم جدا شده باشن
-....مامانم و بابام دخترخاله پسرخاله هستن مادربزرگم خیلی به مامانم وابستست بخاطر همین اونجا بود....
+...اوه ماشالله همتونم به ازدواج فامیلی اعتقاد داشتین چه درهم برهم شدین
-...آره متاسفانه....خب شام چی میخوری سفارش بدم؟
+...وای من یادم رفت به نیک خبر بدم بیاد دنبالم....ممنون چیزی نمیخورم
گوشیمو برداشتم و درحالی که داشتم شماره ی نیک رو میگرفتم ساتیار گفت
-...چی میخوای بهش بگی؟در مورد باباش
گوشی بین دستام بود از حرف ساتیار خشک شدم....همین لحظه نیک جواب داد
واقعا چی باید میگفتم!!!
چندبار صدام کرد تابه خودم اومدم و گفتم بیاد دنبالم
وقتی قطع کردم گفتم
+...نمیدونم....نیک همیشه برای من خوب بوده....این نامردیه از چیزی که شنیدم بهش نگم
-...اگه گفتی هم ازش بخواه چیزی به پدرش نگه نمیخوام بیاد سراغ بابام میبینی که حالش خوب نیست
+...باشه حتما
دیگه حرفی بینمون ردوبدل نشد انقدر سرم پراز حرف بود که فقط تارسیدن نیک چشامو بستم و همه چیزو توذهنم حلاجی کردم....
باتک زنگ نیک روی گوشیم از ساتیار خداحافظی کردم و رفتم دم در
ساتیار پشت سرم اومد بیرون بانیک احوال پرسی کردن من سوار شدم و حرکت کردیم
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان روژیار رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله 💗
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/993
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
#رمان_روژیار
یکم که گذشت دوباره خواست حرف بزنه ولی دیگه سرفه امونش نداد....به ساتیار کمک کردم جاشو درست کردیم و خوابوندیمش
ساتیار یه سروم بهش زد و خیلی زود خوابش برد
بدون حرف باهم رفتیم توحیاط....
نشستیم روی همون تخت و ساتیار گفت
-...حالش خوب نیست دکتر گفته نباید بهش فشار عصبی وارد شه....نمیدونم چی تواون گذشته هست که هربار بهش فکرمیکنه حالش خراب میشه
تکیه دادم به پشتی روی تخت و بی هواگفتم
+...مامانت چرا نمیاد یپش بابات؟
-...چون از هم جدا شدن
سیخ نشستم سرجام و گفتم
+...واقعا؟ ببخشیدنمیدونستم....چون اون شب مامانت رو خونه ی پدربزرگت دیدم فکر نمیکردم جدا شده باشن
-....مامانم و بابام دخترخاله پسرخاله هستن مادربزرگم خیلی به مامانم وابستست بخاطر همین اونجا بود....
+...اوه ماشالله همتونم به ازدواج فامیلی اعتقاد داشتین چه درهم برهم شدین
-...آره متاسفانه....خب شام چی میخوری سفارش بدم؟
+...وای من یادم رفت به نیک خبر بدم بیاد دنبالم....ممنون چیزی نمیخورم
گوشیمو برداشتم و درحالی که داشتم شماره ی نیک رو میگرفتم ساتیار گفت
-...چی میخوای بهش بگی؟در مورد باباش
گوشی بین دستام بود از حرف ساتیار خشک شدم....همین لحظه نیک جواب داد
واقعا چی باید میگفتم!!!
چندبار صدام کرد تابه خودم اومدم و گفتم بیاد دنبالم
وقتی قطع کردم گفتم
+...نمیدونم....نیک همیشه برای من خوب بوده....این نامردیه از چیزی که شنیدم بهش نگم
-...اگه گفتی هم ازش بخواه چیزی به پدرش نگه نمیخوام بیاد سراغ بابام میبینی که حالش خوب نیست
+...باشه حتما
دیگه حرفی بینمون ردوبدل نشد انقدر سرم پراز حرف بود که فقط تارسیدن نیک چشامو بستم و همه چیزو توذهنم حلاجی کردم....
باتک زنگ نیک روی گوشیم از ساتیار خداحافظی کردم و رفتم دم در
ساتیار پشت سرم اومد بیرون بانیک احوال پرسی کردن من سوار شدم و حرکت کردیم
این رمان کامل شده دوستان. فایل کاملش روی اپلیکیشن #باغ_استور موجوده کافیه برنامه رو نصب کنید و رمان روژیار رو سرچ کنید👇👇 رمان اونجا کامله 💗
نسخه ی بدون #سانسور روی اپ باغ استور موجوده
https://t.me/BaghStore_app/993
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709