بنرها dan repost
بی اختیار دستم نشست روی کمرش و از بالا به پایین باسرانگشتام نوازش کردم
دیلا نفسشو اه مانند بیرون داد و نگاهه خمارشو بهم دوخت
خودشو بالا کشید و تواوج ناباوری #لبشو رو لبم گذاشت
دیگه همه چی از ذهنم پاک شد
دستم نشست روی کمرش و چرخیدم روش
لبشو باحرص #مکیدم
اه و اخش باهم ترکیب شد
سرمو تو گردنش فرو کردم و گفتم
...-دیلا مطمعنی ؟
اروم گفت
...+نه
مکث کردم
نمیتونستم پا پس بکشم!
اونم الان که خودش پاپیش گذاشته بود
سرمو بردم جلوو بی طاقت بوسیدمش
الان دیگه نمیشد ازش بگذرم
اگرم میشد من دیگه نمیخواستم بگذرم
اولش ثابت بود اما بعد اونم همراهی کرد
دستمو نرم روی تنش کشیدم
از زیر لباسش رد کردم و #سینشو تو مشتم فشار دادم
آهی گفت و لب گزید
نوک سینشو کشیدم جوری که مطمعن بودم تا چند روز دردش اروم نمیشه
دیلا فقط #ناله میکرد و اسممو صدا میکرد
دست دیگمو بردم بین پاش
#شرتشو دادم کنار و انگشتمو لای #واژنش کشیدم
حسابی خیس و لزج شده بود
باحرکت انگشتم اه بلندی گفتو پاهاشو کشید بهم
خودمم حسابی #خیس بودم
دراز کشیدم روی تخت
شرتمو بیرون اوردم
دیلا رو برعکس کشوندم روی خودم
واژنش درست جلوی دهنم بود
پاهامو باز کردم و سرشو فشار دادم بین پام
#زبونش که خورد روی #واژنم دلم میخواست از تهه دل جیغ
بزنم
بی طاقت سرمو بردم بین پاشو مک زدم
صدای ناله دیلا هم بلند شد
با چند تا مک به اوج رسید منم بعدش #ارضا شدم
فقط تونستم دیلا رو بکشم کنار
#رمان_هات #بزرگسالان #روابط_خاص #صحنه_دار
فایل کامل این داستان رو اینجا بخونید
https://t.me/mynovelsell/1707
دیلا نفسشو اه مانند بیرون داد و نگاهه خمارشو بهم دوخت
خودشو بالا کشید و تواوج ناباوری #لبشو رو لبم گذاشت
دیگه همه چی از ذهنم پاک شد
دستم نشست روی کمرش و چرخیدم روش
لبشو باحرص #مکیدم
اه و اخش باهم ترکیب شد
سرمو تو گردنش فرو کردم و گفتم
...-دیلا مطمعنی ؟
اروم گفت
...+نه
مکث کردم
نمیتونستم پا پس بکشم!
اونم الان که خودش پاپیش گذاشته بود
سرمو بردم جلوو بی طاقت بوسیدمش
الان دیگه نمیشد ازش بگذرم
اگرم میشد من دیگه نمیخواستم بگذرم
اولش ثابت بود اما بعد اونم همراهی کرد
دستمو نرم روی تنش کشیدم
از زیر لباسش رد کردم و #سینشو تو مشتم فشار دادم
آهی گفت و لب گزید
نوک سینشو کشیدم جوری که مطمعن بودم تا چند روز دردش اروم نمیشه
دیلا فقط #ناله میکرد و اسممو صدا میکرد
دست دیگمو بردم بین پاش
#شرتشو دادم کنار و انگشتمو لای #واژنش کشیدم
حسابی خیس و لزج شده بود
باحرکت انگشتم اه بلندی گفتو پاهاشو کشید بهم
خودمم حسابی #خیس بودم
دراز کشیدم روی تخت
شرتمو بیرون اوردم
دیلا رو برعکس کشوندم روی خودم
واژنش درست جلوی دهنم بود
پاهامو باز کردم و سرشو فشار دادم بین پام
#زبونش که خورد روی #واژنم دلم میخواست از تهه دل جیغ
بزنم
بی طاقت سرمو بردم بین پاشو مک زدم
صدای ناله دیلا هم بلند شد
با چند تا مک به اوج رسید منم بعدش #ارضا شدم
فقط تونستم دیلا رو بکشم کنار
#رمان_هات #بزرگسالان #روابط_خاص #صحنه_دار
فایل کامل این داستان رو اینجا بخونید
https://t.me/mynovelsell/1707