غریبهسازی شهروندان
ساختار شهری تهران و همه دیگر شهرهای ایران رسماً نوکر دست به سینه ماشینها و ماشینسوارها شدهاند. هدف اصلی اغلب پروژههای شهری بزرگ و پرهزینه یا کوچک و کم هزینه هم چیزی نیست جز تسهیل تردد و افزایش مسیرهای ماشینرو؛ به پلها و تونلهای بزرگ و اتوبانهای طولانی یا حتی نوع دستکاریهایی که در کوچه و خیابانهای وسط شهر میشود نگاه کنید.
و نتیجه این شهرسازی ماشینسالار چه بوده؟ ترافیک بیپایان، آلودگی همیشگی هوا، تبدیل شدن همهجای شهر به پارکینگ و از همه اینها غمانگیزتر قربانی شدن هویت انسانی شهر - زیستگاه میلیونها انسان - زیر چرخ ماشینها.
یان گهل (Jan Gehl) معمار و شهرساز دانمارکی که از پیشگامان حوزه طراحی و برنامهریزی شهری انسانمحور (پروژه میدان تایمز نیویورک از معروفترین پروژههای اوست که در آن بخشهایی از خیابان به روی خودروها بسته شد و به فضای پیادهراه تبدیل شده) معتقد است؛ شهر انسانی جایی است که در آن انسانها اولویت اول طراحی هستند، نه خودروها. پژوهشهای او نشان میدهد سرعت حرکت در شهر تأثیر مستقیمی بر کیفیت تجربه شهری دارد و میگوید وقتی با سرعت ۵ کیلومتر در ساعت (سرعت پیادهروی) حرکت میکنیم، میتوانیم جزئیات را ببینیم، با دیگران تعامل کنیم و شهر را واقعاً تجربه کنیم. و طبیعتاً تنها در این صورت است که ما نسبت به شهر حس تعلق میگیریم و برای بهتر شدنش تلاش میکنیم. شهری که به آن حس تعلق نداشته باشیم، مثل شهر غریبهایست که فقط از آن عبور میکنیم.
چطور میشود شهری که فقط محل عبور است را دوست داشت؟
اینکه در تهران و دیگر شهرهای ایران همه بودجه و برنامههای شهری دارد فقط خرج تسهیل تردد ماشینها میشود، معنایش این است که متولیان امور دارند از ما شهروندان، مسافران بیتفاوتی میسازند که هر روز صرفا از خیابانها و اتوبانها عبور میکنیم، بی آنکه مجالی پیدا کنیم که احساسمان درگیر جایی از شهر شود که با آن خاطره بسازیم. «یان گهل» میگوید شهرها را زمانی میتوان مکانهایی انسانی دانست و دوست داشت که فضاهای شهری شهروندان را به مکث و توقف و آرامش دعوت کنند.
به گفته گهل «ما شهری را میسازیم که میخواهیم، و بعد آن شهر ما را میسازد». تهرانِ این سالها اما دارد شهروندانی را میسازد که ارتباطشان محل زندگیشان محدود به نشستن پشت فرمان و عبور از خیابانها بهسان مسافرانی همیشه در حال گذر است. غریبههایی که همینجا زندگی میکنند اما در دورترین فاصله حسی و تعلقی به این شهر و فضاهایش ایستادهاند.
(یادداشتهایی درباره شهر با کمک AI / سه)
ساختار شهری تهران و همه دیگر شهرهای ایران رسماً نوکر دست به سینه ماشینها و ماشینسوارها شدهاند. هدف اصلی اغلب پروژههای شهری بزرگ و پرهزینه یا کوچک و کم هزینه هم چیزی نیست جز تسهیل تردد و افزایش مسیرهای ماشینرو؛ به پلها و تونلهای بزرگ و اتوبانهای طولانی یا حتی نوع دستکاریهایی که در کوچه و خیابانهای وسط شهر میشود نگاه کنید.
و نتیجه این شهرسازی ماشینسالار چه بوده؟ ترافیک بیپایان، آلودگی همیشگی هوا، تبدیل شدن همهجای شهر به پارکینگ و از همه اینها غمانگیزتر قربانی شدن هویت انسانی شهر - زیستگاه میلیونها انسان - زیر چرخ ماشینها.
یان گهل (Jan Gehl) معمار و شهرساز دانمارکی که از پیشگامان حوزه طراحی و برنامهریزی شهری انسانمحور (پروژه میدان تایمز نیویورک از معروفترین پروژههای اوست که در آن بخشهایی از خیابان به روی خودروها بسته شد و به فضای پیادهراه تبدیل شده) معتقد است؛ شهر انسانی جایی است که در آن انسانها اولویت اول طراحی هستند، نه خودروها. پژوهشهای او نشان میدهد سرعت حرکت در شهر تأثیر مستقیمی بر کیفیت تجربه شهری دارد و میگوید وقتی با سرعت ۵ کیلومتر در ساعت (سرعت پیادهروی) حرکت میکنیم، میتوانیم جزئیات را ببینیم، با دیگران تعامل کنیم و شهر را واقعاً تجربه کنیم. و طبیعتاً تنها در این صورت است که ما نسبت به شهر حس تعلق میگیریم و برای بهتر شدنش تلاش میکنیم. شهری که به آن حس تعلق نداشته باشیم، مثل شهر غریبهایست که فقط از آن عبور میکنیم.
چطور میشود شهری که فقط محل عبور است را دوست داشت؟
اینکه در تهران و دیگر شهرهای ایران همه بودجه و برنامههای شهری دارد فقط خرج تسهیل تردد ماشینها میشود، معنایش این است که متولیان امور دارند از ما شهروندان، مسافران بیتفاوتی میسازند که هر روز صرفا از خیابانها و اتوبانها عبور میکنیم، بی آنکه مجالی پیدا کنیم که احساسمان درگیر جایی از شهر شود که با آن خاطره بسازیم. «یان گهل» میگوید شهرها را زمانی میتوان مکانهایی انسانی دانست و دوست داشت که فضاهای شهری شهروندان را به مکث و توقف و آرامش دعوت کنند.
به گفته گهل «ما شهری را میسازیم که میخواهیم، و بعد آن شهر ما را میسازد». تهرانِ این سالها اما دارد شهروندانی را میسازد که ارتباطشان محل زندگیشان محدود به نشستن پشت فرمان و عبور از خیابانها بهسان مسافرانی همیشه در حال گذر است. غریبههایی که همینجا زندگی میکنند اما در دورترین فاصله حسی و تعلقی به این شهر و فضاهایش ایستادهاند.
(یادداشتهایی درباره شهر با کمک AI / سه)